با کدام استراتژی میتوان آخوندها را سرنگون کرد؟ ۶ شهریور, ۱۴۰۴
یکی از اساسیترین پرسشهایی که در مبارزه برای تغییرات بنیادین در یک جامعه مطرح میشود، این است که استراتژی سرنگونی چگونه به دست میآید؟ آیا میتوان آن را در کتابی یافت یا از ذهن چند نفر در یک اتاق طراحی کرد؟ پاسخ روشن است: استراتژی کشف میشود، اختراع یا ابداع نمیشود. این کشف نه حاصل حدس و گمان، بلکه نتیجه شناخت علمی و دقیق از ماهیت دشمن است.
استراتژی؛ کشف نه اختراع
وقتی از تغییرات اجتماعی صحبت میکنیم، باید به یاد داشت که این تغییرات تابع قوانین علمی مشخصاند. استراتژی نیز بر اساس شناخت ماهیت واقعی دشمن کشف میشود. دشمن است که استراتژی صحیح را به مقاومت تحمیل میکند. بنابراین یک نیروی اصیل و مردمی مقاومت، تنها زمانی میتواند به پیروزی دست یابد که از عمیقترین لایههای ماهیت دشمن آگاه شود، سازوکار سرکوب و بقای او را بشناسد و سپس راه درهم شکستن آن را پیدا کند.
ماهیت دشمن: رژیم ولایت فقیه
رژیم کنونی در ایران یک دیکتاتوری مذهبی ـ فاشیستی است. نظامی برآمده از ارتجاع قرون وسطایی که در پوشش اسلام سیاسی خود را بازتولید کرده است. بقای این نظام تا امروز نه بر پایه مشروعیت مردمی، بلکه بر ستون سرکوب سازمانیافته و خشونت عریان استوار بوده است.
از سرکوب داخلی تا ماجراجوییهای خارجی، از تروریسم نیابتی تا تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای، همه و همه در خدمت حفظ دستگاه سرکوب درونی بوده است. بنابراین، هر استراتژی واقعی سرنگونی باید به این پرسش اساسی پاسخ دهد: سپاه پاسداران، ستون فقرات بقای رژیم، چگونه باید در هم کوبیده شود؟
ضرورت رویارویی با سپاه پاسداران
تصویر قلعهای را در نظر بگیرید که دیوارهای دفاعی مستحکمی دارد. نمیتوان بدون درهم شکستن این دیوارها، به قلب قلعه دست یافت. سپاه پاسداران همان دیوار دفاعی رژیم است. بنابراین استراتژی درست، استراتژیای است که بتواند با این نیروی سرکوب درگیر شود، آن را به زمین بزند و راه را برای فروپاشی رژیم باز کند.
تجربه نشان داده است که تنها نیرویی که توانسته چنین استراتژی را در عمل پیش ببرد، کانونهای شورشی هستند. این کانونها، محصول چهار دهه مبارزه و تداوم نبردیاند که از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ آغاز شد، در ارتش آزادیبخش ملی ایران تبلور یافت و امروز در قالب کانونهای شورشی به نقطه بلوغ رسیده است. به بیان روشن: تنها استراتژی صحیح برای سرنگونی رژیم ولایت فقیه، سازماندهی و گسترش کانونهای شورشی است.
نقد سایر رویکردها
در برابر این استراتژی، دیدگاههای متعددی مطرح شده است: اعتصاب عمومی، جنگ خارجی، کودتا و حتی خشونتپرهیزی و مبارزه مدنی. اما آیا اینها استراتژی واقعی سرنگونیاند؟
کسی که حتی یک ساعت در خیابانهای ایران قدم زده باشد، میداند که این نظام تنها با سرکوب مسلحانه سپاه و نیروهای امنیتی پابرجاست. بنابراین هیچ رویکردی که تکلیف این دستگاه سرکوب را مشخص نکند، نمیتواند به سرنگونی منجر شود. بسیاری از این نظریات، در بهترین حالت انحرافی و در بدترین حالت عامدانه در خدمت بقای رژیماند.
جنگ خارجی
یکی از پررنگترین بحثها، امید بستن به جنگ خارجی است. تصور این است که حمله نظامی خارجی میتواند رژیم را تضعیف یا حتی ساقط کند. اما تجربه نشان داده است که چنین جنگهایی اساساً به دنبال تحقق آزادی ملتها نیستند. قدرتهای خارجی به دنبال منافع خودند، نه آرمان آزادی مردم ایران.
حتی در جنگهای اخیر، مانند درگیریهای هوایی منطقه، دیده شد که بمبارانهای گسترده هیچ نظامی را ساقط نکرده است. بدون نیرویی زمینی و مردمی در داخل کشور، هیچ جنگی به سرنگونی دیکتاتوری منجر نخواهد شد. به علاوه، هیچ قدرت خارجی تا امروز سرنگونی رژیم ایران را دستور کار خود اعلام نکرده است.
مبارزه مدنی و خشونتپرهیزی
از سوی دیگر، تبلیغ مبارزه مدنی و خشونتپرهیزی در چارچوب این رژیم، چیزی جز ریختن آب سرد بر آتش خشم مردم نیست. در حالی که ملت ایران زیر بار سرکوب و فقر و گرسنگی قرار دارد، توصیه به صبر و انتظار یا محدود کردن اعتراضات به شکلهای مدنی بدون درهم شکستن دستگاه سرکوب، عملاً خدمتی به بقای رژیم است.
ویژگی مشترک همه این رویکردهای انحرافی، بیاعتنایی به نقش مردم است. در هیچیک از آنها جایی برای حضور فعال مردم و جوانان و نیروهای پیشتاز وجود ندارد. همهچیز به نیرویی بیرونی یا بخشی از دستگاه سرکوب حواله داده میشود. این همان چیزی است که آنها را اساساً باطل میکند: حذف مردم از معادله سرنگونی.
مقاومت سازمانیافته و کانون شورشی استراتژی سرنگونی
استراتژی سرنگونی نه در اتاقهای فکر طراحی میشود و نه با آرزو و خیال تحقق مییابد. استراتژی از دل شناخت علمی دشمن زاده میشود. دشمن اصلی مردم ایران رژیم ولایت فقیه است که بقای خود را بر ستون سپاه پاسداران بنا کرده است. بنابراین تنها استراتژی واقعی آن است که بتواند این ستون را در هم بشکند.
راهحل، نه در جنگ خارجی است، نه در کودتا، نه در صبر و انتظار و نه در مبارزه مدنی بدون خشونت. تنها مسیر واقعی، گسترش و تعمیق کانونهای شورشی است؛ کانونهایی که با ریشه در مبارزات چهار دهه گذشته، میتوانند سپاه پاسداران را به زمین بزنند و مسیر آزادی و آبادی ایران را هموار سازند.
به این ترتیب، پاسخ به پرسش آغازین روشن است: استراتژی واقعی سرنگونی کشف شده است. این استراتژی نه ساخته و پرداخته اتاقهای بسته، بلکه محصول مقاومت تاریخی یک ملت است. مسیری که از درگیری مستقیم با دستگاه سرکوب آغاز میشود و به آزادی مردم ایران ختم خواهد شد.
🟢 # مرگ_بر_خامنهای
🍏# مجاهدین_خلق ایران # کانونهای شورشی
🌳 # مریم رجوی #ایران
🌻 پیوند این بلاک با توئیتر BaharIran@ 7