۱۴۰۴ اردیبهشت ۴, پنجشنبه

چشم اندازهای مذاکرات آمریکا ورژیم - سرانجام این مذاکرات چه خواهد بود



چشم اندازهای مذاکرات آمریکا ورژیم - سرانجام این مذاکرات چه خواهد بود 

در بحبوحه تحولات داخلی و منطقه‌ای، مذاکرات میان رژیم ایران و ایالات متحده بار دیگر در صدر اخبار قرار گرفته است. فارغ از پروپاگاندای رسانه‌ای طرفین، آنچه اهمیت دارد، تحلیل واقع‌بینانه از موقعیت طرفین و چشم‌انداز نهایی این مذاکرات است. آیا توافقی در راه است؟ اگر بله، چه نوع توافقی؟ و در نهایت، برای مردم ایران چه معنایی خواهد داشت؟این مقاله تلاش می‌کند با نگاهی تحلیلی و استدلالی بر مبنای واقعیت‌های موجود، چشم‌انداز مذاکرات را بررسی کرده و به این پرسش پاسخ دهد: مذاکرات بین رژیم ایران و آمریکا به کجا خواهد رسید؟

۱. ضرورت توافق؛ نیاز حیاتی رژیم، دستاورد مقطعی برای آمریکا

برخلاف گذشته که هر دو طرف از مذاکرات منتفع می‌شدند، در شرایط کنونی توازن اهمیت این مذاکرات برای رژیم ایران و آمریکا به‌طور معناداری بر هم خورده است. برای آمریکا و به‌خصوص دولت دونالد ترامپ، رسیدن به توافقی ولو موقت با رژیم ایران، بیشتر یک برگ برنده سیاسی داخلی برای شش ماه آینده است.

اما برای رژیم ایران، ماجرا بسیار فراتر از یک دستاورد سیاسی است؛ این رژیم در یک بن‌بست مرگبار قرار گرفته است. بحران اقتصادی، نارضایتی‌های اجتماعی، ریزش نیروهای درونی، انزوای منطقه‌ای، و از دست رفتن نیروی بازدارندگی از طریق شبه‌نظامیان نیابتی، همه و همه شرایطی را ایجاد کرده که تنها دریچه تنفس آن، گشایش در مناسبات بین‌المللی است.

۲. رژیم بدون اهرم؛ آمریکا در موقعیت بالادست!

در معادله قدرت کنونی، رژیم ایران اهرم‌های فشاری که پیش‌تر برای مذاکره به کار می‌برد، تا حد زیادی از دست داده است. از بین رفتن بخش بزرگی از نیروی نیابتی آن در منطقه، سقوط بشار اسد، خلع سلاح و زمینگیر شدن حزب‌الله و زیر ضرب بودن حوثی‌هاو ا فزایش اعتراضات اجتماعی داخلی، همه این رژیم را به موضع ضعف سوق داده‌اند.

از سوی دیگر، ترامپ و تیم او کاملاً آگاهند که رژیم هیچ‌چیز برای چانه‌زنی ندارد. به همین دلیل، بازگشت به توافق قبلی موسوم به برجام، یا امضای توافقی موسوم به «برد-برد» اساساً در چشم‌انداز نیست. در بهترین حالت، آنچه ممکن است رخ دهد، توافقی ناپایدار و نابرابر خواهد بود که تضادی از رژیم حل نخواهد کرد.

۳. تضاد درونی رژیم؛ واگرایی تصمیم‌گیران

یکی از موانع اصلی در مسیر مذاکرات، نه صرفاً اختلاف با آمریکا، بلکه تضاد درونی خود رژیم است. اینکه تا چه حد و در چه حوزه‌هایی می‌تواند امتیاز بدهد؟ تجربه نشان داده که هر بار که رژیم در آستانه عقب‌نشینی بوده، سعی کرده با سرکوب خونین داخلی تعادل را حفظ کند. نمونه بارز آن تصمیم خمینی در سال ۶۷ بود؛ زمانی که بعد از قبول آتش‌بس، قتل‌عام زندانیان سیاسی را برای حفظ تعادل درونی نظام به اجرا گذاشت.

اما واقعیت این است که تکرار الگوی ۶۷ برای خامنه‌ای ممکن نیست. او  نه اراده سرکوب گسترده دارد، نه توان کنترل بحران‌ها. به‌قول علم‌الهدی، «این نظام دیگر نه قدرت ایستادگی در برابر مردم دارد، نه توان امتیاز دادن به دشمن. خامنه ای که در بهمن ماه ۴۰۳ مذاکره با آمریکا را غیرشرافتمندانه نامیده بود در فاصله کوتاهی به این بی شرافتی تن داد.

۴. توافق؛ بدون تأثیر واقعی بر وضعیت مردم

حتی اگر به فرض، مذاکرات به نتیجه‌ای منتهی شود، تجربه توافق پیشین در سال ۱۳۹۴ نشان داد که گشایش اقتصادی برای مردم در کار نخواهد بود. میلیاردها دلار پول آزادشده، نه صرف بازسازی اقتصادی شد، نه ارتقاء سطح معیشت مردم، بلکه مستقیماً خرج تقویت سپاه، شبه‌نظامیان نیابتی در منطقه، و شبکه‌های مافیایی داخلی شد. در نتیجه، بحران اقتصادی رژیم نه تنها برطرف نشد بلکه به دلیل ساختار فاسد و غارتگر حاکم، تشدید شد.

بنابراین، باید تأکید کرد که منشأ اصلی بحران اقتصادی رژیم، تحریم‌ها نیست، بلکه ساختار فاسد و ناکارآمد حاکم بر آن است.

۵. نقطه ارزیابی؛ نه آمریکا بلکه رژیم

ارزیابی ما از احتمال رسیدن به توافق نباید از واشنگتن یا نیویورک شروع شود، بلکه از تهران، و از درون نظامی باید آغاز شود که به‌شدت متزلزل و بحرانی است. سوال این نیست که آیا آمریکا به رژیم امتیاز می‌دهد، بلکه باید پرسید که آیا رژیم توان و امکان امتیازدهی را دارد؟ و مهم‌تر از آن، آیا چنین امتیازدهی می‌تواند برایش کارکرد بقا داشته باشد؟

آنچه سرنوشت این مذاکرات را تعیین می‌کند، وضعیت بحرانی رژیم است. همان‌طور که عباس عراقچی گفته بود: «بدون تغییر در رفتار منطقه‌ای، امکان بازگشت آمریکا به توافق بعید است».

در حالی که بخش‌هایی از حاکمیت هنوز به سیاست «مقاومت حداکثری» چسبیده‌اند، جناح‌هایی دیگر، خصوصاً در دستگاه دیپلماسی، خواهان توافق به هر شکل برای حفظ حداقل‌های بقا هستند. تضاد در تصمیم‌گیری و واگرایی در استراتژی، نقطه ضعف مهلکی برای رژیمی‌ست که زمان برایش بسیار کوتاه شده است.

۶. آینده؛ آماده‌باش برای هر تحول

با وجود تمامی واقعیت‌های مذکور، باید برای هر سناریویی آماده بود. رژیمی که در لبه پرتگاه قرار دارد، ممکن است برای بقا، به هر معامله‌ای دست بزند. اما این آمادگی نباید در انتظار توافق خلاصه شود. خطر بزرگ در این است که مردم چشم به راه نتیجه مذاکره بمانند، در حالی که تنها نیروی واقعی تغییر، از دل جامعه و از حرکت مردم برمی‌خیزد.

در شرایطی که بحران اقتصادی، فساد ساختاری، و سرکوب گسترده مردم را به لب پرتگاه رسانده، نباید فراموش کرد که قدرت واقعی در خیابان‌ها و در قلب مقاومت است. راه سرنگونی این رژیم و کنار زدن دیکتاتوری حاکم، نه از مسیر چانه‌زنی دیپلماتیک، بلکه از قیام، جنبش‌های مردمی و کانون‌های شورشی به رهبری یک مقاومت سازمان یافته می‌گذرد.

نتیجه‌گیری

در پایان، باید گفت که مذاکرات میان رژیم ایران و آمریکا، حتی اگر به توافقی منتهی شود، نمی‌تواند پاسخ‌گوی بحران‌های بنیادی رژیم باشد. این مذاکرات بیشتر شبیه به اکسیژنی موقت برای رژیمی در حال خفگی‌ست. راه رهایی مردم ایران، نه در واشنگتن و نه در ژنو، بلکه در خیابان‌های ایران، در آگاهی جمعی و در عزم مردم برای پایان دادن به دیکتاتوری و ساختن آینده‌ای آزاد و دموکراتیک نهفته است.


🌴براندازیم  #تيك_تاك_سرنگوني    #قیام_تنها_جوابه  

🍏# مجاهدین_خلق ایران #ایران  #  کانونهای شورشی

🌳# MaryamRajavi  # IranRegimeChange   

🌻 پیوند این بلاک  با  توئیتر BaharIran@ 7