شکنجه جنسی زندانیان سیاسی و عقیدتی زن؛ روایتی به عمر حکومت ولایت فقیه
شکنجه جنسی زندانیان سیاسی و عقیدتی زن، ریشه در دیدگاه و ذهن متحجر و فاسد کلیت نظام ولایت فقیه دارد که از آموزشهای حوزه های جهل و جنون آخوندی نشأت گرفته است و تنها راه پایان دادن به آن برچیدن این نظام قرون وسطایی است.
امید کوهنورد
دامنه قربانیان شکنجههای جنسی در نظام ولایت فقیه تنها، قیام آفرینان و براندازان را در بر نمیگیرد؛ کم نیستند افرادی که حیطه فعالیتشان در داخل جناحهای درونی نظام بوده اما قربانی اتهامات جنسی یا شکنجه جنسی شدهاند.
این وضعیت به روشنی نشان میدهد که شکنجه جنسی نه تنها ابزاری برای بقای نظام ولایت فقیه است بلکه نزاعهای درونیاش نیز از جمله با اتکا به شکنجه جنسی پیش میرود. در ذیل گزارشی را در همین رابطه با هم میخوانیم:
این وضعیت به روشنی نشان میدهد که شکنجه جنسی نه تنها ابزاری برای بقای نظام ولایت فقیه است بلکه نزاعهای درونیاش نیز از جمله با اتکا به شکنجه جنسی پیش میرود. در ذیل گزارشی را در همین رابطه با هم میخوانیم:
«زندانیان زن و اتهامات جنسی: به کرده و نکردهات اعتراف کن
در سلول کوچک بند ۲۰۹، سه زن که مدتی همبند بودند، شبها از ماجرای بازجویی برای هم تعریف میکردند. یکی دانشجویی ۲۲ ساله بود و دیگری زنی ۵۰ ساله. نفر سوم روزنامهنگاری ۳۰ ساله. یکی از جنبش دانشجویی میآمد، دیگری تمایلات چپ داشت و سومی به شغلش متهم بود.
متهم کردن زندانیان به روابط جنسی و تحقیر و فشار جنسی و استفاده از روابط خصوصی آنها برای اعترافگیری حتی منحصر به زندانیان سیاسی هم نیست.
نقطه اشتراک بازجوییها، تمایل بازجو یا به اصطلاح کارشناس پرونده به زندگی خصوصی آنها بود. چرا ازدواج کرده یا نکردهاند، دلیل طلاق آن یکی چه بوده و در چتها و پیامهای خصوصی چه برای دیگران نوشتهاند. داستان اما تنها کنجکاوی بازجو نبود. خیلی زود بازجو اجزای سناریوی مورد علاقهاش را کنار هم میچید و از آن داستانی با درونمایه جنسی در میآورد. روابط خصوصی فعالان جنبش دانشجویی در اتاق بازجویی به ابزار فشار بر دختر دانشجویی تبدیل شده بود که از قضا عاشق یکی از چهرههای مشهور فعالان دانشجویی بود و در عین حال از خانوادهای سنتی و مذهبی میآمد. بازجوی دومی تمایل داشت در حالی که زن میانسال را به جریانهای کارگری خارج از کشور ربط میدهد، او را به سرخوردگیهای جنسی و روابط خارج از ازدواج متهم کند. برای سومی، سوابق زندگی خانوادگی، عکسهای مهمانیها و حتی روابط کسانی که از دور میشناخت، بهانه بود.
داستان شکنجه جنسی زندانیان سیاسی و عقیدتی روایتی به عمر تاریخ جمهوری اسلامی است. مشهورترین فعالان سیاسی و مدنی اغلب با همین اتهامها روبهرو بودهاند. استفاده از تابوهای مرسوم در جامعه و تکیه بر فرهنگ ناموسی و سنتی، این ابزار را به دست نیروهای امنیتی داده که زندانیان به ویژه زنان را برای اعترافگیری تحت فشار اتهاماتی قرار دهند که زمینه جنسی دارد.
آخرین نمونه بحثبرانگیز، اتهاماتی است که به سپیده قلیان، روزنامهنگار و فعال کارگری زده شده و در فایل صوتی کوتاهی که از مکالمات او با یکی از نیروهای امنیتی به آن اشاره میشود. سپیده قلیان در فیلم دیگری که پیش از بازداشت دوباره خود ضبط کرده، به روشنی به استفاده از این روشها برای اعتراف گیری اشاره میکند. اینکه بازجوها میدانستند او از یک خانواده سنتی و مذهبی میآید و او را تهدید میکردند که با پخش اتهامات، کاری میکنند که «برادرش سرش را ببرد.»
سالها قبل «حسین علی منتظری»، قائممقام وقت خمینی تنها شخصیت سیاسی معترض به اعدام مخالفان، آبان ماه ۱۳۶۵ در بخشی از نامه خود به وی نوشت: «آیا میدانید در بعضی زندانهای جمهوری اسلامی، دختران جوان را به زور تصرف کردند؟ آیا میدانید هنگام بازجویی دختران، استعمال الفاظ رکیک ناموسی رایج است؟»
این اشاره منتظری بعدها از طریق روایتهای زنان زندانی در آن دهه تایید شد. سازمان عدالت برای ایران در سال ۲۰۱۳ در گزارشی تجاوز جنسی به دختران باکره را که در میان سایر شکلهای شکنجه جنسی متداول به فرمان و به دست مقامات زندانهای جمهوری اسلامی علیه ایرانیان زندانی گنجانده شده، به عنوان عامل شتابدهنده در جلب توجه به استفاده از خشونت، به خصوص خشونت جنسی، به عنوان ابزار مهم دولتی در قوه قضائیه ایران در سه دهه گذشته معرفی کرده است.
با اینکه متهم کردن زندانیان سیاسی و فعالان مدنی به روابط جنسی و تحقیر و فشار جنسی و استفاده از روابط خصوصی آنها برای اعترافگیری زن و مرد ندارد و این برخوردها حتی منحصر به زندانیان سیاسی هم نیست اما زنان به دلیل تابوهای اجتماعی آسیبهای بیشتری از این موضوع میبینند.
در این مسیر حتی برای اعمال فشار به مردان، از تهدید آنها به آزار زنان وابسته و نزدیک به آنها استفاده میشود. به عنوان مثال محمدعلی ابطحی بعد از ملاقات با خانوادهاش در زندان در سال ۸۸، تهدید شد که اگر اعتراف نکند، به همسر و دخترانش تجاوز میشود.
در روایتی که محمد مصطفایی، وکیل دادگستری درباره دوران بازداشت هنگامه شهیدی، فعال سیاسی در سال ۸۸ نوشته آمده: «بازجویان وارد حیطه زندگی شخصی و خصوصی هنگامه شهیدی شده و به اجبار و زور از او میخواستند که بگوید با فلان مرد و فلان کس ارتباط نامشروع دارد تا از این طریق بتوانند دیگر یاران کروبی و موسوی را به زانو در آورند. حتی سیدمحمد خاتمی رئیس جمهور را در پرونده دخیل کرده و می گفتند باید بگوید که با وی نیز رابطه داشته است. پستی و پلیدی بازجویان به حدی بود که هنگامه شهیدی خود متعجب مانده و توان سخن نداشت.»
دایره این برخوردها نه تنها فعالان سیاسی و مدنی مخالف جمهوری اسلامی را در برمیگیرد که گاهی افرادی مانند فهیمه دری نوگورانی، همسر سعید امامی هم که در جریان قتلهای زنجیرهای بازداشت شد هم دچار آن میشوند. در فیلمهایی که از بازجوییهای این زن منتشر شده، بازجویان با انوع افتراهای جنسی از او میخواهند که [به] شکلهای عجیبی از روابط جنسی اعتراف کند.
با اینکه بسیاری از فعالان سیاسی از اشاره به این نوع شکنجهها و اتهامات خودداری میکنند، اما هرازگاهی این نوع شکنجهها از سوی خود نیروهای امنیتی در قالب فیلمهای اعترافات فاش میشود.
جنسیت همواره عاملی بوده تا زنان را تحت تبعیضها و خشونتهای مضاعف قرار دهد و از این لحاظ هزینه فعال سیاسی یا مدنی بودن، برای زنان گزافتر است. جمهوری اسلامی به رغم عضویت در کنوانسیون منع شکنجه و کنوانسیون رفع همه اشکال تبعیض علیه زنان، از این شیوهها به شکل گسترده استفاده میکند تا زنان را به هر شیوه ممکن از حضور اجتماعی و سیاسی منصرف کند.» [رادیو زمانه ۲بهمن۹۷]
در سلول کوچک بند ۲۰۹، سه زن که مدتی همبند بودند، شبها از ماجرای بازجویی برای هم تعریف میکردند. یکی دانشجویی ۲۲ ساله بود و دیگری زنی ۵۰ ساله. نفر سوم روزنامهنگاری ۳۰ ساله. یکی از جنبش دانشجویی میآمد، دیگری تمایلات چپ داشت و سومی به شغلش متهم بود.
متهم کردن زندانیان به روابط جنسی و تحقیر و فشار جنسی و استفاده از روابط خصوصی آنها برای اعترافگیری حتی منحصر به زندانیان سیاسی هم نیست.
نقطه اشتراک بازجوییها، تمایل بازجو یا به اصطلاح کارشناس پرونده به زندگی خصوصی آنها بود. چرا ازدواج کرده یا نکردهاند، دلیل طلاق آن یکی چه بوده و در چتها و پیامهای خصوصی چه برای دیگران نوشتهاند. داستان اما تنها کنجکاوی بازجو نبود. خیلی زود بازجو اجزای سناریوی مورد علاقهاش را کنار هم میچید و از آن داستانی با درونمایه جنسی در میآورد. روابط خصوصی فعالان جنبش دانشجویی در اتاق بازجویی به ابزار فشار بر دختر دانشجویی تبدیل شده بود که از قضا عاشق یکی از چهرههای مشهور فعالان دانشجویی بود و در عین حال از خانوادهای سنتی و مذهبی میآمد. بازجوی دومی تمایل داشت در حالی که زن میانسال را به جریانهای کارگری خارج از کشور ربط میدهد، او را به سرخوردگیهای جنسی و روابط خارج از ازدواج متهم کند. برای سومی، سوابق زندگی خانوادگی، عکسهای مهمانیها و حتی روابط کسانی که از دور میشناخت، بهانه بود.
داستان شکنجه جنسی زندانیان سیاسی و عقیدتی روایتی به عمر تاریخ جمهوری اسلامی است. مشهورترین فعالان سیاسی و مدنی اغلب با همین اتهامها روبهرو بودهاند. استفاده از تابوهای مرسوم در جامعه و تکیه بر فرهنگ ناموسی و سنتی، این ابزار را به دست نیروهای امنیتی داده که زندانیان به ویژه زنان را برای اعترافگیری تحت فشار اتهاماتی قرار دهند که زمینه جنسی دارد.
آخرین نمونه بحثبرانگیز، اتهاماتی است که به سپیده قلیان، روزنامهنگار و فعال کارگری زده شده و در فایل صوتی کوتاهی که از مکالمات او با یکی از نیروهای امنیتی به آن اشاره میشود. سپیده قلیان در فیلم دیگری که پیش از بازداشت دوباره خود ضبط کرده، به روشنی به استفاده از این روشها برای اعتراف گیری اشاره میکند. اینکه بازجوها میدانستند او از یک خانواده سنتی و مذهبی میآید و او را تهدید میکردند که با پخش اتهامات، کاری میکنند که «برادرش سرش را ببرد.»
سالها قبل «حسین علی منتظری»، قائممقام وقت خمینی تنها شخصیت سیاسی معترض به اعدام مخالفان، آبان ماه ۱۳۶۵ در بخشی از نامه خود به وی نوشت: «آیا میدانید در بعضی زندانهای جمهوری اسلامی، دختران جوان را به زور تصرف کردند؟ آیا میدانید هنگام بازجویی دختران، استعمال الفاظ رکیک ناموسی رایج است؟»
این اشاره منتظری بعدها از طریق روایتهای زنان زندانی در آن دهه تایید شد. سازمان عدالت برای ایران در سال ۲۰۱۳ در گزارشی تجاوز جنسی به دختران باکره را که در میان سایر شکلهای شکنجه جنسی متداول به فرمان و به دست مقامات زندانهای جمهوری اسلامی علیه ایرانیان زندانی گنجانده شده، به عنوان عامل شتابدهنده در جلب توجه به استفاده از خشونت، به خصوص خشونت جنسی، به عنوان ابزار مهم دولتی در قوه قضائیه ایران در سه دهه گذشته معرفی کرده است.
با اینکه متهم کردن زندانیان سیاسی و فعالان مدنی به روابط جنسی و تحقیر و فشار جنسی و استفاده از روابط خصوصی آنها برای اعترافگیری زن و مرد ندارد و این برخوردها حتی منحصر به زندانیان سیاسی هم نیست اما زنان به دلیل تابوهای اجتماعی آسیبهای بیشتری از این موضوع میبینند.
در این مسیر حتی برای اعمال فشار به مردان، از تهدید آنها به آزار زنان وابسته و نزدیک به آنها استفاده میشود. به عنوان مثال محمدعلی ابطحی بعد از ملاقات با خانوادهاش در زندان در سال ۸۸، تهدید شد که اگر اعتراف نکند، به همسر و دخترانش تجاوز میشود.
در روایتی که محمد مصطفایی، وکیل دادگستری درباره دوران بازداشت هنگامه شهیدی، فعال سیاسی در سال ۸۸ نوشته آمده: «بازجویان وارد حیطه زندگی شخصی و خصوصی هنگامه شهیدی شده و به اجبار و زور از او میخواستند که بگوید با فلان مرد و فلان کس ارتباط نامشروع دارد تا از این طریق بتوانند دیگر یاران کروبی و موسوی را به زانو در آورند. حتی سیدمحمد خاتمی رئیس جمهور را در پرونده دخیل کرده و می گفتند باید بگوید که با وی نیز رابطه داشته است. پستی و پلیدی بازجویان به حدی بود که هنگامه شهیدی خود متعجب مانده و توان سخن نداشت.»
دایره این برخوردها نه تنها فعالان سیاسی و مدنی مخالف جمهوری اسلامی را در برمیگیرد که گاهی افرادی مانند فهیمه دری نوگورانی، همسر سعید امامی هم که در جریان قتلهای زنجیرهای بازداشت شد هم دچار آن میشوند. در فیلمهایی که از بازجوییهای این زن منتشر شده، بازجویان با انوع افتراهای جنسی از او میخواهند که [به] شکلهای عجیبی از روابط جنسی اعتراف کند.
با اینکه بسیاری از فعالان سیاسی از اشاره به این نوع شکنجهها و اتهامات خودداری میکنند، اما هرازگاهی این نوع شکنجهها از سوی خود نیروهای امنیتی در قالب فیلمهای اعترافات فاش میشود.
جنسیت همواره عاملی بوده تا زنان را تحت تبعیضها و خشونتهای مضاعف قرار دهد و از این لحاظ هزینه فعال سیاسی یا مدنی بودن، برای زنان گزافتر است. جمهوری اسلامی به رغم عضویت در کنوانسیون منع شکنجه و کنوانسیون رفع همه اشکال تبعیض علیه زنان، از این شیوهها به شکل گسترده استفاده میکند تا زنان را به هر شیوه ممکن از حضور اجتماعی و سیاسی منصرف کند.» [رادیو زمانه ۲بهمن۹۷]
اعتصاب واعتراض و تظاهرات# سرنگونی رژیم # اتحادوهمبستگی
مرگ_بر_دیکتاتور #IranRegimeChange
مطالب ما را در وبلاک خط سرخ مقاومت