روزنامه العرب لندن - عبدالکریم سلیمان العرجان: پس از فروپاشی ایران… آیا خاورمیانه پنجم آغاز میشود؟
خاورمیانه پنجم ناگهان زاده نمیشود، بلکه همچون لایهای تازه بر چهار نظم تحولیافته پیشین شکل میگیرد: از سایکس–پیکو، تا ناصریگری و کودتاها، تا کمپ دیوید و صلحهای یکجانبه، و سپس به آشوب ناشی از اشغال آمریکایی و بهار عربی. هر مرحلهای، دشمن و متحد و کارکرد دولت را از نو تعریف کرده است. و امروز، با عقبنشینی نقش سنتی ایران، ما وارث خاورمیانهای تازه نیستیم، بلکه با آزمونی برای شکل دادن به منطقهای روبهرو هستیم که دیگر تنها با سلاح اداره نمیشود، بلکه با کسی که جسارت تصور خطر را دارد… و توان تعریف نجات را.
ایران بهعنوان یک کشور سقوط نکرد، بلکه بهعنوان یک کارکرد از بین رفت. ایران ستون تعادل در معماری خاورمیانه چهارم بود. بقای چند دههایاش، نه نشانه قدرت آن، بلکه نشانه نیاز بینالمللی به تداوم آن بود. پایتختها از ایران نمیترسیدند، بلکه آن را بهانهای برای مهار هر گونه رهایی عربی از اردوگاههای قدیمی بهکار میگرفتند. ایران همچون یک «تجربه مشروط» در آزمایشگاهی راهبردی در اروپا بود؛ قرار بود همیشه شعلهور باشد، اما هرگز نسوزد. اکنون که کنار گذاشته شده، پرسش اصلی نه درباره آینده تهران، بلکه درباره آن است که چه کسی مجوز بازتعریف کل منطقه را پس از پایان نقش ایران به دست خواهد آورد.
ایران بهطور نظامی شکست نخورد، بلکه بهلحاظ کارکردی پایان یافت. باید مأموریتش تمام میشد تا نقشها از نو توزیع شوند. ما بر ویرانههای یک نظام ایستادهایم، نه صرفاً یک حکومت، بلکه پایان دورهای کامل که منطقه را با «بازدارندگی از سر ترس» اداره میکرد. ایران نقشی حیاتی بهعنوان «دشمن ضروری» بازی میکرد؛ دشمنی که به همه مشروعیت بقا میداد. امروز، از متن داستان بیرون رانده شده، درست مثل یک شخصیت فرعی که دیگر نقشی در روایت ندارد.
خاورمیانه دیگر برای بازآرایی خود به ارتشها نیاز ندارد، بلکه به کسانی نیاز دارد که توانایی ساختن «اجماع جدید» را دارند. اجماعی درباره اینکه دشمن کیست، متحد کیست، نماینده کیست، و چه کسی غایب است. دیگر نقشهها مسئله اصلی نیستند، بلکه روایتها اهمیت یافتهاند. قدرت دیگر با زور سنجیده نمیشود، بلکه با اینکه چه کسی حق روایت را در اختیار دارد. همانطور که فوکو گفته بود: کسی که حقیقت را تعریف میکند، بدون نیاز به شلیک گلوله، قدرت را در دست دارد. ما وارد عصر پساقوت شدهایم؛ عصری که در آن حاکمیت از طریق پلتفرمها اعمال میشود، نه مرزها، و پیروزی در اتاق تحریریه اعلام میشود، نه اتاق عملیات.
فروپاشی ایران لحظهای است با دقت تمام طراحیشده. ظاهری تصادفی دارد… اما در واقع، تصمیمی است حسابشده. این فروپاشی برای ایجاد خلئی مهندسی شد که نباید با تکرار سناریوهای گذشته پر شود. این خلأ، خلأ جغرافیایی نیست، بلکه خلأی در ذهنیت امنیتی جهانی است. و این خلأ را پایتختهای لرزان پر نمیکنند، بلکه کسانی پر میکنند که «سهگانه سلطه نوین» را در اختیار دارند: نماد، شبکه، و روایت.
عربستان سعودی امروز صرفاً کشوری نیست که اصلاحات داخلی انجام میدهد، بلکه بازیگری است که مرکزیت منطقه در حال بازتعریف شدن حول آن است. پروژهاش دیگر صرفاً درباره نفت یا تنوع اقتصادی نیست، بلکه درباره تبدیل شدن به موتور تخیل منطقه است. این کشور مشروعیت را از ابزارهای گذشته پس میگیرد تا آن را با زبانی ناآشنا بازتوزیع کند: قدرت نرم بهمثابه قدرت سخت، و مدیریت نمادین بهمثابه دیوار بازدارنده.
نمیتوان از نظر دور داشت که اختلافنظرها درون برخی محورهای عربی که در تلاش برای بازسازی صحنه منطقهای هستند، همچنان چالشهایی واقعی ایجاد میکند؛ چه در نحوه برخورد با پرونده یمن، چه در شیوه تعامل با اسرائیل، و چه در مواجهه با جریانهای اسلام سیاسی. اردن نیز، با وجود مشروعیت تاریخی عمیق خود، همچنان در چارچوبی حساس میان تعهدات منطقهای و محاسبات بینالمللیاش حرکت میکند، در میان شبکهای از فشارها و ائتلافهای پیچیده.
اما پرسش مهمتر این است که آیا خاورمیانه پنجم از دل پروژهای نخبگانی برمیخیزد که محور آن ائتلافهای نوگرا و اصلاحات نمادین است، یا اینکه – مثل همیشه – از دل آشوب و از میان نزاعهایی سر برمیآورد که نه تابع نظریهاند، نه منتظر مجوز؟ تاریخ به نیتها پاداش نمیدهد؛ بلکه به آنکس مجال نقشآفرینی میدهد که بتواند لحظهای را که معادلات پیشین ناگهان فرو میریزند، بهدرستی مدیریت کند.
🌴براندازیم #تيك_تاك_سرنگوني #قیام_تنها_جوابه
🍏# مجاهدین_خلق ایران #ایران # کانونهای شورشی
🌳# MaryamRajavi # IranRegimeChange
🌻 پیوند این بلاک با توئیتر BaharIran@ 7