يك تازه پيوسته، به جبهه اصلاح طلبان نظام ولايي، كه پارسال درهمين ايام، غافلگيرانه، درآستانه روي
كار آمدن آخوند جاني و پاچه ورماليده اي به نام روحاني، ازبام مقاومت با سر درلجن زار جهبه ولايت شيرجه زده بود، پس از قريب به يك سال دريوزگي و خيانت و چرخش مداري درميا ن امت نالان، تب بالاي 40 درجه“ اصلاح طلبي“ اش براي مقاومت تاحد هذيان گويي گل كرده است.
كريم قصيم كه اكنون ظاهرا ً مشاعرش را هم ازدست داده، طي مقاله اي ، مجاهدين را به “اصلاح نظام و چرخش و تجديد نظر درمواضع “ و“چرخش مداري“،-البته با داعيه “خيرخواهي براي سازمان مجاهدين و شورا بعلاوه كادرها واعضاي ساده و ساكت آنها-“ فراخوانده است .
براي اين كه خيال اين سينه چاك اصلاح طلبي ولايي را، راحت كنيم تا كمي تسكين يافته، درجه حرارتش پايين بيايد و بيش ازاين به سبك مداحان نظام ندبه سرندهد، حرف امام همه باند هاي ولايت، خميني كفن پاره، درباره مجاهدين را ياد آور ميشويم تا حضرت ايشان، حساب كارش را بكند و من بعد، ازاين شكرها نخورند و عرض خود بيش ازاين نبرند .
خميني درارديبهشت سال 60 گفته بود: “ اگر من درهزار احتمال يك احتمال ميدادم كه شما دست برداريد از آن كارهايي كه ميخواهيد انجام دهيد حاضر بودم كه با شما تفاهم كنم...... .“ .
بله خميني دجال خوب فهميده بود كه مجاهدين، هرگز از مواضع انقلابي و مردمي، مترقي و ملي، آزاديخواهانه و دموكراتيك خود درمقابل ارتجاع و فرصت طلبي با هيچ توپ و تشر، حمله و هجوم، قتل عام وكشتار و مارك و لجن پراكني و هيچ حيله و نيرنگ و دجالگري و ... دست برنميدارند.
حتما كريم قصيم، بارها اين حرف خميني را شنيده است، ولي اين كه چرا به مجاهدين “هشدار“ داده و آنها را ، به كوتاه آمدن و عدول ازمواضعشان فرا ميخواند به اين دليل است كه :
اولا: بدينوسيله، قصد داردكه بر همكاري خود با بزرگترين توطئه عليه مقاومت درسال 92 سرپوش بگذارد.
ثانيا: با تكرار لجن پراكنيهاي جبهه ولايت و مزدوران بدنام و گمنام آن عليه مقاومت ، به آخوندهايي كه اين روزها، سخت در چنبره بحرانهاي لاعلاج گير كرد ه اند، مدد رساني كند .
او، با نوشتن دوخط درابتداي مقاله درمورد ولايت فقيه و روحاني، خواسته است كه خودش را از تك وتا نيندازد و بعنوان اپوزيسيون نظام جا بزند. ترفندي كه هيچ كودكي را نمي فريبد.
ولي از قضا، درهمين نوشته ماهيت و عملكرد ولايي، خودش را به بهترين صورت لو داده است، زيرا كه ازيك لجن نامه 2583 كلمه اي، فقط 27 كلمه آن را آنهم فرماليته، به رژيم آخوندي اختصاص داده است. يعني كمي بيشتر ازيك درصد، براستي كه او از شدت هيستري ضد مقاومت و در هول و ولاي خوش خدمتي به جبهه ولايت فرمول معروف 80 عليه رژيم در ازاي 20 عليه مقاومت را به 99 عليه مقاومت درازاي 1 عليه رژيم ارتقاء داده است و ركورد جديدي درخيانت به جاي گذاشته است.
پارسال درهمين ارديبهشت ماه 92، و در آستانه بزرگترين گرد همايي مقاومت وزارت اطلاعات پروژه انهدام مقاومت را استارت زد و براي زمينه سازي، بزرگترين توطئه رژيم آخوندي و دولت مالكي درقتل عام اشرفيان در 10 شهريور 92 ، لجن نامه موسوم به گزارش 92 تواب خود فروخته و تشنه بخون و سپس اقدام خائنانه و پرشناعت و شقاوت دو عضو مستعفي شورا را به صحنه آورد ، كه البته بسرعت به رسوايي رژيم آخوندي و همه دم و دنبالچه هايش انجاميد .
شايد امسال نيز وزارت اطلاعات درارديبهشت ماه، قصد دارد كه با “هشداري از سر خير خواهي و اصلاح طلبي“ به مجاهدين.طرحهاي ديگري را به اجراء درآورد.
كريم قصيم با مظلوم نمايي و با و قاحت آخوندي، به جاي پاسخ دادن به سوالاتي حول نقش خودش در پروژه انهدام مقاومت، با طلبكاري مقاله اش را با طرح “ستم و جفاي حداكثر بر من“ شروع ميكند كه دستهاي خون آلود خود و شركاء و رژيم آخوندي و مالكي را شايد بتواند بشويد . ولي بايد گفت آقايان!! اشتباه ميكنيد، همه دست اندركاران مستقيم و غير مستقيم توطئه ها و جنايات رژيم آخوندي درمعرض داوري عادلانه قرار خواهند گرفت تا حساب تك تك جناياتشان را پس بدهند .
كريم قصيم ، كه طي اين مدت، بي وقفه به باز تكثير و تأييد اراجيف و اكاذيب 20-30 سال توليد و تكرار شده وزارت اطلاعات و سايتهاي زنجيره اي آن، همراه با حلوا حلواكردن پادوهاي رسوا و مزدوران بدنام آن تحت عنوان “فرمانده“ و “رزمنده ضد ولايت فقيه“،اشتغال داشته و بدينوسيله بيش از پيش ماهيت سناريوي آخوند ساخته استعفا و مأموريتهاي بعدي خودش را بر ملا كرده،اكنون به جاي پاسخگويي به انبوه سؤالات و ابهامات در مورد رازهاي پشت پرده اين دگرديسي ناگهاني و يكشبه و سقوط از جبهه مقاومت ضدرژيم به لجنزار جبهه ولايت و تبليغ و ترويج توليدات وزارتي، و توضيح درمورد كم و كيف وچندوچون اين خود فروشي سياسي در يك فرار به جلوي ابلهانه و فرافكني رسوا در نقش وكيل مدافع و دادستان و قاضي شرع براي دعاوي گشتاپوي آخوندي عليه مجاهدين و به خصوص رهبري مقاومت، ظاهر شده، و با 25 سال تأخير، مأموريت شاگرد جلاد شاهسوندي را كه در سال 69 با شعار «محاكمه رجوي» توسط لاجوردي به خارجه اعزام شد، دون كيشوت وار عهده دار شده است و خام خيالانه مينويسد « چه بسا تتمه فرصت مانده هم ازدست برود و کار از کار بگذرد. آن گاه دیگر دورنخواهد بود دوره ای که در ادامه و تکرار افشاگریهای رنجدیدگان / و ای بسا با تجمّع و تصمیم مشخصّ/ رنج و شکنجهای برخروشیده به صورتها و صحنه های دیگر پرکشند و داوری اهل فن را بطلبند!»
كريم قصيم درمقام وكيل مدافع و سخنگوي، پادوها ماموران بدنام وزارت اطلاعات مينويسد: « لختی به نامها و نامه های اعضا و کادرهای سابق سازمانتان نظری بیفکنید و به جریان و مطالب افشاشده عنایتی کنید »
اما براي اين كه مشتش باز نشود،جرأت نام بردن ازهمان نامهاي مورد اشاره اش را ندارد زيرا نام بردن از مشتي پيشاني سياه وزارتي از قبيل حقي و سبحاني و فيروز مند و سلطاني و مصداقي و جمالي و حنيف حيدرنژاد و يغمايي و عاطفه اقبال و...... كه .سلسله اراجيف آنها عليه مجاهدين و مقاومت سرضرب و به سرعت ازسايتهاي زنجيره اي وزارت اطلاعات سر درمياورد، باعث رسوايي و آبروريزي و باز شدن مشت مدعي ميشود.
قصيم تا وقتي كه از تريبون هاي همين مقاومت سخنراني ميكرد و معتقد بود كه دراين اجتماعات وكنفرانسها “شخصيت سخنران “خودش را كشف كرده است؟!!!، شركت شخصيت هاي نامدار سياسي دركنفرانسهاي مقاومت را بزرگترين دست آورد و اكت قدرت مقاومت ارزيابي ميكرد كه بايد هرچه بيشتر، گسترش هم پيداكند. اكنون بعد از دگر ديسي و سقوطش از جبهه مقاومت به جبهه ولايت مينويسد:« :« چشمتان را این قدر خودباخته به«کنفرانسها و ژنرالها و ...» ندوزید. این قدرمست میکرفون پاتریک و این و آن نام معروف نشوید »
به اين واله وشيداي ا صلاح طلبي مطلوب آخوندها درمورد مجاهدين بايد گفت كه دير آمدي. ..........
اگر چيزي از معلومات تاريخي در ذهنش مانده باشد و به آن مراجعه كند خواهد ديد كه ، تاريخ هرگز به عناصر فرصت طلب و جنايت پيشه كه هر لحظه به رنگي درمي آيند و خود را به دشمن مي فروشند، با هر موقعيت و سابقه اي رحم نميكند، آنها را رسواي خاص و عام ميكند كه چند و چگونه و چطورخود را فروختند ؟
تاريخ مقاومت خلقها نشان داده است كه جان بركفاني كه سرمايه آنها فدا و صداقت و مبارزه تمام عيار درمسير رهايي خلق و ميهن شان است و دراين مسير از جان و مال و ا مكانات و خانه وخانواده خود و... گذشته اند، حشرات بي مقداري را كه مانع حركت به جلو و مسير آنها ميشوند را كيش كرده و به زباله دان پرتاب ميكنند .
اي مگس عرصه سيمرغ نه جولانگه توست . عرض خود ميبري و زحمت ما ميداري .