قیام سازمانیافته؛ کلید سرنگونی! - چرا اعتراضهای پراکنده به قیام سرنوشتساز تبدیل نمیشوند
چرا اعتراضهای پراکنده به قیام سرنوشتساز تبدیل نمیشوند
در چهار دهه اخیر، ایران بارها بهخاطر اعتراض و قیامهای مردمی بپاخاسته است. اما آنچه امروز را متمایز میکند، ضربِ ترکیبیِ اعتراضات روزمره با مجموعهای از بحرانهای ساختاری در رژیم است. این شرایط همزمان ــ اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و بینالمللی ــ پتانسیلِ تبدیل شدن اعتراضات پراکنده به پدیدهای تعیینکننده را فراهم آورده است. پرسش راهبردی این است: چگونه میتوان از «شرارهها» آتشی ساخت که دستگاه سرکوب توان خاموشکردنش را نداشته باشد؟
وقتی زمان تاریخی فرا میرسد
اعتراضها وقتی به نتیجه تاریخی میرسند که سه مؤلفه همزمان فراهم باشند:
۱. بحران عمیق در بدنه حاکمیت.
۲. تابآوری به انتها رسیده مردم،
۳. فضای بینالمللی که امکان سیاستورزی حاکم را تنگتر کند.
امروز، رژیم در داخل با شکافهای واقعیِ باندی و مدیریتی روبهروست؛ از بیرون تحت فشار تحریمها و تهدیدهای دیپلماتیک؛ و در کف جامعه، خشمِ معیشتی و مطالبه سیاسی درهم تنیده شده است. این «چهارچوب شرایط» همان چیزی است که تحلیلگران از آن بهعنوان پنجره فرصت یاد میکنند.
تجربهتاریخی: چرایی ناکامی قیام گذشته
تاریخ اعتراضها نشان میدهد که صرف بزرگبودن یک تظاهرات تضمینی برای پیروزی نیست. دهها اعتراض بزرگ، وقتی ساختارهای پشتیبان و پیوندهای مستمر وجود نداشت، در حلقه بستهای فرو نشستند. دلیل این شکستها نه کمبود شجاعت مردم که نبود «زنجیره پیوندها» و ابزارِ استمرار بود؛ یعنی فقدان شبکهها و سازوکارهایی که اعتراضِ محلی را به حرکت ملی پیوند بزنند. در این معنا، تجربه اخیر میگوید اعتراضِ پراکنده همانند شرارهای است که بدون باد همسو و سوختگیر، فرو مینشیند.
دستگاه سرکوب و ظرفیت مهار
دستگاه حکومتی بهصورت متمرکز دارای فن سرکوب است؛ اما هر دستگاهی حدی از توان مهار دارد. وقتی اعتراضها پراکنده و کوتاهمدتاند، این دستگاه میتواند آنها را مهار کند. ولی اگر اعتراضها همزمان در چندین محور جغرافیایی و اجتماعی رخ دهند و استمرار یابند، «هزینه سرکوب» برای حکومت بالا میرود و ظرفیت کنترل او کاهش مییابد. این همان منطق سادهای است که میتوان آن را با مثال «آتشافروزی در جنگل» شرح داد: آتش پراکنده خاموش میشود، آتش همزمان در صدها نقطه کنترلناپذیر میگردد.
نقش مقاومت سازمانیافته و شبکهها
هسته تحولی امروز، حضور و قوت «نیروی سازمانیافته» است: کانونهای شورشی، شبکههای محلی، تشکلهایی که توان برقرار کردن پیوند بین محلهها و شهرها را دارند. این مقاومت سازمانیافته نقشِ همبندکننده و پیوند دهنده را ایفا میکند: تبدیل اعتراضِ محلی به مطالبه ملی؛ نگهداشت پویایی در برابر خشونت سرکوب؛ و مدیریت پیام و روایت که مانعِ فروپاشیِ شور مردمی شود. اعتراض تنها «شرط لازم» است؛ اما شرط کافی، همین ظرفیت سازمانیافتگی است.
پارادوکسِ بینالمللی
شرایط بینالمللی میتواند هم فرصت باشد و هم تهدید. فشارهای خارجی و انزوای دیپلماتیک برای رژیم هزینهزا است، اما همزمان ابزارهای قدرتطلبان بینالمللی میتوانند سعی کنند اعتراض را مصادره یا محدود کنند. تحلیل واقعبینانه این است که بازیِ بینالمللی شتابدهنده است اما تعیینکننده نهایی نیست؛ بازیگردانی اصلی در میدان داخلی رقم میخورد. اصل کس نخارد به عنوان یک استراتژی تعیین کننده در تحولات انقلابی ایران عمل میکند.
نُه نکته راهبردی
- اعتراضهای پراکنده ضروریاند ولی کافی نیستند.
- بحران درونیِ رژیم، پنجره فرصت ایجاد کرده است.
- تابآوری اقتصادی-اجتماعی پایینِ مردم، محرک تغییر است.
- همافزایی فشار داخلی و بینالمللی نقش تکمیلی دارد.
- دستگاه سرکوب ظرفیت محدود دارد؛ استمرار اعتراض هزینهاش را بالا میبرد.
- تجربه تاریخی نشان میدهد فقدان سازماندهی، اعتراض را به مهار میسپارد.
- تبدیل مطالبه معیشتی به مطالبه سیاسی نشانه بلوغ اجتماعی است.
- رسانه و روایتپردازی میتوانند جهتگیری عمومی را سریعاً تغییر دهند.
- سازمانیابیِ افقی و پیوند محلهها و شهرها، عنصر تعیینکننده است.
سازماندهی: کلید راهنمای حرکت جامعه
آنچه از همه این تحلیلها بهطور برجسته بیرون میآید این است که سازماندهی نه یک تمنا و خواست، بلکه شالوده و پایه هر تغییر است: سازوکاری که اعتراض پراکنده را به حرکت مستمر تبدیل کند، تابآوری اجتماعی را به اقدام سیاسی معنا ببخشد و هزینه سرکوب را فراتر از توان حکومت کند. منظور از سازماندهی، صرفاً شعار یا فراخوان آنی نیست؛ بلکه منظور شبکهسازی اجتماعی، ایجاد پیوندهای افقی بین محلهها و شهرها، ظرفیت حفظ و استمرار اعتراض در برابر اختلالات و فرایندهای ارتباطیِ مؤثر برای روایتسازی است. تجربه کانونهای شورشی که به صورت یک شبکه موفق هم محور با مقاومت عمل میکنند یک تجربه تاریخی است.
اگر میخواهیم این دوران بحرانی به نقطه تحول و تغییر بدل شود، اگر میخواهیم جرقههای اعتراض به آتشفشان سرنگونی تبدیل گردند، عنصر سازماندهی باید بهعنوان راهنمای استراتژیک جنبش دیده شود؛ نه بهعنوان جایگزینِ مردم، بلکه بهعنوان ظرفی که خشم و خواست مردمی را به سمت تغییری پایدار و ساختاری هدایت میکند.
سازماندهی عناصر خواهان تغییر در فردای قیام و اعتراض میتوان خیابان را به صحنه رویارویی نهایی با عناصر نگهدارنده نظم موجود تبدیل سازد. پس پیش به سوی سازماندهی در قالب یگانها و واحدهای مقاومت در سراسر میهن اسیر.
🟢 # مرگ_بر_خامنهای
🍏# مجاهدین_خلق ایران # کانونهای شورشی
🌳 # مریم رجوی #ایران
🌻 پیوند این بلاک با توئیتر BaharIran@ 7