۱۳۹۳ اسفند ۴, دوشنبه

به ياد و خاطر هنرمند جاودانه موسيقي پاپ و يار با وفاي مجاهدان اشرفي، آندرانيك حمید نصیری

پس از يك جدال سخت و طاقت فرسا با بيماري سرطان، دوست، همرزم، يار با وفاي مجاهدان اشرفي، هنرمند بزرگ و موسيقي‌دان برجسته پاپ ايران آندرانيك آساطوريان كه دوستان او را آندو صدا مي‌كردند، و تعداد بيشماري از ترانه‌هاي ماندگار و فراموشي ناپذير شصت سال اخير، ساخته پرداخته ذهن خلاق و پنجه‌هاي طلايي اوست، صبح يكشنبه سوم اسفند درگذشت. آندو در صحنه هنري به واقع هنرمندي نوآور و خلاق بود و سبك خاص خودش را داشت كه قابل كپي برداري نيست. تنظيم‌هاي زيباي او چه روي آهنگهايي كه خودش ساخته بود و چه روي ملوديهاي ديگران، با استفاده از انبوه سازهاي بادي آنچنان شورانگيز و قوي است كه هيچ شنونده‌يي نمي‌تواند با شنيدن آن واكنش نشان ندهد. در اين باره كتابها مي‌توان نوشت كه اين را به عهده استادان موسيقي مي‌دانم. كمتر خواننده‌يي است كه از اواسط دهه چهل تا اواخر دهه پنجاه در ايران و سپس بعد از حاكميت آخوندي، در خارج از كشور از ساخته‌هاي او نخوانده باشد. به راستي بايد اذعان كرد كه اين او بود كه با ملوديهاي زيبا و تنظيم‌هاي زيباترش بسياري از خواننده‌هاي پر آوازه را به شهرت رساند و آنها اين شهرت را مديون آندو هستند. آندو با همه توانمندي هنريش بسيار متواضع و از هر نوع غرور فردي و كبر، دور بود. زلال چون اشك، متواضع همچون آبشار، عميق همچون دريا و مهربان همچون خود قلب. اما فراز بالا بلند زندگي اين هنرمند برجسته موسيقي، در شخصيت انساني و وفاداريش به مقاومت ايران و به طور خاص به مجاهدان اشرفي خلاصه مي‌شد. بارها شاهد بودم كه وقتي از «بچه‌هاي اشرف» حرف مي‌زد كه گويي از «نوه كوچك» اش كه خيلي دوستش مي‌داشت حرف مي‌زند. مي‌گفت همه آنها «چه دختر و چه پسر» بچه‌هاي من هستند و بزرگترها «خواهران و برادران» من هستند. او با تمام وجودش خود را «مجاهد اشرفي» مي‌دانست. اين را در همان اولين سال پيوستنش به مقاومت و مجاهدين گفت و در نامه‌يي كه در آخرين روزهاي زندگي و تا آخرين بارقه‌هاي حيات در وجودش روشن بود تكرار كرد و اين «افتخار» را جاوداني كرد. من افتخار مي‌كنم كه شماري از ترانه‌هايم با آهنگ و تنظيم‌هاي زيباي او ساخته شد و توسط هنرمندان ارجمند مقاومت ايران اجرا شده است. گمان مي‌كنم دو سال پيش بود در گردهمايي بزرگ مقاومت در ويلپنت با هم صحبت مي‌كرديم. از آهنگ و ترانه صحبت به ميان آمد. گفت من ديگر جز براي «بچه‌هاي اشرفي‌ام هيچ ترانه‌يي نمي‌سازم. فقط براي آنها مي‌سازم». نمي‌دانم صورتش را چندبار بوسيدم. زماني كه ترانه «عبور» را داده بودم بسازد، از آمريكا تلفن كرد. بغض كرده بود. گفت «حميد اين چيه تو نوشتي. صدبار اين را خواندم، ولي سير نمي‌شوم. احسنت به تو». از شرم و خجالت اين همه تواضع و فروتني خيس عرق شده بودم و زبانم از پاسخش عاجز بود. آهنگ و تنظيم زيبا و بي نظيرش را ساخت و ابتدا با صداي خودش و بعد هم فرستاد اشرف، با صداي مجاهد اشرفي روزبه اجرا شد. ترانه عبور، تصويري از عبور سازمان مجاهدين خلق ايران از پيچ و خم‌هاي سهمگين تحت رهبري پاكبازش است. اين ترانه را با صداي گرم خودش براي گراميداشت ياد و نام آندوي عزيز تقديم همه اعضاي خانواده بزرگ مقاومت ايران مي‌كنم.
عبور
عبور تو شبيه رعد
شبيه رگبار تگرگ
شكافتن حادثه ها
بوسيدن لبهاي مرگ
هزار زخم خنجر و
تنِ يگانة تو بود
طلسم قفل بيصدا
حريصِ خانة تو بود
رد شدي از دام جهان
رد شدي از هرناگهان
رد شدي از ثانيه ها
رد شدي از حجم زمان
رد شدي از تنگة مرگ
آنطرف بود و نبود
از كمر خليج خون
از دهن آتش و دود
نذار كه خورشيد بميره
دوباره خاموشي بياد
دوباره سايه هاي ترس
فصل فراموشي بياد
بذار كه از بازوي تو
شكوفه هاي آهنين
توفانِ سرخِ رگِ تو
بشكفه از پوست زمين
سوار سينة صدف
گوهر دريا را بگير
تمام جنگل مال تو
پنجه بكش, پنجه شير!