۱۳۹۳ اسفند ۲۹, جمعه

نوروز در زندان محمدخدابنده لویی انجمن نجات ايران

آخرین روزهای سال 1364 در بند 19 زندان گوهردشت برای پیشواز بهار آماده می شدیم . اولین سالی بود که نوروز را در گوهردشت و در بند « زندانیان سر موضع » و عاری از وجود خائنین و « توبه کرده ها» می گذراندیم . تصمیم جمعی زندانیان بر این استوار شده بود که جشن مفصلی بمناسبت عید نوروز و آمدن بهار برپا کنیم . در هر سلول کمیته ای مشغول برنامه ریزی وآماده سازی بود . کمیته ترانه و موسیقی به مسئولیت حمید میرسیدی , کمیته نمایش و تـئاتر با مسئولیت علی ب, کمیته دکوراسیون با مسئولیت مهرداد مریوانی , کمیته شیرینی و تنقلات با مسئولیت منصور کیامرزی و کمیته حفاظت در برابر ایلغار پاسداران با مسئولیت ناصر منصوری و مسئول اجرای برنامه بهزاد رمزی اسماعیلی .
یکروز قبل از پایان سال, سالن انتهایی بند که در واقع نمازخانه محسوب می شد در اختیار بچه های کمیته دکوراسیون قرارگرفت واین کمیته به کسی اجازه ورودبه آن نمی داد .
نیم ساعت قبل از تحویل سال نو وقتی وارد سالن کوچک بند شدیم با صحنه عجیب و باور نکردنی روبرو شدیم . دهان هایمان از تعجب و حیرت باز مانده بود . خودمان در این بند و در میان همین زندانیان بودیم ولی باور نمی کردیم : در چند نقطه آواژورهایی در حال چرخش و نورافشانی رنگارنگ قرار داده شده بود . یک سن جالب با پرده هایی زیبا و پروژکتورهای کوچک با رنگهای مختلف که سن را نورافشانی کرده بود . تُنگ های ماهی قرمز و کاناپه های مخصوص نشستن افراد و ...
در لحظه سال تحویل با چند ضربه کوبه بر یک مجمعی بزرگ , صدایی طنین انداز در سالن پیچید . رامین طهماسیان با صدایی بلند و قوی اعلام شد : آغاز سال یکهزار و سیصد شصت و پنج هجری شمسی و سپس دعای سال تحویل را خواند و ما همراهی کردیم : یا مقلب القلوب و ابصار , یا مدبر الیل و النهار یا ...
پس از دعای سال تحویل بهزاد رمزی اسماعیلی مجری برنامه های نوروزی در مقابل جمع زندانیان قرار گرفت و با مقدمه ای زیبا , عید نوروز و آمدن بهار و شکوفایی طبیعت را تبریک گفت . در حین صحبت مجری , پیرمردی ریش سفید که جلیقه ای زیبا و کلاهی سنتی بر سردر حالی که خورجینی بر دوش حمل می کرد وارد سالن شد و به میان صحبت بهزاد پرید و با صدایی آهنگین و ریتم دار خواند : عمو نوروز اومده , با دلی پرنور اومده ...
بهزاد با تعجب و تبسم به عمو نوروز اعتراض کرد که من در حال اعلام برنامه و صحبت با بچه ها هستم و قرار نبود ...
ولی عمو نوروز گوشش بدهکار نبود و ترانه زیبای خودش را تا به آخر خواند و بعد با صدای مهربان و پدرانه عید و آمدن بهار را به همه تبریک گفت و سپس از خورجین خودش هدایایی را بیرون آورد و به چند نفر از بچه هایی که در ردیف جلو نشسته بودند, اهدا نمود ...

پاورقی :
بهزاد رمزی اسماعیلی : ورزشکار و هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران که در جریان قتلعام زندانیان سیاسی در سال 1367 در زندان اوین به شهادت رسید .
فرهاد ... : یکی از زندانیان بزرگسال در بند 19 که بچه های زندان او را « عمو فرهاد » خطاب می کردند و در سال 1366 آزاد شد .
بعد از برنامه نوروزی از « عمو فرهاد» در مورد ترانه زیبای « عمو نوروز اومده » سوال کردم . فرهاد توضیح داد که شعر را خودش شاخته است ولی ریتم و آهنگ این ترانه در واقع برگرفته از آهنگ یک آگهی تبلیغاتی روزگار گذشته بود . اگهی روغن نباتی « شاهپسند » که پیش از انقلاب در تلویزیون پخش می شده است و فرهاد بصورت حرفه ای و زیبا شعر خودش را با آن همآهنگ کرده بود .
ماهی های قرمز در واقع تکه های پلاستیک از « تشت های رختشویی » بود که بصورت ماهی برش داده بودند و با نخی به یک تکه سنگ کوچک در عمق تنگ بسته شده بود تا بصورت شناور بمانند .
داشتن و یا وارد کردن هر گونه سیم برق و لامپ و وسایل دیگر در زندان ممنوع بود و بشدت سختگیری می شد . ما هیچوقت نفهمیدیم چگونه و چطور این امکانات تهیه و یا ساخته شده است . در آن زمان کسی سعی نمی کرد از این موضوعات سر دربیاورد .

بهاران خجسته باد
نوروز 1394
محمدخدابنده لویی

عضو اتحاد زندانیان سیاسی ـ متعهد به سرنگونی