ضرورت سازمانیافتگی: چرا مبارزه«خودجوش» بهتنهایی کافی نیست؟
خیلیها وقتی از «قیام» بدون سازمانیافتگی حرف میزنند، تصویر جمعی مردم را در خیابانها مجسم میکنند که ناگهان یکباره برخاستهاند و رژیم را به لرزه درآوردهاند. این تصویر دلفریب و الهامبخش است، اما وقتی میخواهیم از «سرنگونیِ یک رژیمِ مستقر و سرسخت» صحبت کنیم، باید به فاصله بین خیال و واقعیت دقت کنیم. تجربه ایران طی چند دهه گذشته نشان داده که حتی قیامهای بزرگ و پرشور اگر فاقد ساختار سازمانی و طراحی راهبردی باشند، خیلی زود به سرکوب یا بنبست میرسند. در مقابل، سازمانیافتگی، نه تنها شانس بقای مبارزه را افزایش میدهد، بلکه کارآمدی سرمایه جمعی مردم را برای رسیدن به اهداف سیاسی عملی میسازد.
- قیامهای خودجوش چرا آسیبپذیرند؟
- مکانیک شکست بدون سازمان
- فقدان رهبری و هماهنگی استراتژیکقیام خودجوش معمولاً فاقد هسته مرکزی است که بتواند تصمیمگیریهای حیاتی مانند زمان و مکان اعتراضها، تاکتیکهای دفاع از معترضان و نحوه پاسخگویی به سرکوب را بهسرعت و هماهنگ بگیرد. وقتی هر جمعی بهصورت جزیرهای عمل کند، رژیم میتواند با تاکتیک پارهپاره کردن حمله کند: هر تجمع کوچک را جداگانه محو کند و از تبدیل شدن به نیروی پیگیر و ساختارمند جلوگیری کند.
- مشکلات لجستیکی و تدارکاتیمبارزه سازمانیافته نیازمند تدارکات: تأمین امنیت، کمکهای پزشکی، نقشهبرداری از نقاط امن، تأمین غذا و پوشش رسانهای. قیام ناگهانی این شبکهها را ندارد؛ وقتی دستگاه سرکوب نقاط تجمع و عبور را میبندد، مردم در موقعیتهای بحرانی بیپناه میمانند.
- آسیبپذیری در برابر اطلاعات عملیاتی و نفوذعدم وجود پروتکلهای امنیتی و آموزششده، قیام را به هدفی برای نفوذ و ابزارهای اطلاعاتی رژیم تبدیل میکند. رژیم میتواند از طریق شناسایی رهبران محلی، تبانی با برخی کنشگران یا حتی انتشار اطلاعات گمراهکننده، حرکت را فروبپاشد.
- فقدان استمرار و تبدیل اعتراض به سازمان سیاسیقیامهای خودجوش معمولاً مقطعیاند و فاقد پیوند با ساختارهای مستمر سیاسی و اجتماعی. وقتی موج اولیه فروکش کند، بدون سازمانی که تجربه را حفظ، شبکهها را مستحکم و مطالبه را پیگیری کند، آن انرژی پراکنده میشود.
- معضل مشروعیت عملیاتی و پاسخگوییمردم خواهان شفافیت و عدالتاند؛ وقتی گروههایی بدون سازوکار پاسخگویی قدرت میگیرند یا ادعای رهبری میکنند، اعتماد عمومی آسیب میبیند .
- آیا انقلاب ضد سلطنتی بدون سازماندهی پیروز شد؟وقتی به تجربه انقلاب ۱۳۵۷ نگاه میکنیم، مهم است که بین «لحظه فراگیر شدن فروپاشی» و «پژوهش در ریشهها و زیرساختها» تفاوت قائل شویم. ظاهراً مردم در مقطع نهایی ـ روزها و هفتههای منتهی به سقوط رژیم ـ در خیابانها حاضر شدند و موجی فراگیر ساختند؛ اما این ظهور محصولِ دهها سال مبارزه، سازماندهی، تجربه مسالمتآمیز و مسلحانه، شبکهسازی و بحرانهای بینالمللی بود.
- پیشزمینه سازمانی: از قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تا دههها فعالیت گروههای سازمانیافته مثل مجاهدین خلق و فداییها، زمینهای از مقاومت سازمانیافته وجود داشت که توانست در مقطع بحرانی عمل کند.
- نقش نیروهای سازمانیافته: تشکلهایی بودند که در سالهای پیش از ۵۷ تجربه مبارزه منظم و هماهنگ را کسب کرده بودند؛ اینها در لحظات کلیدی توانستند به جمعآوری و هدایت نیرو کمک کنند.
- عامل بینالمللی و شکست حامیان رژیم: کنار رفتن پشتیبانی بینالمللی از شاه، خلأ امنیتی و سیاسی ایجاد کرد که موجب تسریع فروپاشی شد- چیزی که امروز امکان تکرار دقیق آن به دلیل تجربه رژیم و ساختار امنیتی پیچیدهتر وجود ندارد.
بنابراین نتیجهگیری تاریخی منطقی این است: انقلاب ۵۷ کاملاً فیالبداهه نبوده؛ محصول فرایندی بوده که سالها سازماندهی و مبارزه را شامل میشده و در مقطع نهایی با مجموعهای از عوامل داخلی و خارجی به انفجار جمعی تبدیل شده است.
- چه چیز در وضعیت امروز تفاوت کرده است؟
- رژیم امروز تجربه ۴۶ ساله سرکوب و مقابله با مخالفان را دارد. دستگاه امنیتی و اطلاعاتی آنقدر پیچیده و یادگرفته است که با قیامهای پراکنده آسانتر مقابله میکند.
- فضای دیجیتال و ابزارهای کنترل: تکنولوژی هم به ابزار نظارت و هم به ابزار اطلاعرسانی تبدیل شده؛ اما رژیمها نیز در ردیابی، سانسور و عملیات روانی پیشرفته شدهاند.
- ساختارهای بینالمللی و سیاسی تغییر کردهاند؛ تکیهگاههای بینالمللی دیگر مثل گذشته بهراحتی نمیلغزند.
در نتیجه، تکیه بر خودجوشی صرف امروز احتمال موفقیت بسیار کمتری نسبت به گذشته دارد.
- سازمانیافتگی یعنی چه؟ عناصر اصلیاش کداماند؟سازمانیافتگی ترکیبی از اجزای زیر است که هر کدام برای تبدیل اعتراض به نیروی سیاسی مؤثر ضروریاند:
- هسته رهبری و هماهنگی: وجود یک مرکز تصمیمگیری جمعی که برنامه راهبردی و پلنهای عملیاتی را تدوین کند.
- شبکههای محلی و سلولی: توزیعشده، امن، و با مرزهای عملیاتی مشخص تا در صورت ضربهرسانی یک بخش، کل ساختار فرو نپاشد.
- تدارکات و خدمات درمانی.امنیتی: آموزش دفاع از معترضان، تیمهای پزشکی، و شبکههای کمکرسانی.
- خلاصهسازی و آموزش سیاسی: برای حفظ انسجام و شکلدهی به مطالبات؛ افراد باید بدانند چه میخواهند و چگونه آن را مطرح کنند.
- پروتکلهای امنیتی و اطلاعاتی: حفاظت از هویت فعالان و کنترل نفوذ.
- مسئولیتپذیری و شفافیت داخلی: تا اعتماد عمومی خدشهدار نشود.
- هر گونه مشی مبارزاتی درجهای از سازمان میطلبد. هرچه مشی پیچیدهتر یا پرریسکتر باشد، نیاز به سازماندهی حرفهایتر، آموزش و زیرساخت لجستیکی بیشتر میشود. حتی مبارزات مدنی گسترده هم برای پایداری و تبدیل اعتراضات پراکنده به تغییرات ساختاری به سازمان نیاز دارند.
جمعبندی و پیام نهایی
مبارزه برای تغییر بنیادین، بازیای بلندمدت است. اگر میخواهیم نه فقط فریاد بزنیم، بلکه ساختار جدیدی بسازیم که به عدالت و آزادی بینجامد، باید یاد بگیریم چگونه گرد هم آییم، چگونه سازمان یابیم، چگونه از اشتباهات تاریخی درس بگیریم و چگونه یک پروژه اجتماعی و سیاسی قابل اعتماد و اخلاقی طراحی کنیم. این کار سخت است، اما اگر هدف واقعاً ایجاد جامعهای بهتر برای همه ایرانیان است، راهی جز سازمانیافتگی هوشمندانه و مسئولانه وجود ندارد.
🟢 # مرگ_بر_خامنهای
🍏# مجاهدین_خلق ایران # کانونهای شورشی
🌳 # مریم رجوی #ایران
🌻 پیوند این بلاک با توئیتر BaharIran@ 7
