رشد خیزشهای مردمی و فرودستان؛ آتشی که از دل خاکستر برمیخیزد!
تحلیل دلایل اوجگیری اعتراضات و بنبست رژیم در مواجهه با موج جدید نارضایتی عمومی
در سنت حکمت ایرانی گفتهاند که «شرارهای کوچک، اگر خاموش نشود، آتشی بزرگ میزاید.» خیزشهای مردمی امروز ایران همان شرارههایی هستند که سالها زیر فشار و خاکستر سرکوب پنهان شده بودند، اما اکنون با قدرتی تازه و سازمانیافته سر برآوردهاند.در این مرحله نوین، خیزشهای مردمی نه تنها فراگیرتر شدهاند بلکه کیفیتی تازه یافتهاند: هماهنگ، پیوسته، طبقاتی و بیواسطه علیه ساختارهای استثماری که ریشه در تار و پود رژیم حاکم در تهران دارد.
کیفیت تازه اعتراضات؛ از پراکندگی تا انسجام
اعتراضات عسلویه، با حضور بیش از پنجهزار کارگر و خانوادههایشان، یکی از روشنترین نمادهای تحول کیفی این خیزشها است. کارگرانی که ۱۸ هفته بدون وقفه اعتراض کرده بودند، در برابر نیروهای امنیتی مسیرها را گشودند و با صفهای منظم به سمت فرمانداری تظاهرات کردند. این سطح از انسجام، سازمانیافتگی و شجاعت آشکار، معنایی فراتر از یک اعتراض صنفی دارد؛ این حرکت فریادی جمعی از عمق جامعه علیه ساختار سرکوب و چپاول است.
اما اعتراضات ۵ هزار کارگر عسلویه تنها نقطه کیفی اعتراضات اخیر نبود. روز ۱۹ آذرماه نیز هزاران کارگر پیمانی نهادی دولتی در مقابل مجلس حکومتی دست به تظاهرات زدند.
شعارهای شنیدهشده در این تجمع بزرگ چند هزار نفره ـ «توپ، تانک، فشفشه، پیمانکار باید حذف بشه» یا «سفره ما خالیه» ـ به روشنی نشان میدهد که اعتراضات از سطح خواستههای شغلی عبور کرده و به اعتراض مستقیم علیه ساختارهای قدرت، سپاه و شبکههای پیمانکاری وابسته به آن رسیده است. این نقطه، همان جایی است که خیزشهای مردمی وارد مرحلهای سیاسی و عمیقتر میشوند.
دلایل رشد خیزشهای مردمی
دلایل اوجگیری اخیر کاملاً روشن است: مردم دیگر چیزی برای از دستدادن ندارند. کارد به استخوان رسیده است. بحران معیشت، تورم افسارگسیخته، سقوط ارزش دستمزدها، و چپاول سازمانیافته منابع ملی توسط نهادهای زیر فرمان خامنهای، شرایط را به نقطهای انفجاری رسانده است. مردم به خوبی میبینند قدرت حاکم نه توان و ارادهای برای بهبود بخشیدن به اوضاع مردم را ندارد.
وقتی نمایندهای در همان مجلس وابسته به رژیم فریاد میزند که «زنگ خطر معیشت» به صدا درآمده، یعنی بحران آنقدر عمیق شده که حتی ساختارهای تبلیغاتی رژیم نیز قادر به پنهانکردن آن نیستند. کارگران، بازنشستگان، دانشجویان و کارکنان خدمات اجتماعی هر روز شاهد نسخهای جدید از همان سقوط هستند: تورم بالا، حقوق معوقه، تبعیض ساختاری، پیمانکاران رانتی، و بیقانونی کامل در اداره اقتصاد نمودهای این وضعیت هستند.
در چنین فضایی، خیزشهای مردمی نه از سر هیجان، بلکه از دل یک ضرورت حیاتی رشد میکنند؛ ضرورتی که ناشی از بقای اقتصادی و کرامت انسانی است.
بنبست مطلق رژیم در مواجهه با اعتراضات
رژیم حاکم بر ایران هیچ راهحل مؤثری برای این بحران ندارد، زیرا خود منشأ اصلی آن است. ساختار حاکمیت بر پایه شبکههای رانتی، پیمانکاران وابسته به سپاه، و اقتصاد غارتگرانه بنا شده است. اصلاح این ساختار به معنای فروپاشی آن است، بنابراین رژیم عملاً ناتوان از پاسخگویی است.
دستگاه به اصطلاح عظیم امنیتی این حاکمیت نیز، اگرچه هنوز پابرجاست، اما از درون مثل درختی است که موریانه به جانش افتاده است. وضعیت این روزهای دستگاههای نظامی و امنیتی کشور شبیه همان دیگیست که سالهاست روی شعله مانده و حالا گوشه و کنارش ترک برداشته است.
افزایش اعدامها نتوانسته صدای کارگران را خاموش کند. تهدید نتوانسته صف هزاران کارگر را پراکنده کند. وعدههای توخالی نتوانسته بازنشستگان را از تجمع در خیابانهای دهها شهر بازدارد. حتی در حوزههایی که ظاهراً «آرام» بودند ـ مثل بهزیستی یا دانشجویان ـ اکنون اعتراضات آشکارا و پیوسته رو به افزایش است. این وضعیت نشان میدهد که خیزشهای مردمی وارد چرخهای برگشتناپذیر شدهاند.
مرحله نوین اعتراضات؛ نشانه پایان مسیر حاکمیت
پیوند اعتراضات طبقاتی با اعتراضات دانشجویی و اصناف، آنهم در فاصله زمانی بسیار کوتاه، نشاندهنده شکلگیری موجی است که قابلیت توقف ندارد. رژیم آخوندها سالها تلاش کرد بخشهای مختلف اجتماع را جدا نگه دارد، اما اکنون خود بحران ساختاری، این جداسازی را از میان برده است. کارگر، دانشجو، بازنشسته، کارمند خدمات اجتماعی و فعال اقتصادی همگی با زبانی مشترک سخن میگویند: «این ساختار دیگر قابلتحمل نیست.»
اوجگیری خیزش کارگران پیمانی در مقابل پارلمان، همراه با اعتراضات واردکنندگان، کارکنان بهزیستی و حرکت دانشجویان، تصویر روشنی ارائه میدهد: جامعه به نقطه جوش رسیده است و خیزشهای مردمی تبدیل به یک جریان پایدار شدهاند.
مرحله تازه اعتراضات، مرحلهای است که در آن فرودستان و زحمتکشان ـ همان کسانی که بیشترین بار سرکوب اقتصادی و اجتماعی را تحمل کردهاند ـ اکنون پیشگام تحولات اجتماعی شدهاند. این مرحله، آخرین نشانههای یک حاکمیت در سراشیبی سقوط است؛ رژیمی که نه توان پاسخ دارد، نه منطق اداره کشور، و نه پایگاه اجتماعی.
نتیجهگیری: موجی که بازگشتپذیر نیست
مجموعه رویدادهای اخیر تصویر روشنی از آینده ارائه میکند: رشد خیزشهای مردمی، با محوریت کارگران و فرودستان، نه یک واکنش مقطعی بلکه روندی ماندگار است. این روند اکنون به مرحلهای رسیده که هر اعتراض، جرقهای برای موجی تازه است.
مردم و فرودستان ؛ دیگر کوچکترین اعتباری برای حرفهای این حاکمیت قائل نیستند. این یعنی شمارش معکوس برای این رژیم مدت ها است که شروع شده است.
اوجگیری اعتراضات زحمتکشان و فرودستان، همراه با پیوند لایههای مختلف جامعه، نشان میدهد که مسیر حاکمیت به پایان نزدیک شده است. رژیم حاکم با بحرانهایی روبهروست که نه میتواند آنها را حل کند و نه توان نادیده گرفتن دائمی آنها را دارد.
در نهایت، شرارههایی که سالها زیر خاکستر مانده بود، اکنون در حال تبدیل شدن به آتش جاودانهای به نام خیزش و «قیام«است. آتشی که این بار خاموشکردنش برای هیچ قدرتی ممکن نیست.
تحلیل دلایل اوجگیری اعتراضات و بنبست رژیم در مواجهه با موج جدید نارضایتی عمومی
در سنت حکمت ایرانی گفتهاند که «شرارهای کوچک، اگر خاموش نشود، آتشی بزرگ میزاید.» خیزشهای مردمی امروز ایران همان شرارههایی هستند که سالها زیر فشار و خاکستر سرکوب پنهان شده بودند، اما اکنون با قدرتی تازه و سازمانیافته سر برآوردهاند.
در این مرحله نوین، خیزشهای مردمی نه تنها فراگیرتر شدهاند بلکه کیفیتی تازه یافتهاند: هماهنگ، پیوسته، طبقاتی و بیواسطه علیه ساختارهای استثماری که ریشه در تار و پود رژیم حاکم در تهران دارد.
کیفیت تازه اعتراضات؛ از پراکندگی تا انسجام
اعتراضات عسلویه، با حضور بیش از پنجهزار کارگر و خانوادههایشان، یکی از روشنترین نمادهای تحول کیفی این خیزشها است. کارگرانی که ۱۸ هفته بدون وقفه اعتراض کرده بودند، در برابر نیروهای امنیتی مسیرها را گشودند و با صفهای منظم به سمت فرمانداری تظاهرات کردند. این سطح از انسجام، سازمانیافتگی و شجاعت آشکار، معنایی فراتر از یک اعتراض صنفی دارد؛ این حرکت فریادی جمعی از عمق جامعه علیه ساختار سرکوب و چپاول است.
اما اعتراضات ۵هزار کارگر عسلویه تنها نقطه کیفی اعتراضات اخیر نبود. روز ۱۹ آذرماه نیز هزاران کارگر پیمانی نهادی دولتی در مقابل مجلس حکومتی دست به تظاهرات زدند.
شعارهای شنیدهشده در این تجمع بزرگ چند هزار نفره ـ «توپ، تانک، فشفشه، پیمانکار باید حذف بشه» یا «سفره ما خالیه» ـ به روشنی نشان میدهد که اعتراضات از سطح خواستههای شغلی عبور کرده و به اعتراض مستقیم علیه ساختارهای قدرت، سپاه و شبکههای پیمانکاری وابسته به آن رسیده است. این نقطه، همان جایی است که خیزشهای مردمی وارد مرحلهای سیاسی و عمیقتر میشوند.
دلایل رشد خیزشهای مردمی
دلایل اوجگیری اخیر کاملاً روشن است: مردم دیگر چیزی برای از دستدادن ندارند. کارد به استخوان رسیده است. بحران معیشت، تورم افسارگسیخته، سقوط ارزش دستمزدها، و چپاول سازمانیافته منابع ملی توسط نهادهای زیر فرمان خامنهای، شرایط را به نقطهای انفجاری رسانده است. مردم به خوبی میبینند قدرت حاکم نه توان و ارادهای برای بهبود بخشیدن به اوضاع مردم را ندارد.
وقتی نمایندهای در همان مجلس وابسته به رژیم فریاد میزند که «زنگ خطر معیشت» به صدا درآمده، یعنی بحران آنقدر عمیق شده که حتی ساختارهای تبلیغاتی رژیم نیز قادر به پنهانکردن آن نیستند. کارگران، بازنشستگان، دانشجویان و کارکنان خدمات اجتماعی هر روز شاهد نسخهای جدید از همان سقوط هستند: تورم بالا، حقوق معوقه، تبعیض ساختاری، پیمانکاران رانتی، و بیقانونی کامل در اداره اقتصاد نمودهای این وضعیت هستند.
در چنین فضایی، خیزشهای مردمی نه از سر هیجان، بلکه از دل یک ضرورت حیاتی رشد میکنند؛ ضرورتی که ناشی از بقای اقتصادی و کرامت انسانی است.
بنبست مطلق رژیم در مواجهه با اعتراضات
رژیم حاکم بر ایران هیچ راهحل مؤثری برای این بحران ندارد، زیرا خود منشأ اصلی آن است. ساختار حاکمیت بر پایه شبکههای رانتی، پیمانکاران وابسته به سپاه، و اقتصاد غارتگرانه بنا شده است. اصلاح این ساختار به معنای فروپاشی آن است، بنابراین رژیم عملاً ناتوان از پاسخگویی است.
🟢 # مرگ_بر_خامنهای
🍏# مجاهدین_خلق ایران # کانونهای شورشی
🌳 # مریم رجوی #ایران
🌻 پیوند این بلاک با توئیتر BaharIran@ 7
