۱۳۹۳ بهمن ۲۲, چهارشنبه

ورد جوانمردان، اندوهى است كه در دو جهان نگنجد. سينا دشتي

چند روز پيش خبر تخريب مزار مجاهدين در قطعه ى مرواريد را شنيدم و قلبم آتش گرفت ، به ياد شبى در بهار سال ١٣٧٠ افتادم كه با گروه بسيارى از همرزمان مشغول مرتب كردن خاك باغچه ى اين قطعه بوديم ، همه چيز تقريبا آماده شده بود و همه با خستگى و غرور متينى به حاصل زحمت چند روزه نگاه ميكردند و آماده ى رفتن به خوابگاهها بوديم كه يكدفعه بدون هيچ نشانه ى محسوسى ، هوا طوفانى شد و طوفان شن همه ى حاصل كار چند هفته را در چند دقيقه بر هم زد و از باغچه ها چيزى نماند . آنچه يادم است ،آهى بود كه از نهادم برآمد ولي در همان لحظه ى طوفان، صلابت و استوارى يك خواهر مجاهد فرمانده ،كه صاف و محكم ايستاده بود و ما را به پناه گرفتن در كنار ماشين ها هدايت ميكرد و آرامش خيلى ستودنى اش نظرم را جلب كرد . بعد از آرام شدن نسبى هوا، دوباره مشغول به نظافت محل و تنظيم باغچه ها شديم كه تا نماز صبح طول كشيد.
اكنون سپاهيان جنايتكار بدر مزار مرواريد را با تيغ لودر زير و زبر كرده اند .جنايتكاراني كه هر آنچه از زندگان توانستند ،كشتند اما از شهدا وفوت كننده ها آرميده درخاك هم نگذشتند.
معتقدم كه ميترسند، آخوندها ميترسند كه درگير حتى يك مورد قياس عامه فهم با مجاهدين شوند، مجاهدين بيابان شوره زار «خالص» را سبز كردند و ملاهاى پليد، يك كشور سبز را به بيابانى شوره زار تبديل كرده اند.
در ده سال گذشته ، بيش از يك قرن درآمد نفت داشتند و الان مردم را به خوردن تنها يك وعده غذا در روز بشارت ميدهند. اگر حساب كار دنيا فقط به پول وثروت و ... بود كه هنوز شايد فراعنه حاكم بودند .
اما تاريخ هم منطق خاص خودش را دارد.
دردنياي انقلاب ومبارزه، همه چيز قيمت دارد. بدون قيمت دادن ، يك ميليمترهم به جلو نميتوان حركت كرد .اگر تاريخ خونبارسازمان پرافتخارمجاهدين را طي 50 سال گذشته مروركنيم . متوجه ميشويم كه در دوكلمه فدا وصداقت خلاصه ميشود ، همان تابلويي كه مجاهدين ميگويند بر سر در مجاهدين نصب شده است .
علاوه بر قيمت هاي انساني و شهدايي كه خون پاكشان دراين نبرد نابرابر بر زمين ميريزد ،يكي از عرصه ها ،قيمت هاي كلان مالي و سرمايه اي است. سرمايه هايي كه با خون جگر طي ساليان ريال به ريال و كرون به كرون و ... رويهم جمع شده است تا سند استقلال سياسي اين مقاومت را طي اين سالها رقم بزنند چه بسا مجاهديني كه دراين مسير به شهادت هم رسيده اند.
دراين زمينه مجاهدين فقط يك قلم بيش از ٥٥٠ ميليون دلار اموال و دارائى هايشان را در اشرف ، رها كردند ، نه اين كه خودشان خواسته باشند، بلكه اين رژيم بود كه توطئه كرده تا مجاهدين را از اموالشان محروم كند، همانطور كه زمانى پايگاه ماوت و منصوري را خودشان منفجر كردند تا دست حضراتى كه يار غار خميني شده بودند نيفتد و درجهت اهداف خميني پليد بكارگرفته نشود. و يا پيش از آن زمانى كه دفتر خيابان انزلى در تهران را در تير ٥٩ رها كردند و رفتند و رژيم آن ساختمان را بالا كشيد.
خداميداند كه چه ميزان از اموال صد ها هزار هوادار و اعضاي مجاهدين را كه تا هم اكنون رژيم مصادره نكرده است ؟رژيم حتي از ارث پدري مجاهدين هم نگذشته است و رسما و قانونا آنها را ضبط كرده اند.
دراين گونه موارد هر جا كه نقش رژيم درخسارات مالي روشن ومشخص است ،رژيم قدرت مانور ندارد و نميتواند ادعا كند كه چرا مجاهدين اموالشان را رها كردند . اما وقتي ديگر ريشوهاى حزب الله و بدر و قدس علنا در صحنه نيستند و كار دست مكلاهاى نقابدار وزارت اطلاعات است . آنوقت گرد و خاك به پا ميشود ، "قران " ليبراليسم را سر نيزه ميكنند ويقه دراني ميكنند تا كاري را كه قبلا با صرف ميليونها دلار در آن رژيم درمانده بود، نه تنها اربابشان، بلكه دول شريف ديموقراتيك فرنگ هم تا توانستند شنود تلفنى كردند و مراقبت و هر فوت و فن پليسى هم بلد بودند به كار بردند تا گزكى از مجاهدين “سكت“ و “فرقه “ و" بد قول " و " مال مردم خور"و“پول شوي“ و چنين و چنان پيدا كنند و به پرونده ى سنگين و گناه نابخشودنى "تلاش براي تغيير ژئو پوليتيك منطقه " سنجاق و ضميمه بكنند ، ولي نشد كه نشد.
حتي مرده اي كه 7سال قبل مرده بود و هفت كفن پوسيده بود را هم بكارگرفت تا به اصطلاح ”كلاهبرداريهاي مالي“ را نگه دارد ولي باز هم فايده اي نكرد .
آقاى حقوقدان كه خاطرشان هست و خيلى هم بيشتر از من ميدانند و دانش دينى و قضائى دارند و تاريخ خوانده و مطلع هستند و بارها اين مسئله را به زبان آورده اند كه به درازا كشاندن يك پرونده به بيش از ده سال وقتى همه ى مظنونين تبرئه و آزاد شده اند ، خبر از چه نيتى ميدهد؟
به ميدان طلبيدن مجاهدين در يك دور حلزونى ديگر كه البته حضرات خيلى ليبرال و سكولار در قدم اول ، مجموعه ى عظيمى از دادگاههاى اروپا را مردود دانسته اند ، و خواستار وكلاى ”سرزمين پدرى “ شده كه ”دريچه ى زردى “ به روى آن گشوده اند ، و فرض كرده است كه شايد باسابقه ترين وكلاى اروپا و امريكا حتما به اندازه كافى مثل خود حضرات ”غنى “ نشده اند و از ترفه ها و ”پوليتيك زدن هاى“ مجاهدين سر در نياورده اند ، عليرغم اين كه سالها خاك قضاوت و وكالت در كشورهاى مهد دموكراسى خورده اند، اما از بركات نور افشان و داهيات راهبردى آيات عظام و علماى اعلام و توابان تشنه به خون بهره مند نبوده اند. شايد اين وكلا و صاحب نظران حقوق بين الملل و دبير انجمن وكلاى فرانسه و قهار ترين وكيل جنائى امريكا و مشهور ترين پروفسور حقوق بين الملل در بلژيك و مشاور حقوقى ملكه در انگلستان در دام تبليغات ”فرقه ى رجوى “، گرفتار شده اند !!
سوال اين است كه آيا رابطه اي بين اين افاضات، خلاف منش يك ”شخص ليبرال منش“ آنهم پس ازبيدارشدن از خواب زمستاني و بعد از ”استعفاى شرافتمندانه و دلسوزانه“ وجود دارد يانه ؟ تعجب دراين جاست كه چرا آقاي حقوقدان كه به همه رموز دفاع از خود كاملا آشنا مي باشد، دراين زمينه ازخود دفاع نميكنند؟
بالاخره ، اين يك سوال حقوقي وحق ميباشد، اين پولهايي را كه مجاهدين اسنادش را افشاكردند را ،گرفته ايد يانه ؟ اگرگرفته ايد، يا اين مبالغ براي گذران زندگي شما طي اين سالها ضروري بوده است يا نه؟ اگر ضروري بوده است ، حالا اين مبلغ 2800 يوروي ماهانه را با چه چيزي و از كجا جايگزين كرده ايد؟
اگر كه ضروري گذران روزانه ويوميه زندگي نبوده است، آن را چكاركرده ايد؟ اگر نياز نداشته ايد و آنها را پس اندازكرده ايد، شرافتمندانه اين است كه آنها را به مجاهدين برگردانيد. درست است كه مجاهدين بزرگوارانه و با اعتماد به شما آن را پرداخت كرده اند. ولي شما كه وكيل هستيد، به هرمحكمه اي كه مراجعه كنيد قاضي حكم به برگرداندن اموال مينمايد درست اين بود كه خودتان ازهمان آغاز آن را اعلام ميكرديد و بر ميگردانديد.
راستي در بوق كردن تشكر از تواب تشنه به خون يعنى مصداقى ، براي جمع آوري 450 مقاله و تكرار تبليغات ساليانه و نخ نماى وزارت جهنمى اطلاعات، شواليه هاى پير براى تقرب به كدام بارگاه است؟
جواب را عاقلان دانند و خائنان
هر كدام از موضع خودشان
سئوال من از حضرت جنت مكان اين است كه اينقدر از مشروطه دم ميزديد، چه كسى به ستار خان شليك كرد؟ همانها كه زماني همگام ستارخان بودند.
حال ميخواهم برگردم به اول نوشته، آيا رابطه اي روشن بين تخريب مزارمجاهدين بوسيله عامل رژيم ولايت فقيه يعني هادي عامري و توطئه براي شيطان سازي از يك مقاومت خونبار تحت عنوان ”كلاشي“ ازجانب روحاني و يغمايي وقصيم ومصداقي درخارج كشور مشاهده ميشود؟ براي من مثل روز روشن است كه هردوي اين فعاليت ها ازيك جنس بوده وازيك آبشجور واحد سيراب ميشود .
آفتاب آمد دليل آفتاب ، درتاريخ سوم فوريه بنياد سحر وابسته به وزارت اطلاعات درعراق از آقايان ”محمدرضا روحاني، كريم قصيم، اسماعيل يغمايي و....“ درخواست كرده كه مثل خانواده هاي الدنگ اعزامي ميهمان آنها دربغداد ،باشند تا ”به فرياد اسراي گرفتار درچنگال رجوي درعراق “برسند.
به نظرميرسد وكيل الرعايا، به نوعي به اين ندا لبيك گفته كه درتاريخ 4 فوريه 2015 درقسمت اول مقاله خود اطاعت امر كرده و مينويسد: ”سه نفر ازياران اين روزهاي تلخ تراز زهر و سياه تراز دل هر مستبد، ايرادي نداشتند و توصيه كردند كه به خانواده هاي نگران درباره ليبرتي همزمان با آي دزد آي دزد كمك كنيد ، نگذاريد موضوع اصلي را گردوخاك رهبري بپوشاند. درمجموع به نظرميرسد توصيه اخير بهتر است. “ بايد گفت: پيوندتان مبارك.
طي اين سالها، دعواي اين مقاومت با عاملان اين گونه توطئه ها نبوده ونيست، روحاني ويغمايي و قصيم ومصداق و همنشين بهار عاملان بي مقداري هستند كه از جاي ديگري كوك ميشوند، جنگ اصلي اين مقاومت با آمران و دستور دهندگان اينگونه توطئه هاي كثيف ميباشد.
طي اين سالها عاملان بسياري آمده اند و پس ازمدتي ماموريتشان را انجام داده و از دور خارج شده اند ولي آمران هميشه بوده اند ، آنها همانها يي هستند كه در وزارت اطلاعات و بخش نفاق شبانه روز فكر وذكرشان دشمن اصليشان يعني مجاهدين مي باشد، وقطعا تا روزي كه رژيم به زباله دان تاريخ سرازير نشده باشد ، اين جنگ ادامه دارد .