۱۳۹۳ اسفند ۱۷, یکشنبه

مریم رجوی در مصاحبه با روزنامه آلمانی دی راین فالتس: دیکتاتوری مذهبی سرنگون خواهد شد

مریم رجوی رهبر اپوزیسیون در تبعید ایران نسبت به معاملات غرب با ایران هشدار می‌دهد

خانم رجوی، شما در 11فوریه 1979 کجا بودید؟
در آن روز و روزهای قبل از آن من در تهران بودم. در حالی‌که خمینی از همان روزهای اول تلاش می‌کرد جوانان را که نیروی اصلی انقلاب ضدسلطنتی بودند از صحنه خارج کند، ما از همان لحظه سقوط دیکتاتوری در 11فوریه، در حال تلاش برای سازمان دادن جوانان آزادیخواه به‌خصوص دانشجویان دانشگاهها بودیم. من این‌کار را همراه با گروههایی از اعضای مجاهدین که برخی از آنها تازه از زندانهای ساواک شاه آزاد شده بودند، انجام می‌دادم.

آیا در آن زمان فکرش را می‌کردید که رژیم ایران به جای یک دموکراسی، به یک رژیم ظالم تحول پیدا کند؟
با شناختی که ما از حاکمان جدید و مشخصاً از خمینی داشتیم، می‌دانستیم که آنها عقب‌مانده، انحصارطلب و حامل برداشتهای ارتجاعی خاص خودشان از اسلام هستند. لذا سیاست ما این بود که با آگاه کردن و سازمان‌دادن مردم و جوانان تا آن جا که ممکن است، از بروز این ماهیت عقب‌مانده و شروع اختناق و سرکوب همه‌جانبه جلوگیری کنیم.
با این حال، من چنین تصویری نداشتم که یک دیکتاتوری صدبار خونریزتر از دیکتاتوری قبلی حاکم خواهد شد. فقط دو سال پس از شروع حاکمیت خمینی، شمار زندانیان سیاسی به هزاران نفر رسیده بود. در ژوئن 1981 یعنی فقط 28ماه پس از شروع حاکمیت، ملاها یک نسل‌کشی را آغاز کردند. در زندان اوین تهران، بعضی روزها صدای 400تیر خلاص به گوش می‌رسید که به‌معنی 400 اعدام بود.

شما کشور را ترک کرده و شورای ملی مقاومت را که در سال 1981 تأسیس شد، رهبری می‌کنید. بدین ترتیب مبارزه‌تان علیه رژیم ملایان 34سال طول کشیده است. آیا گاهی تردید نمی‌کنید که روزی بتوانید به میهنتان بازگردید؟
خیر، هرگز تردید نکرده‌ام که دیکتاتوری مذهبی، به دست مردم و مقاومت ایران سرنگون می‌شود و همه کسانی که برای مبارزه با این رژیم از وطن خود دور مانده‌اند، از جمله خود من به کشورمان باز خواهیم گشت.

شما برای چه هدفی در ایران تلاش می‌کنید؟
ما خواهان یک جمهوری بر اساس جدایی دین و دولت، کثرت‌گرایی و برابری زن و مرد هستیم. جامعه‌یی بر اساس حقوق‌بشر، بدون اعدام و شکنجه و بدون قوانین شریعت ملاها و یک ایران غیراتمی. آرمان ما در سه کلمه آزادی، دموکراسی و برابری خلاصه می‌شود. این آرمان قدرت پیروزی دارد.

اما به‌نظر می‌رسد که دولت آمریکا به‌طور جدی خواستار نزدیکی به تهران باشد و به‌خاطر داعش حتی صحبت از یک همکاری نظامی با رژیم ایران در عراق است. شما چه انتظاری از رئیس‌جمهور اوباما و یا از خانم صدراعظم مرکل دارید؟
نزدیک شدن به ملاها به‌خاطر مقابله با داعش، تجربه فاجعه‌باری است. رژیم ایران مهمترین عامل بی‌ثباتی در منطقه و منشأ تروریسم و بنیادگرایی است. فرماندهان پاسداران این روزها با افتخار می‌گویند: ما یک گروه حزب‌الله در لبنان داریم و بسیاری حزب‌الله‌های دیگر در یمن و عراق و جاهای دیگر. اگر ملاها در ایران حاکم نبودند، هرگز فضای رشد این‌چنینی برای داعش در عراق فراهم نمی‌شد.
انتظار من از صدراعظم مرکل این است که رهبری یک ابتکار جهانی برای مهار خطری را برعهده بگیرد که به عراق و سوریه محدود نمانده و بخشهای وسیعی از جهان از اروپا تا آمریکای جنوبی را نیز در برگرفته است.

همچنین اروپا با بنیادگرایی اسلامی درگیر است. جنبش شما از سالها قبل در این رابطه هشدار داده بود.
بله، بنیادگرایی اسلامی یک ایدئولوژی استبدادی است که حیات خود را در زن‌ستیزی و تبعیض دینی و صدور تروریسم می‌بیند. تولد این پدیده پس از انقلاب سال 1979 به موتور محرک بنیادگرایی اسلامی در همه کشورهای اسلامی تبدیل شد. آنتی‌تز بنیادگرایی اسلامی، اسلام دموکراتیک و بردبار است که ما بدان اعتقاد داریم. اسلامی که پیام رحمت و آزادی دارد.

تا آخر مارس و شاید هم ژوئن بایستی یک توافقی حول برنامه اتمی با ایران حاصل گردد. مجاهدین خلق به‌دفعات افشاگری کرده‌اند که رژیم ایران حقایق را در رابطه با برنامه اتمیش نمی‌گوید. این برنامه طبق اطلاعات شما به کجا رسیده است؟
در اثر مذاکره و امتیاز دادن از سوی غرب، ملاها به بمب بسیار نزدیک شده‌اند. هر گونه کوتاه آمدن جامعه بین‌المللی باعث می‌شود که خامنه‌ای بار دیگر به فریبکاریش ادامه دهد.

خامنه‌ای جانشین خمینی در ایران، مرجع تصمیم‌گیرنده باقی می‌ماند. به‌خاطر یک بیماری اما شایعاتی درباره یک جنگ قدرت برای جانشینی او در میان هست. آیا شما اطلاعاتی در این باره دارید؟
جنگ قدرت درون رژیم، امری فراتر از بیماری خامنه‌ای است. رأس حاکمیت عمیقاً شقه شده است. جنگ قدرتی جریان دارد که بازتاب جنگ واقعی بین مردم ایران و دیکتاتوری دینی است و به‌طور مستمر تشدید می‌شود.

سال 2009 رژیم متزلزل شد ولی انقلاب سبز را سرکوب کرد. در سال 2012 به‌دلیل قانون ارزی، ناآرامیهایی پدیدار شد. این خیزش نیز دوام نیاورد. از انتخاب روحانی در سال 2013 به‌نظر می‌رسد که حداقل وضعیت اقتصادی ثبات پیدا کرده باشد. شما می‌گویید که این یک فریبکاری است؟

بله. وقتی که تحولات سال گذشته را بررسی می‌کنیم، افزایش اعتراضات را مشاهده می‌کنیم. به‌طور رسمی بیش از 3000 اعتراض توسط کارگران، دانشجویان و معلمین وجود داشته است. سرکوب و نقض حقوق‌بشر تشدید شده است. به‌طور خاص 1200 اعدام در دوره حسن روحانی انجام شده، خانواده‌ها فقیرتر شده‌اند و میزان بیکاری بر اساس برآورد درونی رژیم ملاها به 41درصد رسیده است.