۱۴۰۴ شهریور ۱۶, یکشنبه

نگاهی به رزم ۶۰ساله سازمان مجاهدین خلق ایران- شماره اول



نگاهی به رزم ۶۰ساله سازمان مجاهدین خلق ایران- شماره اول

سازمان مجاهدین خلق ایران این روزها در حال جشن گرفتن تولد ۶۰سالگی خود است. چه دوستان و چه دشمنان مجاهدین به این واقعیت اذعان دارند که این سازمان قوی‌ترین و گسترده‌ترین و دیرپاترین سازمان سیاسی ایرانی است که در تمامی تحولات ۶۰ سال اخیر ایران ردپایش دیده می شود. سایت «ایران آزادی» بنابه مسئولیت رسانه‌ای خود و رو در روی سیاست سانسور مطلقی که توسط رسانه‌های استعماری بر اخبار سازمان مجاهدین خلق اعمال می شود،به این مناسبت یک نگاهی تحلیلی دارد به ۶۰ سال حیات سازمان. این مجموعه در ۶فصل تهیه شده و هر فصل یک دهه از عمر سازمان را به صورت موجز مورد بررسی و کنکاش قرار می دهد.

فصل اول: دهه نخست سازمان مجاهدین خلق ایران (۱۳۴۴۱۳۵۴)

مقدمه

دهه‌ی نخست حیات سازمان مجاهدین خلق ایران، میان سال‌های ۱۳۴۴ تا ۱۳۵۴، یکی از مهم‌ترین و پرحادثه‌ترین ادوار تاریخ معاصر ایران است. در این دوره، سازمان از یک هسته‌ی کوچک دانشجویی و مذهبی به یکی از جریان‌های اصلی اپوزیسیون علیه دیکتاتوری پهلوی بدل شد. اگرچه این دهه با ضربات سنگین امنیتی و اعدام بنیان‌گذاران سازمان به پایان رسید، اما تجربه‌ها و آموزه‌های آن، پایه‌های ماندگاری و استمرار جنبش را در دهه‌های بعدی فراهم کرد.

در این فصل، ابتدا به زمینه‌های تاریخی و اجتماعی شکل‌گیری سازمان می‌پردازیم، سپس فرآیند بنیان‌گذاری و ایدئولوژی اولیه را بررسی می‌کنیم. پس از آن، نخستین فعالیت‌های عملی و ضربه‌ی سال ۱۳۵۰ تحلیل می‌شود، و در نهایت بحران درونی و ضربه اپورتونیستی ۱۳۵۴ مورد بحث قرار می‌گیرد. نتیجه‌گیری این است که اصل “فدا و صداقت” به‌عنوان ستون ایدئولوژیک، عامل بقای سازمان در برابر بحران‌های مرگبار این دهه بود.

۱زمینه‌های تاریخی و اجتماعی شکل‌گیری

ایران در دهه‌ی ۱۳۴۰ با تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مهمی روبه‌رو بود. شاه با اجرای “انقلاب سفید” کوشید با اصلاحات ارضی، حق رأی زنان و نوسازی اقتصادی بقای خود را تثبیت کند. اما این سیاست‌ها نه‌تنها موجب نارضایتی مالکان و روحانیت شد، بلکه با افزایش وابستگی کشور به ایالات متحده و گسترش شکاف طبقاتی، نارضایتی گسترده‌ای در میان طبقات متوسط و پایین جامعه پدید آورد.

در عرصه‌ی سیاسی، حکومت پهلوی با اتکا به ساواک هرگونه فعالیت مستقل را سرکوب می‌کرد. احزاب دولتی مانند “ایران نوین” یا “رستاخیز” کارکردی جز تزیین صحنه‌ی سیاسی نداشتند. نیروهای ملی‌گرا و مذهبی که تجربه‌ی شکست نهضت ملی شدن نفت را پشت سر گذاشته بودند، راه‌های قانونی را ناکارآمد می‌دانستند. در این شرایط، بسیاری از جوانان دانشگاهی به سوی اندیشه‌ی مبارزه‌ی مسلحانه روی آوردند.

جنبش‌های رهایی‌بخش در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین نیز الهام‌بخش نسل جدیدی از فعالان سیاسی در ایران بود. پیروزی انقلاب الجزایر، مقاومت ویتنام و جنبش‌های چریکی در آمریکای لاتین نشان داد که مبارزه‌ی مسلحانه می‌تواند بر رژیم‌های سرکوبگر غلبه کند. این فضا بستر مساعدی برای پیدایش سازمان مجاهدین خلق فراهم ساخت.

۲بنیان‌گذاران و ایدئولوژی مجاهدین

سازمان مجاهدین خلق ایران در شهریور ۱۳۴۴ توسط محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و علی‌اصغر بدیع‌زادگان بنیان‌گذاری شد. این سه تن، از فعالان مسلمان و دانش‌آموختگان دانشگاه‌های فنی بودند که پیش‌تر تجربه‌ی فعالیت در انجمن‌های اسلامی دانشجویان و نهضت آزادی را داشتند. آنان با مطالعه‌ی تجارب مبارزات جهانی و تحلیل شرایط ایران به این نتیجه رسیدند که تنها یک سازمان مسلحانه‌ی اسلامی می‌تواند دیکتاتوری سلطنتی را به چالش بکشد.

ایدئولوژی سازمان ترکیبی از آموزه‌های اسلامی با تحلیل‌های نوین مبارزه‌ی ضداستعماری و البته ضد استثماری بود.  بنیان‌گذاران معتقد بودند که اسلام ذاتاً دینی انقلابی و عدالت‌خواه است و باید از ظرفیت آن برای مبارزه‌ی اجتماعی بهره گرفت. آنان با مطالعه‌ی قرآن، نهج‌البلاغه و تاریخ صدر اسلام، الگوی “جهاد عادلانه” را با نظریه‌های انقلابی روز پیوند زدند. در این چارچوب، اصل “فدا و صداقت” نه فقط یک فضیلت اخلاقی، بلکه بنیان استراتژی مبارزاتی محسوب می‌شد. وجه ضداسثتماری اندیشه مجاهدین خلق آنان را از همه اندیشه‌های مشابه مذهبی متمایز می ساخت.

از نظر تشکیلاتی، سازمان بر مبنای سلول‌های مخفی و ساختار هرم‌وار شکل گرفت. هر سلول از چند عضو تشکیل می‌شد که وظایف آموزشی و عملیاتی داشتند و با رعایت اصول مخفی‌کاری از دیگر سلول‌ها جدا نگه داشته می‌شدند. این ساختار هم امکان انضباط تشکیلاتی را فراهم می‌کرد و هم مقاومت در برابر نفوذ امنیتی را افزایش می‌داد.

۳نخستین فعالیت‌ها و ضربه‌ی سال ۱۳۵۰

در نیمه‌ی دوم دهه‌ی ۴۰، سازمان وارد مرحله‌ی آماده‌سازی عملی شد. اعضا آموزش‌های فنی برای ساخت مواد منفجره، کار با سلاح‌های سبک و عملیات شهری را فراگرفتند. برخی از اعضا برای آموزش‌های نظامی به اردوگاه‌های فلسطینی در اردن و لبنان اعزام شدند. هدف این بود که در سال ۱۳۵۰ مجموعه‌ای از عملیات‌های هماهنگ علیه مراکز رژیم انجام گیرد.

اما پیش از اجرای این طرح، ساواک توانست با نفوذ در بخشی از شبکه، تعدادی از اعضا را دستگیر کند. در شهریور ۱۳۵۰ ضربه‌ای سنگین وارد شد و۹۰درصد از مرکزیت سازمان و کادرهای اصلی بازداشت شدند. محاکمه‌ی آنان در دادگاه‌های نظامی با تبلیغات گسترده همراه بود و در خرداد ۱۳۵۱، سه بنیان‌گذار اصلی به همراه تعدادی از یارانشان تیرباران شدند.

اگرچه این ضربه سازمان را از نظر تشکیلاتی تضعیف کرد، اما دفاعیات تاریخی بنیان‌گذاران و کادرهای سازمان در دادگاه، بر نسل جوان تأثیر عمیقی گذاشت. سخنان محمد حنیف‌نژاد و هم‌رزمانش نشان داد که آنان حاضرند جان خود را در راه آرمان آزادی و عدالت فدا کنند. همین استقامت، به سازمان جایگاه اخلاقی و سیاسی ویژه‌ای بخشید و نام مجاهدین را در سطح جامعه‌ی ایران تثبیت کرد.

۴بازسازی تشکیلات و ضربه اپورتونیستی ۱۳۵۴

پس از اعدام بنیان‌گذاران، بازماندگان کوشیدند تشکیلات را بازسازی کنند. نسل جدیدی از کادرها مسئولیت رهبری را بر عهده گرفتند و فعالیت‌های آموزشی و عملیاتی از سر گرفته شد. این بازسازی نشان داد که سازمان توانسته است علی‌رغم ضربه‌ی ۱۳۵۰، هویت جمعی خود را حفظ کند.

با این حال، در میانه‌ی دهه‌ی ۵۰، سازمان از درون با ضربه کمرشکنی مواجه شد. بخشی از کادرهای سازمان در غیاب رهبری سازمان که در زندان بودند، تحت تأثیر فضای غالب روشنفکری و نفوذ اندیشه‌های مارکسیستی، به بازنگری در ایدئولوژی سازمان پرداختند. آنان مدعی شدند که با کنار گذاشتن اسلام به‌عنوان مبنای فکری، سازمان را به سوی مارکسیسم سوق دادند. این حرکت از طرف رهبری سازمان که در زندان و زیر فشار ساواک شاه بودند یک کودتای اپورتونیستی نامیده شد و سازمان توانست با هوشیاری مسعود رجوی این کودتای چپ‌نمایانه و اپورتونیستی را در هم بشکند و به هویت اصلی خود باز گردد.

ضربه اپورتونیستی  ۱۳۵۴ موجب شد مرزبندی ایدئولوژیک میان خط اسلامی – انقلابی مجاهدین و سایر جریان‌های چپ روشن‌تر گردد. از طرف دیگر با این ضربه راست ارتجاعی یعنی آخوندها هم سربرآوردند و مدعی شدند. در واقع، این بحران نشان داد که داشتن یک ایدئولوژی منسجم و شفاف، شرط اساسی بقا و استمرار یک جنبش سیاسی است.

۵جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

دهه‌ی نخست حیات سازمان مجاهدین خلق ایران، دهه‌ای پرحادثه، پرهزینه و در عین حال تعیین‌کننده بود. بنیان‌گذاری در ۱۳۴۴، شکل‌گیری ایدئولوژی اسلامی – انقلابی، سازماندهی منسجم، تلاش برای آغاز مبارزه‌ی مسلحانه، ضربه‌ی سنگین ساواک در ۱۳۵۰، اعدام بنیان‌گذاران و ضربه اپورتونیستی ۱۳۵۴، همگی آزمون‌هایی بودند که می‌توانستند موجودیت سازمان را پایان دهند. اما سازمان توانست از این آزمون‌ها سربلند بیرون آید.

اصل “فدا و صداقت” که در همان سال‌های نخست به‌عنوان مبنای ایدئولوژیک تثبیت شد، کلید بقای سازمان در دهه‌های بعد بود. تجربه‌ی این دهه نشان داد که سازمان نه یک گروه گذرا، بلکه جنبشی ریشه‌دار و استوار است که حتی در برابر شدیدترین ضربات می‌تواند بازسازی شود. این ویژگی، زمینه‌ساز تداوم و ارتقای سازمان در دهه‌های بعدی و تبدیل آن به یکی از اثرگذارترین جنبش‌های سیاسی ایران شد.

در شماره بعدی دهه بعدی عمر سازمان مجاهدین را مورد بررسی قرار میدهیم…


🟢 مرگ_بر_خامنه‌ای

🍏# مجاهدین_خلق ایران   #  کانونهای شورشی

🌳 # مریم رجوی   #ایران

🌻 پیوند این بلاک  با  توئیتر BaharIran@ 7