۱۳۹۵ بهمن ۲۲, جمعه

وقتی مادرم آمد




وقتی مادرم آمد…: احمد عبدی

تصور کن (به‌قول آن شعر زیبا) اگه حتی، تصور کردنش سخته، که مادری پیر، فرتوت و دل‌تنگ که بعد از دوری و فراق بی‌حد به دنبال پسر جوان عزیزش، خودش را به هر آب‌وآتشی زده و به عراق غرق در خون و آتش می‌آید تا پسر عزیزش را ببیند.

اما نمی‌دانم چرا وقتی مادر! آمد، از کانال تلویزیونی عصائب اهل حق سردرآورد، یعنی همان گروهی که بر سر جوان عزیز این مادر در غافلگیرانه‌ترین ساعت روز، موشک می‌بارید و با شقاوت، کشتار افراد بی سپر و بی‌حفاظت را رسماً هم به عهده می‌گرفت.
نمی‌دانم چرا دادخواهی خودش را از طریق کمیته سرکوب مجاهدین در اشرف و لیبرتی و … برای نجات پسر عزیزش به گوش همه می‌رساند و ادامه داستان، ادامه همان سناریوی کثیف جنگ روانی یک قدرت حاکم علیه مخالفین خودش هست که در طول تاریخ، هزاران بار تکرار و بازتکرار شده و می‌شود.
شخصاً با وجودی که می‌دانستم رفسنجانی ملعون نقشی جدی در تمام جرم و جنایت‌های توطئه آمیز رژیم ددمنش آخوندی دارد اما فکر می‌کردم بعد از سیرک اطراف اشرف دیگر مینیمم فهمیده که شیوه‌های لورفته، برای این دوران دیگر جواب ندارد و نمی‌تواند دردی از دردهای بی‌درمان رژیمشان را مداوا کند، ولی اشتباه می‌کردم. یعنی به پوسیدگی نظام پابگوری که رفسنجانی شاخص آن بود، کم بهاداده بودم. حالا به یمن شبکه قدرتمند هواداران مقاومت از درون بیت‌العنکبوت ولایت‌فقیه سندی افشا شد که از توطئه‌چینی‌های رفسنجانی مکار با حیدر العبادی خبر می‌دهد. فهمیدم چقدر در اشتباه بودم که فکر می‌کردم آن پیرزن بیچاره با پای خودش به تلویزیون تروریست‌های جنایتکار ولی‌فقیه در عراق رفته، چه سخت اشتباه می‌کردم، این سناریو قبل از آمدن او در تهران چیده شده بود و کارچاق‌کن پشت‌صحنه تمام این نمایشات زمینه‌ساز قتل و کشتار ما همان است که از روز اول هم معتقد بود «قانون الهی چهار مجازات را دربارهٌ آن‌ها [مجاهدین] تعیین کرده است:۱ – آن‌ها را بکشید، ۲ – آن‌ها را دار بزنید، ۳ -‌دست‌وپایشان را قطع کنید، ۴ – تبعیدشان کنید… و اگر ما بعد از انقلاب ۲۰۰نفر از آن‌ها را دستگیر و اعدام کرده بودیم، آن‌ها آن‌قدر زیاد نمی‌شدند… من تکرار می‌کنم که بر اساس قوانین قرآن، ما مصمم هستیم که همه مجاهدین مسلح را که با اسلام دشمنی می‌کنند، نابود کنیم» (رفسنجانی- روزنامه حکومتی اطلاعات، ۸آبان۱۳۶۰)
همان کسی که تمام سرمایه‌های معنوی و ثروت مردم ایران را در تنور جنگ خانمان‌سوز ۸ ساله ریخت و یک‌میلیون کشته و معلول و … از مردم ما گرفت.
همان جلادی که بیشترین ترورها، قتل‌های زنجیره‌ای در دوران او انجام شد. بیشترین باج‌دهی و حراج ثروت مردم ایران برای سر پا نگه‌داشتن نظام پوسیده ولایت‌فقیه در دوران او از جیب مردم ایران رفت.
همان جلادی که تمام منطقه را به خاک و خون کشید تا بساط غارتگری خودش را حفظ کند و به گفته هم‌پالکی‌های قدیم خودش، بانک‌های سوییس را از دزدی و غارت مردم ایران پرکرده است.
اما چه خوب که ایستادگی مردم ایران و پایمردی مقاومت سازمان‌یافته آن‌ها در یک رزم بی‌امان و با فدای بیچشمداشت پیشگامان مجاهدش، او و رژیمش را به این روز انداخته است که دیگر نتوانست در آن ژست‌های دوران امامش و قصد «جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم» باقی بماند و مجبور شد در آخر عمر بقای نظامشان را با لگدپرانی به گور خمینی دجال و ۹ بار غلط کردم گویی در آستان «شیاطین اکبر و آل سعود» به پز اصلاح‌طلبی و غیره تغییر دهد و توسری‌خور جوجه بسیجیان نظامش تحت عنوان «حاجی خاطره» و «خواص بی‌بصیرت» شود که شعار مرگ بر او را فریاد بکشند.
و در این رژیم فرتوت، هنوز هستند کسانی که در فلاکت و دست‌خالی داشتن، بر میت باقی‌مانده‌اند و سناریو جدیدشان همان سناریوی آپدیت شده اوست. البته که در دوران جدید و در شرایطی هزار بار متفاوت که این جانوران بی‌شعور از درک آن عاجزند. نمی‌دانند که بقول شاعر نامدار میهنمان: من و ما خصم تو نیستیم، انکار توییم … تا به ابد،
این رسم مجاهدت ماست و جز برای این به اینجا نیامده‌ایم. خواهی دید.

 احمد عبدی