سوز و گداز از «به حاشیه رانده شدن» رژیم در سوریه
رسانهها و مهرههای رژیم به چشمانداز هر چه تنگتر شدن حلقه انزوا به دور رژیم و حذف شدن از معادلات منطقهیی و به حاشیه رانده شدن و اخراج از سوریه اعتراف میکنند. رسانههای حکومتی نوشتند رمضانراده سخنگوی دولت خاتمی روز 21اسفند هشدار داد «خنجر روسها آماده است. از ایران بینیاز شوند، به ما خنجر میزنند».[1] سایت حکومتی دیپلوماسی ایرانی (22اسفند) با عنوان «به حاشیه رانده شدن ایران از تحولات سوریه» با اشاره به مذاکرات رؤسای ستاد مشترک ترکیه، آمریکا و روسیه در آنتالیای ترکیه و سکوت مقامات رژیم «شبهه حذف یا کمرنگ شدن نقش ایران از صحنه تحولات سوریه» را نتیجه گرفت و سپس ابراز نگرانی کرده است: «ضربالمثلی روسی میگوید وقتی دور میز نیستی، روی میزی (یعنی خورده میشوی) ایران دور میز آنتالیا نبود، باشد که روی میز نباشد». این رسانه حکومتی نزدیک به باند روحانی سپس به انزوای منطقهیی رژیم و بنبست دخالتهای رژیم در سوریه اذعان میکند: «ما در ایران دقت نداریم که نوع اختلاف ترکیه با آمریکا و یا حتی روسیه از جنس اختلاف ایران با آمریکا نیست. جنس اختلافات آنکارا با آمریکا از جنس مذاکره و در نهایت رسیدن به یک راهحل میانه است در حالی که انتهای اختلافات ایران و آمریکا به بنبست منتهی میگردد».
یک رسانه حکومتی دیگر با مواضع نزدیک به باند رفسنجانی روحانی نیز خبر از سمتگیری تحولات علیه رژیم داده و نوشته است: «تلاشهایی در سطح منطقه و جامعه جهانی خصوصاً از سوی آمریکا صورت میگیرد که یکسری جبههبندیهایی علیه ایران شکل بگیرد و ایران، دوستان خود را در منطقه از دست بدهد»[2] این سایت سپس به دور شدن روسیه از رژیم در جریان تحولات سوریه اشاره کرده و مینویسد: «رابطه با آمریکا برای روسیه اولویت است، سپس رابطه با ایران. اما اگر زمانی بخواهد بین ایران و آمریکا یکی را انتخاب کند، قطعاً روسیه، آمریکا را انتخاب خواهد کرد».
این موضوع در درون رژیم به سوخت جنگ باندی هم تبدیل شده و بر اساس آن به هم هشدار میدهند. باند روحانی هشدار میدهد که روسیه اهداف و منافع خودش را دارد و بر اساس آن بهزودی به ما خنجر خواهد زد پس بهتر است هر چه زودتر به فکر کوتاه آمدن و خوردن زهر منطقهیی باشیم. در همین رابطه روزنامه حکومتی شرق (22اسفند) چشمانداز هراس آلودی از انزوای فزاینده جهانی و منطقهیی رژیم تصویر کرده و مینویسد: «کشورهای حاشیه خلیجفارس با اتحاد و نظم بیشتری در مقابل ایران صف کشیدهاند. سیاستهای دوگانه اغلب کشورهای منطقه بهویژه کشورهای دوست که انتظار بیشتری از آنها میرفت، نشان از تلاش بیشازپیش اسراییل و عربستان در منطقه برای تحریم سیاسی و انزوای منطقهیی ایران دارد. آمریکا حضور خود را در عراق تثبیت کرده و بهاصطلاح فرماندهی مبارزه با تروریستهای داعش را برعهده گرفته است. ترکیه در حال تقویت روابط بیشازپیش با آمریکاست. عربستان برخلاف پیشبینیها و شعارهای انتخاباتی با چرخش یکباره ترامپ مواجه شده و مورد تفقد وی قرار گرفته است؛ همچنین تحرکاتی در برداشتن موانع رابطه بین آمریکا و روسیه در حال انجام است. ممکن است در آیندهای نهچنداندور، اولویت روسیه، همراهی بیشتر با آمریکا شود.»
این نگرانیها اساساً توسط مهرهها و رسانههای باند روحانی ابراز شده است. در مقابل در باند خامنهای با فضای دود و دم و ادعای پیروزی در منطقه و قفل کردن «استکبار جهانی» و «به بنبست رساندن توطئههای آل سعود در عراق، سوریه و یمن» و «پیروزیهای حزبالله و انصارالله» و دیگر مزدوران برون مرزی رژیم بر «عوامل استکبار جهانی و صهیونیسم بینالملل» و ادعاهایی از این قبیل که «قطعنامه جدید شورای امنیت ایران را بهعنوان یک بازیگر خردمند پذیرفته که در سوریه نقش ایران را به همراه روسیه و ترکیه مثبت ارزیابی میکند» (روزنامه جوان- 21اسفند). تلاش کردهاند روحیه مزدوران خود را حفظ کنند. ولی اگر نگاهی به همین ادعاها بکنیم روشن است که مستند بهدلیل مشخص و یا پیشروی مشخص روی زمین نیست.
علت این دوگانه گویی در اختلاف منافع باندها و چگونگی حفظ سهم قدرت و چپاول توسط آنهاست. شدت گیری حملاتشان علیه یکدیگر هم ناشی از دعوای اصلی این روزها در آستانه جنگ قدرت برای کرسی ریاستجمهوری است. همچنانکه باند خامنهای شکست برجام را توی سر باند روحانی میکوبد و از این طریق روحانی را تضعیف میکند، باند روحانی هم شکست در سوریه را بر سر باند خامنهای میکوبد و هشدار میدهد که سیاست دخالت در منطقه به بنبست و جاهای خطرناک رسیده و همین عامل توقف برجام هم هست.
در ورای کشمکشهای دو باند نظام، اگر واقعیتهای صحنه را از دید ناظران و رسانههای بینالمللی نگاه کنیم، واقعیتهای قابل توجهی را مشاهده میکنیم:
اول - منافع روسیه که زمانی در دفاع از بشار اسد با رژیم آخوندی متحد شد و قدرت نظامیش را در این اتحاد به کار گرفت با رژیم ایران به کلی متفاوت است. از همان روز اول در ارزیابیها پیشبینی میشد که اتحاد رژیم با روسیه، نه یک اتحاد استراتژیک، بلکه اتحادی موقتی و گذراست و روزی که منافع روسیه ایجاب کند، رژیم را کنار میگذارد. این واقعیت بعد از اشغال حلب در ابتدای سال2017 آشکار شد و مسکو در کنار آنکارا قرار گرفت و عملاً به جبهه منطقهیی علیه رژیم آخوندی پیوست. از آن پس تا امروز بهرغم زیگزاگهایی که در مواضع روسیه بوده این چرخش تا حد زیادی ظاهر شده است. این همان واقعیتی است که باند روحانی با عبارت «خنجر روسها» به آن اشاره میکنند.
دوم - ورود ارتش ترکیه به خاک سوریه در وحدت عمل با ارتش آزاد سوریه و تسخیر شهر الباب و اعلام آمادگی برای رفتن به سوی رقّه یک تحول واقعی بر روی زمین است که رو در روی منافع رژیم آخوندی قرار دارد و قابل پیشبینی است که در ادامه به همانجایی ختم شود که رسانههای باند روحانی از آن بهعنوان «به حاشیه رانده شدن» و اخراج از سوریه یاد میکنند.
سوم: ورود عملی آمریکا به صحنه سوریه برخلاف دوران اوباما با هدف ایجاد مناطق امن و تسخیر استان رقه، یک تحول مهم دیگر در منطقه و بر روی زمین است.
چهارم: روند سیاسی شامل گفتگوهای آستانه و ژنو۴ که بر اساس قطعنامه 2254 است با همین تحولات همخوان میباشد؛ اگر چه گفتگوهای صلح مسیر سختی در پیش دارد اما سمت و سوی آن، برخلاف خواست رژیم و در جهت نفی بشار اسد است.
با توجه به این شرایط میبینیم که رژیم بر سر دوراهی و بنبستی مرگبار قرار گرفته است. یا باید کوتاه بیاید و زهر بخورد و پیامدهای نابود کننده برای نظامش را بپذیرد یا باید در برابر سمت تحولات بایستد و وارد رویارویی با جامعه جهانی شود که طبعاً نتیجه آن روشن و قابل پیشبینی است. اما نکته مهم این است که در شرایط جدید جهانی و منطقهیی درست مانند زهرخوران اتمی، دیگر امکان کش دادن خرید زمان ندارد و تحولات مستقل از خواست رژیم پیش میرود و نتایج قهری خود را به رژیم دیکته میکند.