۱۳۹۳ دی ۲۴, چهارشنبه

روزهاي حساس و تعيين كننده در پيش رو ـ محسن معصومي


در زمانه يي كه سركردة «سپاه ارتجاع» در همايش «پيشكسوتان» جنايت و توحش، با صريحترين بيان ميگويد: «...روزهاي حساس و تعيين‌کننده‌اي در پيش داريم و نظام هنوز سالها و ماه‌هاي تعيين‌ کننده ديگري را در پيش خواهد داشت...» و نيازمندي اش حتي به كهنه جانيان «پوسيده» و«از دور خارج شده»ي اين دستگاه سفاك را هم به نمايش مي گذارد كه: «... لازم است پيشکسوتان ... در همه صحنه‌ها حاضر باشند...»،
در زمانه يي كه ورد «فتنه»، «فتنه» در دستگاه تبليغاتي و از زبان هيچ يك از سركردگان اين رژيم نمي افتد، نسخه پيچي هايي نظير «صدور توصيه ترك عراق» و اشك ريزي تمساح گونه در عنترلينك و سايت رسمي گشتاپو، به عنوان «دلسوزي براي ساكنان ليبرتي»، بيان مضحك و وارونه همين نگراني از «روزهاي حساس و تعيين كننده در پيش رو» است: «ناچارم توصيه ي خروج ساکنان ليبرتي از عراق را بعنوان تنها راه نجات آنها - اگر واقعا حسن نيتي از طرف رهبري فرقه ي رجوي درکار باشد- دوباره تکرار کنم...»
تلاش براي دادن روحيه و دلخوشي به يكديگر توسط نواله خواران دستگاه سركوب يك ديكتاتوري رو به سقوط، كه مثلا مماشاتگران و فلان امدادگر غيبي نظام «هم شرقي، هم غربي» چنين و چنان فرموده و بنابراين: «... اين زنگ خطري براي مجاهدين در ليبرتي است که دير يا زود بايد خاک عراق را ترک کنند...»،
بعد از قريب سيزده سال «پايداري پرشكوه براي آزادي» و گذرانيدن موفقيت آميز هزاران ابتلاي نفس گير توسط اشرفيان و سرنگون كردن بختك ملايان در عراق،
آنقدر خنده دار است كه بيشتر از آنچه به گول زدن كسي بيانجامد، بلاهت بيان كنندگان آنرا بر ملا مي كند. در رژيمي كه همين چند هفته پيش دبير شوراي عالي امنيتش در مراسم به درك واصل شدن يكي از كهنه تروريستهاي نيروي قدس، در نگراني از آتشفشاني كه بر آن نشسته است، به استراتژيكي ترين مفهوم، سد بستن مقاومت سرفراز مردم ايران، در برابر استراتژي قرون وسطايي رژيم در عراق و كوبيدن سر مار «خليفه ارتجاع» در آنجا را مرادف كوبيدن سر او در خيابانهاي تهران ترسيم كرد و ناليد: «...شايعه‌پراکنان بيمار اين روزها به ترويج اين سؤال مي‌پردازند که ما را چه کار به اين‌که در عراق و سوريه چه مي‌گذرد؟ ...اگر تقوي‌ها خون ندهند ما بايد در سيستان، آذربايجان، شيراز و اصفهان خون بدهيم...»
سوزش و فغان بر سر اظهارات سخنگوي سرفراز مجاهدين در مورد «بازگردانيدن سلاح هاي ساكنان ليبرتي به آنها»، در سايتهاي گشتاپوي آخوندي واقعاً قابل فهم است و نيازي به جست و خيزهاي بوزينه وار در اين شعبات وزارت بدنام ندارد. لودگي و دلقك بازيهاي عمله نظام ولايت در اين سايتهاي زنجيره يي، حقيقتاً مايه تفرج و خوشحالي دوستداران آزادي و استقلال ايران است. چرا كه مبين نگرانيها و وضعيت نزار دستگاه «خليفه جنايت و جنون» در بهم ريختگي, آشفته حالي و فوران سگ دعوا بر سر موضوع اتمي در بالاترين نقطه رژيم است, خائناني كه از فرط بي آبرويي و پيشاني سياهي، حتي جرأت نام آوردن خود را هم ندارند، با دست و پا زدن در حضيض فلاكت و پيسي فقط با «لغز خواني هاي صد من يك غاز» و «تكه پرانيهاي لمپن مآبانه»، دون كيشوت وار در عالم وهم مي پندارند چرخ پيشرفتهاي ظفرنمون مقاومت بالنده ملت ايران را مي توان از حركت باز داشت. آنها با تحركاتي مصنوعي، تلاش در دادن جلوه يي غلط انداز به «مردگي» خود دارند تا «شبه حياتي» را براي ناظران مشتبه كنند، غافل از اينكه نفس توليد سايتهايي كه فقط جهت خالي نبودن عريضه و بر اساس شگرد «طرح هاي فريب» در «جنگ رواني» بمنظور ايجاد «تعدد منابع خبري» و «استمرار تكرار يك سناريو تا تبديل آن به يك باور» عليه مقاومت، عمل مي كنند، قبل از هر چيز، خود بيشتر از هزار زبان، گوياي روحيه مأيوسانه، ضعف و عقب ماندگي مفرط شان از سمت و سوي مقدر تاريخ است. چه رسد به جيغ هاي بنفشي كه نسبت به بازگشت سلاح به دست پرتوان فرزندان برومند ايران زمين و «بازوي پراقتدارش» مي كشند.

محسن معصومي
رزمگاه ليبرتي ـ ديماه 93