انجمن نجات ايران
25سپتامبر 2014 بود که برای
استقبال ویژه از رییس جمهور منتصب رژیم فاشیستی ( نه به روحانی ) به نیویورک رفته بودیم.
آنروز باران شدیدی می بارید با این وجود این تنها هوادارن مجاهدین و مقاومت ایران بودند
که همچون همیشه پرتعداد ، حاضر و آماده و پر صلابت بدون هراس و واهمه ای از باد و باران
و رگبار ی که بی مهابا به سر و صورت ها شلاق می زد ، استوار و پابرجا در این مراسم
حضوری فعال داشتند.
شخصا بر این
باور بودم که با توجه به محل برگزاری تظاهرات ( نیویورک – آمریکا ) سلطنت طلب ها و
سایر گروه هایی که حداقل چند سالی یکبار اعلام حضور می کنند و نعره های ضد جمهوری اسلامی
و عرق ملی و میهنی شان گوش فلک را کر می کند نیز شرکت داشته باشند ، زهی خیال باطل.نا
گفته نماند که یک گروه چند نفره از هواداران سازمان چریک های فدایی خلق نیز در آن گردهمایی
حضور داشتند که حضورشان در ان بازار بی عملی و وانهادگی ، بسی جای تقدیر و امیدواری
داشت داشت.
پلیس امنیتی
شیطان بزرگ از ابتدای مراسم برای هر چه بیشترمحدود تر کردن گردهمایی سنگ تمام گذاشته
بود ودر آن رگبار بی امان به بهانه های واهی حتی اجازه ورود چتر! به داخل محدوده برگزاری
مراسم مخالفین ایرانی ، مخالف خط سازش و مماشات اوباما و ولی فقیه جنایتکار مستقر در
تهران را نمی داد!
علیرغم شرایط
بد جوّی مراسم به خوبی برگزارشد . انتهای مراسم بود و جمعیت در حال ترک تجمّع .من و
چند نفر از زندانیان سیاسی سابق و عضو " اتحاد زندانیان سیاسی متعهد به سرنگونی
" و دوستان دیگر هنوز در محوطه و در حال گپ زدن بودیم که زنده یاد آندرانیک را
دیدیم که سرا پا خیس و در حال ترک محل بود.
سیامک سعید
پور از زندانیان سیاسی دهه شصت و از اعضای اتحاد به محض دیدن آندرانیک به رسم ادب جلو
رفت ، رو به ایشان کرد و پس از سلام به وی گفت :" آقای آندرانیک بزرگترین افتخاری
که به مقاومت تقدیم نمودید همانا خواندن برای مقاومت بود ، کاری کارستان که شما پیش
از آن هرگز انجام نداده بودید " و آندرانیک هم با تواضع و لبختد همیشگی پاسخ داد
که افتخار و وظیفه من است و با تکان دادن دستهایش به علامت خداحافظی ما را ترک کرد .
آنروز که
ما او را پر انرژی و پرتوان و چابک یافتیم ، گمان نمی کردیم که وی کوچکترین نارسایی
و مشکل پزشکی داشته باشد و آن آخرین دیدار ما با وی در اجتماع بزرگ مجاهدین باشد .
تا آنکه در یکی از جلسات هفتگی اتحاد ، از جناب آقای ژورک کارگردان متعهد و همسر خانم
مرجان هنرمند پرآوازه و یار ملت و مقاومت ایران ، از مشکل پزشکی آندرانیک و بستری شدن
وی مطلع گردیم . سپس از طرف مصیب جلالی یکی دیگر از اعضای اتحاد و از دوستان نزدیک
زنده یاد نیز در وضعیت پزشکی ایشان و آنکه امیدی به بهبودی نیست قرار گرفتیم.و آمد
آن روزی که جناب ژورک گرامی ، با اعلام خبر فوت آندرانیک ، همه ما را در بهت فرو برد.
از دست دادن
کسانی چون آندرانیک چه از منظر هنری ،ابداعات و نوع آوری هایی در نزج و تکامل موسیقی
ایرانی و رهانیدن آن از سکون ، جمود و خمودگی و روزمرّگی که به آن دچار گردیده بود
و به اوج رساندن و پرکشاندنش از دیوارهای عهد عتیق(قفل شدگی ، ایستایی و اسارت درزنجیر
زمان ) و هدایتش به عهد جدید با تکیه بر ذوق هنری خویش و نبوغی که مختص خودش بود از
یک سو و نیز احساس مسئولیت و فراموش نکردن اصل و جوهره خویش به عنوان یک انسان مسئول
در برابر وجدان خویش و دین به مردمش ، تصویری ممتاز و بی بدیل از وی در ذهن هر انسان
آگاه دردمند و مسئول نقش می کرد.
هنرمندی که
هنرمندان پیشکسوت امروز و خوانندگان پر آوازه دیروز هر کدام آثاری پرفروغ در افق کارنامه
هنری خود از وی به یادگار دارند ، آثاری چنان ماندنی که که در آسمان تاریخ هنر و موسیقی
معاصر ایران چون ستارگانی پر فروغ تا ابد می درخشد.
امسال گام
های سبز خود در باغ و بوستان بهاری که آکنده از شکوفه هایی مسحور کننده و معطّر است
، و در موسم عید پاک و رستاخیز مسیح ، ا با غیبت فیزیکی آندرانیک آغاز می کنیم.پس از
در گذشت آندو ، عکس های بسیاری از وی؛ فضای مجازی را متلون و تلطیف نموده بود .ولی
یک عکس در میان آن همه عکس ویژه مینمود. و آن عکسی بود که آندو را در یک آکسیون مجاهدین
با پرچم شیر و خورشید نشان مقاومت ملت ایران به تصویر می کشید.
به تصویر
خوب نگرستیم ، رمز و رازی در آن تصویر می بود که نگاهم را مدت ها بر آن میخکوب کرد
. مرا به نقطه ای در تاریخ می کشاند . پرچم مقاومت در دست راست آندرانیک صلیبی را در
ذهنم تداعی می کرد. صلیبی که خود حاصل رنج ها و خونهایی خلقی بود .صلیبی که در پس تصویر
ساده آن رمز و رازهایی بی انتها نهفته بود .صلیبی که از عشق می گفت ، از فدا و پیروان
راستینش را به حضوری تمام عیار در میدان مبارزه و تحمل سختی ها می خواند. ، صلیبی که
فراموش شدگان تاریخ را مخاطب خود قرار می داد ، صلیبی که قدرتمندان و مزوران و مماشاتگران
و خائنان کار چاق کنان آنان ، فی الجمله متحد در نابودیش بودند .
فریسیان که
در لوای دین و تشرّع ، حامل صلیب را به زورمداران و قدرتمندان زمان خویش فروختند تا
در یک معامله نان و آب دار ، کاخ های دنیایی و سر به فلک کشیده را با خشت و آجر خون
و رنج زحمتکشان بر پای دارند، تا با خالی کردن سفره های ستمدیدگان ، سفره خویش را رنگین
و رنگین تر سازند.
منادی با
اگاهی از سختی های پیش رو ،از در افتادن دین فروشان و خدا فروشان با خود ، کسانی که
به بهانه حمایت از شرع خدا ،دست به هر فریب و دغل و جنایتی می زدند و با درک و فهم
عمیق ازپیچیدگی های این نبرد
آنگاه كه
جمعي كثير همراه او مي رفتند، روي گردانيده بديشان گفت:
" «اگر كسي نزد
من آيد و پدر ، مادر و زن و اولاد و برادران و خواهران، حتّي جان خود را نيز دشمن ندارد،
شاگرد من نمي تواند بود. و هر كه صليب خود را برندارد و از عقب من نيايد، نمي تواند
شاگرد من گردد. ... پس همچنين هر يكي از شما كه تمام مايملك خود را ترك نكند، نمي تواند
شاگرد من شود
."
لوقا 14:
25-27 و 33
... او برگشته، پطرس را گفت:
«دور شو از من اي شيطان زيرا كه باعث لغزش ( دوری من از اهدافم ) مي باشي، زيرا نه
امور الهي ( وجدانی و اخلاقی ) را بلكه امور انساني ( منافع و مطامع ) را تفكّر مي
كني!... آنگاه عيسي به شاگردان خود گفت: اگر كسي می خواهد متابعت كند، بايد خود را
انكار كرده و صليب خود را برداشته، از عقب من آيد...".
متی 16:
23-25
با یک نگاه
سرسری به آن دیروز و تاریخ دور دست و شخصیت های آنروز و نیز امروز ، به روشنی در می
یابیم که
که این همان
تکرار مکرر تاریخ است ، در زمان و مکانی دیگر ... با فریسیان ، چپاولگران و خائنانی
دیگر.
امروز انگار
دیروز است و باز فریسیان در صدد به دار کشیدن پسر انسانند.همان آخوند هایی که کپی برابر
اصل شریعت پناهان فریسی دیروزند .داستان امروز نیز همان داستان مکرر ظلم ، مظلوم و
ظالم ،حق خواهی ، حق جویی ، حق گویی و تن ندادن به فریب و باطل مدعیان است . در توصیف
عیسی از فریسیان چقدر آنان را با آخوندهای حاکم بر ایران مشابه می یابیم!
* - آنها درباره خدا میگویند
ولیکن خدا را دوست ندارند. آنها به پادشاهی بهشت وارد نشده و اجازه وارد شدن بقیه را
نیز نمیدهند (متی 23:13(
* - آنها مردم را به خداپرستی
میخوانند ولیکن مردم را به دین مرده تشویق میکنند، از این رو این گروندگان دوبرابر
آنان فرزندان جهنم خواهند بود (متی 23:15)
* - آنها میگویند قسمی که
به معبد بخورند مقدس نیست ولیکن اگر به طلای معبد و یا هدایای قربانی در قربانگاه بخورند
مقدس است. طلاها و هدایا به ذات مقدس نیستند ولیکن به دلیل ارتباط با معبد کمتر از
آن اهمیت دارند. معلمان و فریسیان در معبد عبادت میکنند و قربانی در قربانگاه میدهند
زیرا میدانند که معبد مقدس است. ولیکن چگونه ممکن است قسم به آنچه واقعاً مقدس است
اهمیت نداشته ولیکن به اشیایی که مقدس بودن خود را از آن میگیرند مهم باشد ؟ (متی
23:16-22)
* - آنها قانون را تدریس میکنند
ولیکن مهمترین قسمتهای آن را انجام نمیدهند - عدالت، محبت و ایمان به خدا. آنها به
جزئیات قانون مانند ادویه آن اهمیت میدهند ولیکن گوشت اصلی آن را بی اهمیت میشمارند
(متی 23:23-24)
* - آنها ظاهری پاکیزه دارند
ولیکن از درون کثیف هستند. آنها به دنبال شهوات دنیوی هستند. آنها پر از غرور و خود
بزرگبینی هستند (متی 23:25-26)
* - آنها به دلیل پیروی از
قوانین خود را درستکار میدانند ولیکن در واقع درستکار نیستند. نقاب درستکاری آنان درون
ضدخدایی افکار و احساسات آنها را مخفی میکند. آنها پر از بدطینتی هستند. آنها مانند
قبرهای شسته شده هستند، ظاهری زیبا دارند ولیکن پر از استخوانهای مردگان هستند (متی
23:27-28)
* - آنها اظهار ارادت زیادی
به پیامبران مرده میکنند و میگویند اگر در زمان آنها بودند هیچوقت آنها را آزار نمیداده
و نمیکشتند ولیکن آنها از همان قماش آزاردهندگان و قاتلین هستند. آنها خون قاتلین
پیامبران را در رگهای خود دارند (متی 23:29-36)
در یک جمله
؛ امروز هم نسلی از همان فریسیان عزم کرده اند تا با کمک رومیان ، یهودای استخریوطی
ها و پطرس ها ، صدای پسر انسان را یک بار دیگر در تاریخ خاموش سازند . قتل صلیبی که
آندرانیک به دست دارد . همان صلیبی که فریسیان امروز اما به طریق و شیوه ای دیگر قصد
کرده اند تا بلکه با وارد کردنش در لیست تروریستی (1 ) به کمک رومیان امروز( مماشاتگران
غربی ) هرچه زودتر نیست و نابودش سازند، تا با خیالی آسوده تر نفس بکشند و راحت تر
نفس مظلومین و معترضین را آنهم برای همیشه و با استمداد از طناب های دار خاموش سازند
تا بلکه جشن کرکس ها و سور و سات آنها منقّص نشود.
در یک طرف
جنگ و کشاکش ، کسانی چون آندرانیک هایند که تمام افتخارات و گنج پیش از پیوستن به مقاومت
، که همه دار و ندار ، اعتبار مادی ، هنری و حرفه ای خویش است را تا آخرین درم ، بدون
هیچ منت و اما و اگری ، خرج آزادی و مقاومت سرافرازمی نمایند و در دگر سو خائنانی قرار
دارند که هر آنچه که امروز دارند را که تا آخرین درم آن مدیون مقاومت و در کنار و حاشیه
آن بودن هستند .اگر در کنار مقاومت بودن ، از سابقه آنان حذف گردد ، لاجرم این مدعیان
در کنار میلیون ها ایرانی ناشناسی قرار خواهند گرفت که هیچ کس متوجه آمدن و نیز رفتن
آنها نشد.
امروز خائنین
و مزدورانی چون ، محمد جعفری ، ایرج مصداقی ،اسماعیل وفا یغمایی ، کریم قصیم ، محمد
رضا روحانی و دیگر مزدوران ریز و کوچکی که فقط در سایت های وزارت اطلاعات و سایت های
وایسته به آنها چون پژواک ایران ،دریچه زرد ، ایران اینترلیک ، انجمن نجاست و... با
ذرّه بین و میکروسکوپ های آخوند نشان قابل روئت هستند ، و با اکو و تقویت سربازان گمنام
وزارت اطلاعات به سختی صدای وزوزشان در فضای مجازی شنیده میشود ، خود را سراسیمه به
زیر خیمه و یراق فریسیان رسانده اند تا بلکه از این آب گل آلود ماهی های بزرگ بگیرند
تا بلکه عقده های بی انتهای خویش را درمان کنند، تا بلکه عطش حقارت و نادیده شدن خود
را با آب های ناپاک دشمنان ملت ، فرونشانند ، تا بلکه انتقام بگیرند.
برای لحظه
ای تصور نماییم که این خائنین یاد شده در زمان عیسی حضور داشتند و شاهد فراخوان عیسی :
" «اگر كسي نزد
من آيد و پدر ، مادر و زن و اولاد و برادران و خواهران، حتّي جان خود را نيز دشمن ندارد،
شاگرد من نمي تواند بود. و هر كه صليب خود را برندارد و از عقب من نيايد، نمي تواند
شاگرد من گردد. ... پس همچنين هر يكي از شما كه تمام مايملك خود را ترك نكند، نمي تواند
شاگرد من شود
."
بودند ، آیا
جز آن بود که او و حواریون را ضد خانواده وبی عاطفه ، ضد تکامل ، ناقض حقوق بشر و جز
آن نام می نهادند ؟ آیا در جبهه فریسیان و رومیان حضور نمی یافتند تا کمک نمایند هر
چه زودتر از شر منادی و افکارش رها شوند ؟ آیا او را دیکتاتور و ضد بدیهیات اخلاقی
نمی خواندند؟ و آیا جز آن بود که بر روی او آب دهان پرتاب می کردند و او را ریشخند
می کردند؟
این ها همان
کسانی هستند که اشرفیان را محکوم می کنند که چرا اجازه نمی دهند رژیمی که با این همه
هزینه از جیب ملت فقیر شده ، خانواده آنها را فقط به خاطر رضای خدا ! نه به خاطر بی
انگیزه کردن آنها به عراق آورده است ، نقشه خویش را برآورده سازد تا بلکه یک یک این
رزمندگان آزادی را از جبهه خارج سازد.همین هایند که برای این رزمندگان و بازگشتامن
و امان به آغوش خانواده ! و عافیت طلبی ،بریدگی از مبارزه با اهریمن ، شب و روز اشک
تمساح می ریزند .ننگ تاریخ بر شما باد .
جز آنست که
فقط صفاتی چون مزدور و خائن و وطن فروش شایسته نامیدن شماست ؟
رزمندگان
اشرفی - لیبرتی سالیان سال است که پیام عیسی را دریافته اند ، از هر آنچه که آنها را
در خود قفل می کرد بریدند ، تا سبکبارتر طی طریق کنند که ، بلکه پرواز کنند.تا از فریسیان
اعلام نفرت و انزجار کنند تا اجازه ندهند صلیبی دیگر بر زمین بیفتد ، تا اجازه ندهند
ارتجاع و استعمار بار دیگر در یک مانور مشترک ، خون ملت ها را در شیشه کنند ، تا بدرند
و پاره کنند ؛تا طالبان و داعشیان( شیعه - سنّی ) را بر جان و مال ناموس مردم حاکم
کنند ، تا بلکه جوان ها در جنگ های ضد میهنی – ضد انسانی ( عراق ، سوریه و ...) بر
خاک و خون نیفتند ، معتاد نشوند ، مردان چون پاندولی بر سر دارها بی جان ، زنان در
سوگ فرزندان وشوی ، فرزندان در غم دربدری و فراموش شده در جنگل بی رحم و باتلاق ارتجاع
و فروپاشی.
ایام بهاری
بشارت دهنده اعیادی است ، چون نوروز ، عید پاک و جشن رستاخیز و قیام مسیح برای باورمندان
گوناگون نیز و یادمان مردی که از محبت و فدا می گفت و در عین حال حاضر به تسلیم در
برابر شیاطین زر ، زور و تزویر نشدونیز برای ما به طور خاص یادآور غیبت یاری وفادار
است که به جای صلیب ، پرچم خویش را بر دوش می کشید.
برای اشرفیان
فرزنان و جگر گوشه های آندرانیک ، من و ما اما ، پس از پرکشیدن اندو ، صدای هر ناقوس
کلیسا ، صدای پرطنین و آهنگین و موسیقیایی آندرانیک خواهد و صدای مکرر او :
که من یک
اشرفی هستم
ایران با
مجاهدین به گلستان تبدیل خواهد شد
مجاهد یعنی
خانواده آندرانیک آساطوزیان ، خانواده آیدا
که مبادا
اشرفیان را تنها بگذارید
که اشرفیان را تا لحظه پیروزی و مرگ و نابودی این رژیم بی دین و بی وطن
یاری نمایید.
که مزدوران
و خائنین را طرد نمایید.
که مسعود
و مریم را و مقاومت سرفراز این میهن را تا پای جان حمایت کنید .
که وطن پرستی
و مردم دوستی سیاست نیست ، من و برادران و خواهران مجاهدم رفتیم برای آزادی مملکتمون
، ما مجاهدیم
.
که رسالت
یک هنرمند مردمی ، صرفا حضور لحظه ای در شادی مردمانش نیست و بلکه مشارکت دایمی در
غم ها و درد ها و رهانیدن آنان از شر شادی ستیزان و ستمکاران است .جای یک هنرمند مردمی
در کنار مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران است .
نسیت تردید
زمستان گذرد
رضا فلاحی
عضواتحاد زندانیان سیاسی متعهد به سرنگونی
----------------------------------------------------------------------------------------------------------
1 - تلمود بابلی:
"در شب عید
فصح ، عیسی را به دار آویختند ...او قرار است سنگسار شود زیرا مرتکب جادوگری شده ؛
اسراییل را گمراه کرده است... اودر اورشلیم تحت فرمان پنطیوس به جرم آشوبگری علیه امپراتور
ی روم مصلوب شد...
"
ویژه برنامه
تلویزیون ملی ایران بمناسبت درگذشت آندرانیک آساطوریان