مهمترین عنوانهای روزنامههای حکومتی در روز یکشنبه 15بهمن ماه
مهم ترین عنوانهای روزنامههای حکومتی در روز یکشنبه 15بهمن، علاوه بر دود و دمهای معمول در مورد ایام معروف به دهة زجر به بحرانهای اقتصادی و برخی کشمکشهای باندی حول بحرانها اختصاص یافته است. ابتدا به تیترهای روزنامههای باند روحانی نگاه میکنیم:
آرمان: صدا و سیما صدای مردم را بشنود
آفتاب یزد: در مورد گفتگوی ملی اصولگرایان جدی نیستند
ابرار اقتصادی: دلار باز هم از مرز 4700تومان گذشت
اعتماد: کلانشهرها در دام فقر، تهران مشهد و تبریز فقیر نشینترین شهرهاى ایران
بهار: مطالبات مردم بیشتر از توان نظام است
جهان صنعت: مردم اسیر فقر
روزان: افزایش قیمت خودروها در سرما
ستاره صبح: معاون اول رئیسجمهور عنوان کرد: ضرورت شنیدن صدای مردم، مردم میتوانند ما را متوقف کنند
قانون: آسیبها و خطرات چاپ بدون پشتوانه اسکناس کشور را تهدید میکند، سلام بر تورم
تیترهای روزنامههای باند خامنهای علاوه بر موضوعات اقتصادی تمرکز حملاتش روی دولت روحانی و ناکارآمدی آن است:
افکار: روحانی در روزهای برفی سر کار خود حاضر نشد
افکار: شهرداری تهران قصد دارد نرخ کرایهها و حمل و نقل عمومی را تا 120درصد افزایش دهد
اقتصاد پویا: عسگراولادی: امیدواریم ناامیدی کارآفرینان به آخر خط برسد
جوان: دلار از مرز 4700تومان عبور کرد
سیاست روز: برخی نخبگان برای همراهی انقلاب کم آوردند
کیهان: بیاطلاعی دولت از گزارش دیوان محاسبات کذب محض است
کیهان: طبق گزارشهای اقتصادی دولت ارز باید ارزان می شد نه گران
اذعان به وضعیت وخیم زلزلهزدگان بهرغم ادعاهای دولت روحانی موضوع روزنامههای همین باند است:
آفتاب یزد: نمک پاشی بیمهها بر زخم زلزلهزدگان
جهان صنعت: به وضعیت روانی زلزلهزدگان توجه نمیشود: نزدیک به سه ماه و نیم از حادثه دلخراش زلزله کرمانشاه میگذرد ولی هنوز که هنوز است اقدامی اثربخش و خوش برای مصیبتزدگان و انسانهای شریف آن منطقه نیفتاده است. علاوه بر آن هر دم از آن منطقه خبرهایی نگرانکننده به گوش میرسد؛ از عدم ملاحظه و مراعات در پرداخت شهریه دانشگاهی جوانان دانشجو و حین تحصیل ساکن در مناطق زلزلهزده و همچنین تهدید به انصراف و غیبت آنها در صورت ندادن شهریه دانشگاهی تا خبر بیرون کردن خانوادهها از کانکسهای اهدایی و همچنین خبر تأسفبار توزیع کفن در میان چند روستای تخریبشده در روزهای پایانی دیماه و از همه نگرانکنندهتر مرگ چند کودک بهدلیل تب و عفونت و بیماریهای دیگر ناشی از سرمای روزهای اخیر که همگان شاهد نشست برف سنگین روی چادرهای اهدایی مردم یا خود خانوارهای منطقه هستند. همه این مشکلات در حالی رخ میدهد که بهنقل از مقامات برجسته محلی، هنوز برای 60درصد از مردم مناطق زلزلهزده کانکسی تهیه نشده و این مردم به ناچار در چادرها یا خرابههای باقیمانده از منازلشان زندگی میکنند... ستادهای بحران فقط یک اسم و عنوان صوری است و هیچ نوع هماهنگی و آمادگی لازمی برای چنین حوادثی نداشتند. برای نمونه یکی از بزرگترین مشکلات منطقه که حتی تا امروز هم همینطور لاینحل مانده و ادامه دارد، بحث چادرهای مناسب بحران و استاندارد هلالاحمر است. مردم در ابتدای بحران در یک سردرگمی بودند که کجا و چگونه بهدنبال چادر باشند. همه چادرها در
اختیار هلالاحمر نبود و این ناکارآمدی و نبود هماهنگی در میان عوامل اصلی کمکرسان در رفتار سازمانیشان نمود داشت.
در کل منطقه ثلاث باباجانی که حدود 20هزار نفر جمعیت دارد علناً 20نفر نیروی حرفهیی و کارآمد در ابتدای امر وجود نداشت. این خود سؤال بزرگی است که چرا ما فاقد نیروهای کارآمدی هستیم که بتوانند در زمان وقوع فجایعی از این دست هم خودشان را ساماندهی کنند و هم بتوانند به مردم آسیبدیده کمکهای لازم را برسانند
شرق: تأیید مرگ کودکان زلزلهزده بر اثر سرما:
مسئولان یکی پس از دیگری تکذیب میکنند؛ هیچگونه مرگی در پی سرمازدگی رخ نداده است. اما صدای نماینده پاوه و اورامانت دیگر درآمده که «تا کی باید بهخاطر آنکه به فلان مسئول و فلان مسئول برمیخورد سکوت کنیم. سرما جان مردم را تهدید میکند و ناامیدی حالا به افزایش اقدام به خودکشی در منطقه دامن زده است»
«هوا واقعاً سرد شده است؛ شبکه بهداشت به ما اعلام کرد شرایط ما خیلی بحرانی است. ولله ما همینجا پای شوفاژ سردمان است. چطور مردم بتوانند در چادر و کانکسها، سرمای منفی ٩درجه را دوام بیاورند؟
محمد و ماتیار و سارینا. نمیشود گفت اینها بهدلیلی جز سرمازدگی فوت شدهاند
. چند بچهای که بهخاطر تشنج و تب بوده و آمار و مستندات آن هم موجود است؛ تکذیب میکنند اما گواهی فوت پزشکی قانونی داریم. ٩٧اقدام به خودکشی بر اساس آمار سازمان بهزیستی و روانشناسها ثبت شده است. مردم را رها کردهاید. ٧٠روز است حمام نرفتهاند و سرویس بهداشتی ندارند و از بهداشت اولیه بیبهرهاند. میخواهید چطور رفتار کنند؟هیچ وعدهیی محقق نشده است؛ نه وام پنج میلیونی و نه اهدای کانکس به همه خانوادهها. حتی وعدههای ریاستجمهوری نیز محقق نشده است. آقای سیف خلف وعده کرده و استمهال وامها صورت نگرفته است. مردم در این شرایط باید به فکر وامها هم باشند. آخر کمی انصاف هم بد نیست.
وحشت از قیام و خشم مردم در بسیاری از مطالب روزنامههای هر دو باند حاکم انعکاس یافته است:
آرمان: مطالبات مردم در اعتراضات جدا از آشوبهای حاشیهاش، نباید فراموش شود. چرا که اگر اینبار اعتراضات در 80شهر برگزار شد و ده روز بهطول انجامید، ممکن است در آینده بهدلیل گستردگی کار را با مشکلات عدیدهای مواجه کند. نباید اعتراضات را به آتش زیر خاکستر تبدیل کنیم و مدام نگران باشیم. امروز جامعه به جایی رسیده که هر لحظه که پاسخ به مطالبهای به تأخیر میافتد، شعار مرگ سر میدهد و دوست و دشمن را در این مرگها نمیشناسد.
آرمان: ادراک مردم از واقعیت موجود سرخوردگی، نگرانی از آینده، عدم اعتماد و اعتبار در قالب بحران نخبگان و بحران ناکارآمدی سیستم است. لذا در هم تنیدگی 4بعد بحران نخبگان، بحران کارآمدی، بحران اعتماد و اعتبار بسیار خطرناک است
اعتماد: ما با یک جامعه مخاطب فقیران با تنوع بسیار زیاد جغرافیایی، جنسیتی، تحصیلی و... مواجهیم
هزینه یارانه ندادن به کسانی که واقعاً فقیرند و مستحق دریافت یارانه، هزینه بزرگ انسانی و اجتماعی است و ممکن است اگر این خطا در مقیاس بزرگ صورت بگیرد منجر به یک فاجعه بزرگ شود.
وطن امروز: علاءالدین بروجردی رئیس کمیسیون امنیت مجلس: معتقدم مبنای اعتراضهای اخیر همین وضعیت معیشتی است و آمریکا، اسراییل و منافقین صرفاً موجسواری کردند. نباید بهگونهیی عمل کنیم که موجب نارضایتی گسترده مردم شود.
یک روزنامه باند روحانی با یادآوری چگونگی سرنگونی شاه تلویحا به خامنهای هشدار داده است:
ابتکار: شکستهای حلقوی معطوف به برنامههای پنج ساله توسعه، انقلاب سفید و اوامر ملوکانه خارج از قانون، انزجار مردم از بمباران تبلیغاتی دستگاهها، روزنامهها و « رادیو و تلویزیون، تفاخر صاحبان قدرت، تعصب کور سیاسی، چاپلوسی و دروغ، شاه را به نوعی بیماری مبتلا کرد که پایان همه چیز بود.
شاه که گوش شنوایی در قبال دوستداران، مخالفان و کارشناسان نداشت و به احدی اجازه بازگویی و بازخوانی اوضاع حاکم بر کشور را نمیداد، زمانی صدای انقلاب را شنید که دروغگویان، چاپلوسان و اعضای کذاب دفتر و دربار او را تنها گذاشته بودند
اذعان به وضعیت اقتصادی درهم ریخته و شکست خورده در نظام ولایت فقیه، موضوع مقالات مختلف در روزنامههای حکومتی است:
جهان صنعت: اینکه میگوییم تغییر دولتها تاثیر آنچنانی بر روند حقیقی اقتصاد ایران نداشته کاملاً روشن است چرا که سالهاست مشکلات ساختاری کشور همچنان پابرجا هستند و تا کنون نشانه روشنی از خروج اقتصاد فروافتاده در تاریکیهای پنهان خود دیده نشده است. رشد اقتصادی هنوز در هالهای از ابهامات گم است، بیکاری بیداد میکند و اختلاف طبقاتی روزبهروز بیشتر میشود. ثروتمندان و
سرمایهداران کشور بهعنوان دهکهای بالای جامعه درصد عمدهای از ثروت کشور را در اختیار دارند و فقیران همچنان فقیر باقی میمانند یا حتی فقیرتر میشوند.
افزایش فاصله طبقاتی در ارقام ضریب جینی بهروشنی دیده میشود. این ضریب در فاصله سالهای 89تا 94 از 41/0به 39/0رسیده اما در سال 95 با رسیدن رقم آن به 40/0باز هم افزایشی شده است. این رقم بیانگر این حقیقت تلخ است که فاصله طبقاتی و شکاف درآمدی در سطح اقتصاد کشور گستردهتر شده و ثروت در دست عده قلیلی متمرکز شده است. این موضوع را میتوانیم بهراحتی در نوع سبک زندگی اطرافیانمان ببینیم. در خیابانهای شهر ماشینهایی را میبینیم که قیمت میلیاردی دارند و خانههای مسکونی را میبینیم که قیمت هر متر زمین آن به اندازه حقوق پرداختی چند ماه یک کارگر است.
در همین چهار سال دولت یازدهم نیز که قرار بود تدبیری برای اقتصاد کشور اندیشیده شود تا بتوان امید را به آن بازگرداند نیز نتوانستیم به آنچه عملاً اقتصاد کشور به آن نیاز دارد برسیم بهطوری که تنها با تمرکز بر یکی از بخشهای اقتصادی، روند کار به کلی از دست دولت خارج شد و اقتصاد نتوانست مسیر درست حرکت خود را بازیابد بهطوری که کاهش نرخ تورم نهتنها نتوانست شرایط را تغییر دهد که باز هم سرمایهداران، سرمایهدارتر و فقیران، فقیرتر شدند.
به نظر میرسد برنامه دولت دوازدهم برای کاهش فاصله طبقاتی و رفع فقر مطلق نیز عملاً شکستخورده تلقی شود و نمیتوان امید چندانی به بهبود سطح زندگی خانوارها داشت چراکه دولتی که منابع کافی برای اجرای طرحهای اقتصادیاش نداشته باشد چگونه میتواند به بهبود سطح زندگی خانوارها بیندیشد... نکته جالب آمارهایی است که بانک مرکزی و مرکز آمار از روند اقتصاد کشور ارائه میدهند. همین چند وقت اخیر بود که بانک مرکزی در گزارش خود از دستیابی اقتصاد کشور به رشد 5/4درصدی خبر داد. اما این اعداد تنها در گزارشها و آمارهای کاغذی زیبا جلوه میکند.
سوال اینجاست؛ بازار در رکود است، گرانی همچنان بر سیطره اقتصاد کشور حاکم است، ضریب جینی افزایشی شده و فاصله درآمد دهکهای مختلف جامعه بیشتر شده است، قدرت خرید مردم کاهش یافته و توانایی اداره زندگی به تناسب یک زندگی حداقلی نیز مشکل است، پس این آمارها از کجا میآید؟
اعتماد: کلانشهرها در دام فقر؛ تهران، مشهد و تبریز فقیرنشینترین شهرهاى ایران
نتایج یک پژوهش معتبر در خصوص فقرنشان میدهد که تهران با دارا بودن ١٧٠هزار خانواده فقیر، رتبه نخست شهرستانهای فقیر نشین را دارد. این پژوهش که با سفارش مؤسسه آموزش و پژوهش در مدیریت و برنامهریزی و از سوی داود سوری و مجید عینیان صورت گرفته با بررسی ٢٠شهرستان فقیر کشور، تعداد خانوارهای فقیر که نیاز به حمایتهای شدید و اوژانسی دولت دارند را حدود ٥٠٠هزار خانوار تخمین زده که ٥/٢درصد کل خانوارهای کشور را شامل میشود.
در این پژوهش شهرستانهای تهران، مشهد، تبریز، زاهدان، اصفهان، اهواز، قم، بهارستان، شیراز و کرمان بهعنوان ١٠شهر نخست فقیرنشین کشور معرفی شدهاند. بر این اساس تهران با ١٧٠، مشهد با ١٢١و تبریز با ٧٩هزار خانواده فقیر، بیشترین تمرکز فقرا را در خود جای دادهاند.
بر اساس نتایج دیگر به دست آمده از این پژوهش، فقیرترین نواحی کشور (نواحی دارای بالاترین نرخ سرشمار فقر) عبارتند از نواحی روستایی شهرستانهای مهرستان (زابلی)، چابهار، کنارک، زاهدان و نیکشهر از استان سیستان و بلوچستان.
طبق محاسبات تحقیق، نواحی روستایی این شهرستانها دارای نرخ سرشمار فقر بالاتر از ٨٠درصد هستند. رتبههای بعدی متعلق به نواحی روستایی شهرستانهای خاش و سرباز از استان سیستان و بلوچستان، نواحی شهری شهرستان اندیکا از استان خوزستان، نواحی روستایی شهرستان دلگان و نواحی روستایی و شهری شهرستان هیرمند و پس از آن نواحی شهری شهرستانهای
سرباز و مهرستان از استان سیستان و بلوچستان است... با توجه به نتایج به دست آمده میتوان توصیه کرد تمامی خانوارهای نواحی شهری و روستایی شهرستانهایی که نرخ سرشمار فقر بالاتر از ٥٠درصد دارند (نواحی روستایی ٢٧شهرستان و نواحی شهری ١٩شهرستان) مورد حمایت قرار گیرند که تعداد این خانوارها کمتر از ٤٨٦هزار خانوار (کمتر از ٥/٢درصد کل خانوارهای کشور است).
در روزنامههای حکومتی نسبت به راهحل فرانسوی در مورد برجام و دادن امتیاز اقتصادی از طریق گشایش اعتبار با پول اروپایی حرفهای ضد و نقیض مطرح کردهاند:
آرمان: بسیار محتمل است که همکاری میان آمریکا و اروپا بهنحوی شکل بگیرد. نشانههایش نیز این است که اروپاییها احتمالاً به تدریج فشارهایی به ایران وارد خواهند کرد یا برای ادامه مناسبات اقتصادیشان با ایران شروط خاصی خواهند گذاشت. اروپا برای اینکه برجام را حفظ کند آن را با شرایط جدید وفق خواهد داد. زیرا امروز اراده آمریکاییها نسبت به زمان امضای توافق تغییر کرده است.
وقتی آمریکا نسبت به برجام موضع مخالف داشت و اروپا از او حمایت نمیکرد، مواضع ایران بسیار قوی بود.
اکنون آمریکا برای رسیدن به هدف خود بهدنبال جلب حمایت حداکثری اروپاست. بنابراین وضعیت مذکور تاحدودی به زیان ایران خواهد بود اما این مسأله در ذات مناسبات بینالمللی است که قدرت در این میان برای تعریف الگوهای رفتاری بسیار تعیینکننده است. وقتی آمریکا و اروپا قدرت اقتصادی بزرگ جهان محسوب میشوند و ایران برای مناسبات اقتصادی خود ناگزیر به روابط اقتصادی با اروپاست بنابراین آمریکا و اروپا از این ابزار برای رسیدن به اهداف سیاسی خود استفاده میکند.
جهان صنعت: دور زدن تحریمهای آمریکا میتواند ترامپ را ترغیب به عقبنشینی از هرگونه مذاکرهای در این زمینه کند و لغو کامل برجام را بهدنبال داشته باشد. اما با توجه به اینکه فرانسه با بیش از 29/1میلیارد دلار صادرات به ایران طی 11ماهه منتهی به 30نوامبر 2017، دومین شریک تجاری بزرگ اروپا محسوب میشود، کاملاً طبیعی است که بهدنبال راهکاری برای دور زدن این تحریمها باشد.
یکی از اصول اساسی قوانین بینالملل، اصل «توافقات انجامشده را حفظ کنید» است؛ اصلی که نهادهای اروپایی سعی دارند به آن پایبند باشند و ترامپ از زمان آغاز دوره ریاستجمهوریاش، با بیرون آمدن از توافقهای مختلف بینالمللی نشان داده اگر فرصتی دست دهد، چندان هم به این اصول پایبند نیست.
روزنامههای باند ولیفقیه ارتجاع بدون ارائه راهحل بنبست پیش روی نظام را ناشی از عملکرد باند رقیب دانسته اند:
جوان: «خروج امریکا از برجام» برگ یک ساله امریکا برای ایجاد هراس در طیف غربباور داخلی است و به همین دلیل این گزاره به کرات توسط سیاستمداران ارشد دولت کنونی امریکا تکرار شده تا بتواند تأثیر خود را برطرف ایرانی بگذارد و آنها را ملزم به پذیرش شروط چهارگانه ترامپ کند.
در واقع نقطه امید امریکاییها برای تحقق شروط چهارگانه دونالد ترامپ در ضرب الاجل 120روزه، ترسی است که جریان غربباور داخلی با آن درگیر است و بر اساس این ترس بارها تئوری«عبور از گفتمان انقلاب اسلامی در سطح منطقهیی و بینالمللی» برای حفظ امنیت داخلی و جلوگیری از حمله نظامی امریکا به کشور را مورد تأکید قرار داده و نتیجه مستقیم و بلاواسطه « انقلابیگری» را «جنگ-تحریم- تهدید» معنا کرده است.
امید امریکا برای تحمیل شرایط جدید به ایران به رهبران طیفی است که پیش از این در نامهیی به جورج بوش پسر تضمین داده بودند ایران از حمایت گروههای مقاومت دست برمیدارد به شرط آنکه گزینه بعد از حمله نظامی به افغانستان، ایران نباشد.
در واقع امریکا با رصد نوع تفکرات، باورها و جهتگیریهای این طیف به این باور رسیده که میتوان با به کارگیری اهرمی تکراری مانند «تهدید» در 100روز آتی نه تنها شروط چهارگانه به ظاهر غیرقابل تحقق را عملیاتی کرد بلکه باب مذاکرات جدید در سطح موشکی و منطقهیی و حقوقبشر را نیز باز میکند.
یکی از علتهای اصلی که دولتمردان کنونی امریکا به تأثیرگذاری ابزاری مانند تهدید دلگرم هستند این مسأله است که دستگاه سیاست خارجه کشور موج گسترده نقضهای برجام توسط دولت ترامپ را نه تنها پیگیری نکرده بلکه بر آن سرپوش گذاشته تا برجام آسیب نبیند و همین حفظ برجام به هر قیمتی باعث شده تا ترامپ و دولتمردان وی به این نتیجه برسند که اهرم تهدید- فشار قطعاً دستاوردساز خواهد بود. معنای دقیق تئوری جریان سیاسی که بارها افکار عمومی را از حمله نظامی امریکا به ایران ترسانده و با چنین فضاسازیای توانسته در برخی از انتخابات رأی تولید کند و تعطیلی را برای بخشهای مهمی از صنعت هستهیی کشور به ارمغان بیاورد این است که جامعه ایرانی از ترس مرگ، خودکشی کند.
مطالب مارا درتو ئیتر بنام @ bahareazady ودر وبلاک خط سرخ مقاومت دنبال کنید