ایران - قیام - اهواز :گُرد ایرانی ـ علی مقدم
شغول دیدن کلیپها و گزارشات مربوط به اعتراضات مردمی بر علیه رژیم ضدبشری آخوندی بودم که چشمانم بر روی تصویری دردناک میخکوب شد. فردی با تلاش بسیار سعی میکرد تا آثار شکنجه بر روی پیکر پاک علی سواری یکی از دستگیرشدگان قیام را با تلفن دستی خود فیلمبرداری کند. او در اثر شکنجههای مختلف مزدوران خامنهای در زندان شیبان اهواز بهشهادت رسیده بود. سر و کتف و سینه و کمر و ران وی پر بود از شیارهای سرخ و سیاه ناشی از ضربات شلاق دژخیمان.
صدای ضربات شلاق با اکوی بسیار زیادی بهطور پیاپی در گوشم طنینانداز شدند.
۱... ۲... ۳... ۱۰... ۵۰... ۱۰۰... تا شماره آخر...
پوست سرخ و سوختهشده بدن علی نشان از شکنجههای وحشتناکی داشت که وی بهخاطر ایستادگی و سرخمنکردن در مقابل جلادان دیکتاتوری حاکم، تا آخرین لحظه شهادتش تحمل کرده بود.
تصویر و خبر بعدی در مورد همسلولی علی سواری شهید در قرنطینه زندان شیبان اهواز بهنام کاظم سواری ۳۱ساله بود. ۲پای کاظم را در زیر شکنجه شکسته بودند تا این زندانی بیدفاع که شاهد اعمال شکنجههای وحشیانه علی سواری توسط دژخیمان آخوندی بوده را مجبور به اعتراف اجباری کنند. اعترافی مبنی بر اینکه علت شهادت علی سواری نه اعمال شکنجه دژخیمان، بلکه استفاده زیاد از مواد مخدر بوده است. بیاختیار بهیاد کوچکترین برادر خودم احمد مقدم افتادم. میلیشیای دانشآموز مجاهد خلقی که در سن ۱۷سالگی در سال ۶۰ توسط مزدوران خمینی دستیگر شد و مدت ۲سال در زندان اوین در زیر شکنجه بود. بازجویان و شکنجهگران به او میگفتند اگر در جلوی دوربین تلویزیون بگویی که دیگر با مجاهدین نیستی و آنان گمراه هستند و منافق و... تو را آزاد میکنیم وگرنه تیرباران خواهی شد. ولی احمد شکنجهها را سرافرازانه تحمل میکرد و همواره در هنگام ملاقات با مادرم سینهاش را باز کرده و به او نشان داده و میگفت مامان جان، من سینهام را برای گلولهها آماده کردهام. طنین رگبار گلولههای جوخه تیرباران برادر شهیدم احمد در صدای خردشدن استخوان پاهای کاظم در زندان شیبان اهواز درهم آمیخت و تصویر چهره مصمم احمد با لبخندی بر لب بهتدریج محو شد و جای خود را به چهره علی سواری که در زندان شیبان اهواز در زیر شکنجه بهشهادت رسیده بود داد. با خودم گفتم قربانی بعدی چه کسی خواهد بود… .
چه بسیار مجاهدینی که طی سالهای حاکمیت رژیم آخوندی در زیر دهها نوع از شکنجههای وحشیانه دژخیمان سرود آزادی بر لب، بازجویان را با مقاومتهای حماسی خود به زانو درآوردند و سرانجام نیز خود قهرمانانه بهشهادت رسیده و به جاودانهفروغها پیوستند.
تصاویر عکسهای آزادیخواهان مجاهد و مبارز از سال ۵۷ به بعد تا شهدای سالهای ۶۰ به بعد و قتلعام ۳۰هزار نفره در سال ۶۷ تا بیش از۱۲۰هزار نفری که جان خود را در راه آزادی خلق فدا کردهاند پشت سر هم و در برشهایی سریع بهطور پیدرپی از جلوی چشمانم عبور کرده و بر روی تصویر پیکر سرخرنگ علی سواری متوقف میشود.
سالهای سال است که همه روزه انسانهای بیگناهی تنها به جرم آزادیخواهی در جایجای میهن اسیرمان به خاک و خون کشیده میشوند، زیرا که عطش خونخواری آخوندهای جنایتکار حاکم همچون ضحاک ماردوش پایانی ندارد. تنها فرق ضحاکان زمان ما با ضحاک افسانهیی شاهنامه فردوسی در این است که او یک نفر بود و تنها روزی یک جوان را میکشت و خونش را مینوشید. اما خامنهای جلاد تنها نیست و همراه با همپالگیهای دژخیم خودش بساطی از خونخواری بهراه انداخته است و نه خون روزی یک جوان که نوشیدن خون دهها نفر از آنان در صبح و ظهر و شب نیز سیرابشان نمیکند. ضحاک جوانها را میکشت ولی این موضوع را پنهان نمیکرد، ولی ضحاکان زمان ما از تجربیات قیام کاوه آهنگر بر علیه ضحاک ماربهدوش تجربه آموخته و برای جلوگیری از تکرار قیام تودههای زحمتکش همانند قیام دیماه ۹۶ پس از کشتن جوانان در زیر شکنجه میگویند که آنها در زندان خودکشی کردهاند. ولی باید به آخوندهای حاکم گفت که دیگر دوران فریب تودههای مردم بهپایان رسیده و شعارهای مرگ بر این دولت مردمفریب و مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنهای و مرگ بر روحانی فضای شهرها و روستاهای ایران را پر کرده است.
باید به آخوندهای حاکم گفت که مجاهدین از ۳۰خرداد ۱۳۶۰ پیمان خون بستهاند تا سرنگونی رژیم ضدبشری و بهدست آوردن آزادی و رهایی خلق و بیرون کشیدن حقوق پایمال شده مردم از حلقوم آنها یکدم از پای ننشینند و در این راه از همهچیز خود جان و مال و همسر و فرزند گذشتهاند و هیچ حقی برای خود جز فدای بیچشمداشت قائل نیستند و همه چیز را تنها و تنها برای خلق محروم و تحت ستم خود میخواهند و بس. از این روست که آخوندهای حاکم تنها از نام مجاهدین وحشت دارند، چون مجاهدین عهد کردهاند تا انتقام تمامی خونهای بهناحق ریخته شده طی این سالیان را از این جلادان بگیرند و لبخند گمگشته بر لبان مادران داغدیده را دوباره برایشان بهارمغان ببرند تا سرانجام بعد از بیش از ۵۰ سال نبردشان با ۲دیکتاتوری شاه و شیخ حکومتی در سرزمینمان ایران این زیباترین وطن بر پایه آزادی و عدالت و برابری که در آن خون هیچکسی بهناحق ریخته نشود و دسترنج هیچکسی بهیغما برده نشود برپا شود.
به آخوندهای حاکم باید گفت گوشهای خود را باز کنند. صدای خروش خلق ستمدیده و مردم بهجان آمده در هر گوشه میهن در زنجیرمان بهگوش میرسد و دور نیست روزی که مجاهدین پرچم هیهات منالذله حسینی بر کف، با شعار «زحمتکشان، محرومان، مجاهدین یارتان، مشعل پیکارتان» پیشاپیش خلق قهرمان ایران و دست در دست پینهبستهها و شانه به شانه شلاقخوردهها، حکومت ظلم و ستم آخوندها را سرنگون کرده و آنها را به سزای اعمال پلیدشان برسانند…
به آخوندهای حاکم باید گفت که بهزودی سرنوشتی دردناکتر از ضحاک ماربهدوش با سرنگونشدن به زبالهدان تاریخ در انتظار آنها خواهد بود.
این سرنوشتی است که بنا به نوید خدا در قرآن در انتظار تمامی ستمکاران تاریخ است. و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون... .
یک بار دیگر به تصویر پوست شلاقخورده و سوخته پیکر علی سواری خیره میشوم، تصویر بدن سرخرنگ این شهید از یکسو احساس فشار دردی عمیق بهخاطر ظلم و ستمی که بر او وارد شده بود در من ایجاد میکرد و از سوی دیگر مقاومت چنین گُردان دلاوری و تن ندادنشان به ذلت و خواری در مقابل دژخیمان رژیم آخوندی وجودم را سرشار از غرور و افتخار مینمود. بیاختیار به روح پاک چنین آزادگانی که ادامهدهندگان راه دهها هزار شهید مجاهد خلق شده و همچون سروی در مقابل دژخیمان ایستادند و پرواز را بر در قفس ماندن ترجیح دادند درود میفرستم و خطاب به خامنهای جلاد میگویم:
گرچه چون ضحاک مینوشی تو خونهای جوان گُرد ایرانی
در سیهچال و به زندان سینههاشان میدری هر دم بهپنهانی
لیک خونها قطرهقطره درهمآمیزد شود موجی پر از کنیه
بر کند بنیان کاخ ظلمت از ریشه چو یک سیلاب توفانی
#تهران #قیام_دیماه#اعتصاب #تظاهرات_سراسری #قیام سراسری #اتحاد #آزادی#ما براندازیم #آ
مطالب مارا درتو ئیتر بنام @ bahareazady ودر وبلاک خط سرخ مقاومت دنبال کنید