۱۳۹۳ بهمن ۱۲, یکشنبه

تا سيه روي شود هرکه در او غش باشد

حسن حبیبی 

این روزها در بازار مکاره "دریچه های بویناک وآخوندشادکن" شاهد "شمایل گردانیی"بودیم که غوغا سالارش برخلاف آنچه که ادعا میکرد، به دنبال هر چیزی بود مگر انسان دوستی و منافع ان خانم نیکوکار.جزئیاتش بماند...
آنچه که در این هیاهو بشدت مراآزرد ،القابی بود که نابکارانه نثار کسانی شد که در عالم نیکوکاری نیز ، نیکوکار ترین های روی زمینند،چراکه دیگر هیچکدام،ازمسعود و خانم مریم رجوی گرفته، تا جوانترینشان، برای بخشیدن چیزی به جز جانشان ندارند ،والبته که با تکیه برهمین نیز طی تمام این سالها دست کمک به سمت نیکوکاران دراز کرده و میکنند،وچه افتخاری بالاتر از این،چون تنها چنین دستی است که میتواند پیش مردم دراز شود بیشک تنها چنین دستی است که هرگزدر مقابل دشمنان مردم دراز نخواهد شد.
با اینحال به گمان من ،این سوءاستفاده حقیرانه،خیراتی هم داشت وناخواسته به "شفاف سازی " منابع مالی این مقاومت، کمک کرد.
ازهمین رو،وبرای فهم بیشتراینکه چه کسانی "شارلاتان " نامیده شدند،ذکر بخش کوچکی از زندگی روزمره آنانراضروری میدانم.
سالها پیش،روزی ،یکی ازمسئولین مجاهدین مراصداکردواز من خواست که برای صرفه جویی درهزینه های غذایی و بهداشتی ، راه حل پیدا کنم.این آغازی راهی بس طولانی بود که تا همین امروز نیزادامه یافته است .تهيه مواد غذائی ومواد بهداشتی به ارزانترين قيمت و حتي رايگان.
یادم است که ابتدائا با مراجعه به فروشگاه های بزرگ، وتوضیح اینکه ما که هستیم و زندگیمان صرف چه مبارزه ای میشود ،از آنها خواستیم که موادی را که به دلیل آسیب دیدگی در نقل وانتقال ، غیر قابل فروش ،ولی قابل مصرف‌ را از بین نبرند و به ما واگذار کنند. رفته رفته راه های دیگری نیز پیدا کردیم. روز به روز بیشتر شناخته شدیم وافراد بیشتری به ما اعتماد کردندوتعداد كمك كنندگان نیزافزايش يافت..
از آن روز سی سال میگذرد.دراین سالها و تا به امروزهر گاه که سرسفره مجاهدین افتخار حضور داشته ام، خوراکی ها همیشه از همین قبيل بوده است.کافی است روزی بر سر سفره انها بروید (و البته که سفره انها برای هرکس که با این رژیم نباشد، همیشه گسترده است) و خود به چشم خود ببینید.
سفره مجاهدین را البته ،نباید با میهمانی های سیاسی ورسمي اشتباه گرفت . میهمانی های سیاسی،قبل از هرچیزآبروی مردم ایران و کشوری به قدمت و اهمیت ایران است.
در دنیای سیاست معیارها متفاوتند.زبان رسمی دیپلماسی ، "پروتوکل"است.تنهاالترناتیو جدی و شناخته شده حاکمیت ایران وظیفه دارد که با این زبان با جهان گفتگو کند.کم نیستند اما ناجوانمردانی که ،این دومقوله را یکی مینمایانند.
علیرغم اینکه بخوبی میدانند که در این ضیافت ها مجاهدین نه میهمان ، که همواره میزبانند وخدمتگزار.این نابکاران بارها و بارها به چشم خود دیده اند که اینانی که با به پذیرائی از میهمانان مقاومت مشغولند ،مردان و زنان میدان های جنگند،که پس از چند دهه رزم و تلاش در راه ازادی،اکنون ،از صدر تا ذیل ، در هیئت "خدمتکار"،ودر منتهای گشاده روئی و مناعت طبع ، به سبک و سیاق بس بالا بلند تری می جنگند.معدودی بازمانده از صد هزاران ،که اززندان ها وشکنجه گاه های دودیکتاتوری تاریخ معاصرایران ،زنده باقی مانده اند و اکنون در اوج آگاهی و شرف و میهن دوستی اینگونه به رزم خویش ادامه میدهند .
آن دروغ گويان تبهکاربخوبی میفهمند که این میهمانی ها برای مجاهدین نه بزم ،که کارزاری غرور افرین است.کارزاری البته بیسابقه، وگویای اینکه درراه آزادی تا کجا بلند همتند.
آنها که سفره مستمندانه مجاهدین راضیافت،وبنگالهای فرسوده و اتاقهای کوچکی را که مجاهدین را چند چند،همچون دوران بند و زندان ،فشرده وتنگاتنگ در کنار یکدیگر جا میدهد،واستراحت درآنها، تنها به یمن خستگی مفرط امکان پذیر است ،کاخ مینامند ،جنایتکارانی بیش نیستند که کارد آخوندها را برگلوی مجاهدین تیز میکنند و بس.
بگذریم که یکی دیگر ازدوندگی های پایان ناپذیر من در این سالها مراجعه به این اداره و ان اداره ، برای قسطی کردن قبض های آب و برق و گاز و مالیات و یا چانه زنی برای وصل مجدد آنها پس از قطع شدن بوده است.تصور کنید محلی را که در ان چند ده نفر کار و زندگی میکنند وآب ان قطع شده است.
و البته که از مجاهدین جز این انتظار نمیرود که اینگونه برخود سخت بگیرند و از خواب وخوراک خود بزنند تا هزینه های این نبرد حماسی را، چه درهیئت پرداخت حقوق به اعضای متقاضی شورا، به گونه ای که شرح آن اخیرا رفت، و یا هر کجای دیگرکه لازم بدانند، منجمله خرید توپ و تانک واقعی درعراق،و یا در کردن توپ نمایشی در پاریس،فراهم کنند.

تا کور شود هرکه در او غش باشد.