کانونشورشی؛ از «نمیشود» تا «چگونه متوقفش کنیم؟»
در آغازین سالهای دهه نود، جرقهای در تاریکی زده شد؛ ایدهای که بعدها با نام کانونهای شورشی شناخته شد، در سکوتی عمیق شکل گرفت و بیهیاهو اما برقآسا قد کشید. در آن روزها، کسانی که هنوز در توهم اصلاح و سازش غرق بودند، این پدیده را جدی نمیگرفتند. بیخبر از آن که در دل شبهای خاموش ایران، دستی از میان خاکستر قیامهای پیشین برخاسته و مشعل مبارزه را از نو شعلهور کرده است. شباهتهای سطحی این راهبرد با جنبشهای چریکی آمریکای جنوبی، برخی را به قیاسهای سادهانگارانه کشاند، اما آنچه در جریان بود نه تقلیدی کور، بلکه زایش مسیری نوین در مبارزه بود، جریانی که از بطن سرزمین خود برخاست و سرنوشتی یگانه را در آینده رقم خواهد زد.
کانونهای شورشی، فرزندان قیام؛
چهگوارا و رژی دبره معتقد بودند که هستههای چریکی باید از دل روستاها برخیزند و مسیر انقلاب را تا قلب شهرها پیش ببرند. این استراتژی در کوبا پیروز شد، اما در بولیوی و کنگو به سد واقعیتهای سخت برخورد کرد: زمین نامأنوس، دشمن هوشیار، و مردمی که هنوز به نقطهٔ جوش نرسیده بودند. اما کانونهای شورشی ایران، نه از کوهستان و جنگل، که از خیابانهای شعلهور زاده شدند. آنان نه اصلاحطلبانیاند که ظریف را بزک کنند و در هیبت امیرکبیر به نسل جوان بفروشند، و نه روشنفکران کهنهفروشی که از پشت میکروفونهای لندن و لسآنجلس تحلیلهای سترون ببافند. اینان نه در توهم که در متن نبردند؛ نه مدعی، که پیشقراولان قیاماند.
مخالفین: از چپهای تهیشده تا شاهدوستان بیدستاورد
از همان آغاز، این پدیده با خصومتی مواجه شد که نه از جنس نقد، بلکه از جنس وحشت بود. خصومتی از سوی آنان برمیخاست که خود، روزی بر سفرهٔ همین نظام نشسته بودند. چپنماهایی که سالها در رکاب رژیم قلم زده و بعدها در استودیوهای ماهوارهای، در قامت "تحلیلگر" ظاهر شدند، با تمام وقاحت، این استراتژی را «توهم» نامیدند. همانها که نهتنها دستشان آلوده به سازش است، بلکه هنوز بویی از مبارزهٔ واقعی نبردهاند.
در سوی دیگر، بقایای سلطنت ایستادهاند؛ همانهایی که روزگاری با وابستگی تاج را بر سر نگاه داشتند و امروز، در امنترین سواحل غرب، به لم دادن و پند دادن مشغولاند. همانها که هرگز حتی یک روز برای آزادی نجنگیدهاند، امروز داعیهدارِ آموزش مقاومتاند. آیا این چیزی جز مضحکهٔ تاریخ است؟
از خیابان تا زندان؛ قیمت آزادی
در قیامهای ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱، آنانی که روزی کانون شورشی را «خیالبافی» میخواندند، با چشم خود دیدند که این نیروی بهظاهر نامریی چگونه در متن میدان قد علم کرد. در آبان ۹۸، بسیاری از اعضای این کانونها نه فقط شعار داده و یا صرفاً حضور داشته باشند، بلکه ایستادند، جنگیدند، و در بسیاری موارد جان بر سر عهد خویش نهادند. اما سرکوب، پایان کار نبود. آنانی که امروز در بندهای تاریک و زیر شکنجهاند، آنان که نامشان در صف اعدامها آمده، بازماندگان همان شعلههاییاند که در خیابانها زبانه کشید.
در این میان، سکوت و سانسور رسانههایی که همواره تریبون سازش و انکار بودهاند، خود به اندازهٔ سرکوبگران، نقشآفرین است. آنگاه که دیگر نمیتوانند وجود این پدیده را انکار کنند، با تحریف و هویتزدایی، آن را بیریشه و بیجهت جلوه میدهند. گویی هنوز از پذیرش این حقیقت ناتواناند: این صدا، دیگر قابل خاموش کردن نیست.
از دهه نود تا ۱۴۰۴؛ مسیر بیبازگشت یک قیام
بیش از یک دهه گذشت و کانونشورشی از یک تئوری محو، به واقعیتی انکارناپذیر بدل شده است، واقعیتی که نه در کلاپهاوس، بلکه در خیابانهای شعلهور، در سلولهای شکنجه، و زیر سایهٔ چوبههای دار معنا یافت. این پدیده دیگر نه قابل تحریف است و نه قابل انکار؛ تاریخ آن را ثبت کرده، خون آن را مهر کرده، و مقاومت، آن را ماندگار ساخته است.
و اما آنانی که از همان آغاز، نه از سر ناآگاهی، بلکه با نیت ضربه زدن، این راه را نفی کردند همانها که نقش سربازان جنگ روانی رژیم را پذیرفتند، اما حقیقت در خیابانها و در عمل خود را نشان داده است. در سال گذشته، ۳۰۷۷ عملیات اختناقشکن با شجاعت و بیوقفه از دل همین مقاومت برخاست. این ارقام گواهیست بر آنانی که همچنان میخواهند در سایه سکوت و انکار باقی بمانند. این عملیاتها هیچگونه اجازهای به هر گونه توهم و تکذیب نمیدهند. این مقاومت تنها در شعارها و وعدهها خلاصه نمیشود، بلکه در هر گام، در هر نبرد، در هر عملیاتی که در دل شبها بهوقوع میپیوندد، اثبات شده است. کسانی که همچنان در پی انکار و فراموشی حقیقت هستند، دیگر نمیتوانند از آن بگریزند. این مسیر، با هر گامی که برداشته میشود، بهوضوح به سقوط استبداد و پیروزی آزادی نزدیکتر میشود.
ش.افشاری
🌴براندازیم #تيك_تاك_سرنگوني #قیام_تنها_جوابه
🍏# مجاهدین_خلق ایران #ایران # کانونهای شورشی
🌳# MaryamRajavi # IranRegimeChange
🌻 پیوند این بلاک با توئیتر BaharIran@ 7