۱۳۹۴ فروردین ۲۳, یکشنبه

انجمن نجات ايران.فريب اتمي اسماعيل محدث

تاریخ درج مقاله -1394:01:23 

اسماعیل محدث
فریب اتمی*
حال که جشن و پایکوبی اهل مماشات، از ریز و درشت، در مورد توافقی که توافق نیست و فقط یک ورق بیانیه ای است میان رژیم آخوندی و کشورهای 1+5، اندکی فروكش کرده است، شاید بشود تحلیلی در مورد موضوع برنامۀ هسته ای رژیم ولایت فقیه ارائه داد. در قدم اول باید به تائید به اجماع برنامۀ هسته ای رژیم آخوندی برای تولید سلاح اشاره کرد و اذعان نمود که اساساً ادعای رژیم در مورد استفادۀ علمی و صنعتی از برنامۀ هسته ای یک دروغ بود. بنابراین با قرائت آن بیانیه، که هر کشور به زبان "محلی" خودش آنرا خواند، به موضوع تولید سلاح هسته ای از طرف رژیم آدمخوار آخوندی مُهر تائید زد. یعنی که کشورهای 1+5 سرانجام به "کشف" موضوع تولید سلاح هسته ای رژیم حاکم بر ایران نائل آمده و آنرا در اعلامیه ای به اطلاع عموم رساندند. 
در حالیکه سیاستمداران غربی موضوع تشنگی مردم ایران برای آزادی را به بازی می گیرند، برخی از روزنامه نگاران غربی با آزادی که از طرف اجدادشان و با پرداخت قیمت خون گزاف به ارث بردند، نمی دانند چکار بکنند. این روزنامه نویسان به جای آنکه مثلاً از اوریانا فلّاچی یاد بگیرند که حرفۀ مقدس روزنامه نگاری یعنی چه از کریستین امانپور تقلید می کنند که از دیر باز در دامان رژیم مذهبی حاکم بر ایران جا خوش کرده است. دسته ای از روزنامه نویسهای غربی، ایتالیایی، در حالیکه پیروزی بزرگ رژیم آخوندی را جشن می گیرند، دسته جمعی "فراموش" می کنند که بگویند چه کسی، سازمان مجاهدین خلق ایران، این برنامۀ هسته ای را افشا کرد. 
بیانیۀ لوزان که شاید یک روزی به توافقنامه تبدیل شود چیست؟ قبل از هر چیز می بایست به این موضوع اشاره کرد که حداقل سه قرائت از بیانیه مذکور موجود می باشد: قرائت امریکایی که قصد دارد که آتش اعتراض کسانیکه به حق به رژیم بدقول آخوندی اعتماد ندارند را خاموش کند؛ قرائت آخوندی با دجالیت ویژۀ آنها بیانیه را با دست باز تحریف کرده تا آنرا برای باندهای مختلف موجود قابل هضم کند؛ قرائت فرانسوی که در این میان سعی دارد تا شمّه ای از اصل بیانیه را در اختیار عموم قرار دهد. اما از آنچه اینجا و آنجا از لابلای اظهارات طرفین درز می کند موضوع از این قرار است که اگر این بیانیه روزی امضاء شود، بی گمان یک "توافق بد" خواهد بود. چرا که دست رژیم آدمخوار آخوندی را برای تولید سلاح اتمی به طور کامل نمی بندد، اگر چه می تواند در آن تأخیر ایجاد کند. 
در ابتدا باید یادآوری کرد که "توافق" موقتی است و از 10 تا 15 سال دوام خواهد داشت. از 19000 سانتریفیوژ برای رژیم آخوندی فقط تعداد 6104 از نوع اسقاط ای-ار-1 نسل اول می ماند که تنها 5060تای آن به غنی سازی اورانیوم تا 67%/3 برای مدت زمان 10 سال ادامه خواهند داد. رژیم حاکم بر ایران به انصراف حداقل پانزده ساله از غنی سازی اورانیوم بالای 67%/3 گردن نهاده و همچنین مجبور به قبول ادامۀ غنی سازی فقط در سایت نطنز و آن هم با اسقاطی های ای-ار-1 نسل اول شده است. تمامی سانتریفیوژهای مدرن تر می بایست برچیده و یا برای مدت زمان 10 سال به کار انداخته نشوند. رژیم درماندۀ آخوندی همچنین پذیرفته است که برای مدت 15 سال دست به تأسیس هیچ مکانی برای غنی سازی اورانیوم نزند. 10تن اورانیوم غنی شده جایشان را به 300 کیلوگرم اورانیوم غنی شدۀ 67%/3 خواهند داد. سایت فردو به آزمایشگاهی برای تحقیقات هسته ای و فیزیکی و علمی و خلاصه به مرکزی برای تحقیقات پزشکی و کشاورزی تبدیل خواهد شد. رژیم آخوندی همچنین مجبور شد تا به بازرسی های مستمر آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تمام مراکز هسته ای تن دهد. این امر برای یک رژیم بسته و دجال خود معضلی بزرگ محسوب می شود. پایگاه اراک دیگر نمی بایست به تولید پلوتونیوم خالص برای مصرف نظامی بپردازد. 
با توجه به توصیه های مکرر، به خصوص از طرف ولی فقیه رژیم، در مورد لغو سرضرب تحریم ها بلافاصله بعد از امضاء توافق، تحریم های امریکا و اتحادیۀ اروپا تا زمانیکه آژانس بینالمللی انرژی اتمی انجام تعهدات اوزان را از طرف رژیم آخوندی تائید نکند، ملغی نخواهند شد. حکومت مذهبی حاکم بر ایران بنا بر سرشتش آیا قادر خواهد بود به تعهداتش عمل کند؟ آیا به راستی می توان به رژیمی که به شدت مورد تنفر مردم ایران بوده و به لحاظ اقتصادی ورشکسته محسوب می شود و تا کنون بیش از 300 میلیارد دلار، علاوه بر 2000میلیارد دلار خرج های مشتقه، خرج پروژۀ ضد ایرانی هسته ای کرده است، اعتماد کرد؟ تسلط رژیم آدمخوار آخوندی بر عراق و سوریه و لبنان که اساساً از طرف دولتهای غربی تحمل شده است، بعد از جریان یمن با عکس العمل قاطع و متحد کشورهای مهم خاورمیانه مواجه شد. احتیاج طرف آمریکایی رژیم مذهبی آخوندی، باراک اوباما، بعد از ورشکستگی سیاست خارجی اش که باعث شعله ور شدن آتش جنگ در اینجا و آنجا شده و اساساً امنیت جهانی زیر علامت سؤال برده است، به توافق اتمی، کمتر از آخوندها نبوده است. این مهمترین دلیل به پای میز نشستن و صدور آن بیانیه، بعد از ماراتن 16 ماهه در لوزان بود. هنوز هیچ معلوم نیست که آیا آن ورق بیانیه در ماه ژوئن به امضاء طرفین برسد. جمع دو ضعف همیشه قدرت نخواهد بود و در این موضوع، حاصل ضعف اوباما بعلاوۀ ضعف آخوندها ضعفی بزرگتر شده است. اوباما در ابتدای دورۀ ریاست جمهوری اش قصد برچیدن کل دستگاه تولید سلاح هسته ای رژیم آخوندی را در برنامۀ خود داشت، اما اکنون به مهار و کنترل آن رضایت داد و به خیال خوش تغییر رؤیایی تبدیل مراکز هسته ای رژیم دجال به "مراکز تحقیقی" تن داد. در هرحال به نظر میرسد که چهارتا طرفدار سینه چاک رژیم آخوندی می بایست رقص و پایکوبی اشان را برای "پیروزی بزرگ" حکومت متبوعشان برای تاریخی دیگر تمدید کنند. مشکلِ اصلی رژیم ولایت فقیه حاکم بر ایران مردم این سرزمین بوده و هستند، که انزجارشان را نسبت به آن به طور مستمر ابراز داشته اند و به همین خاطر مورد سرکوب وحشیانه قرار گرفته اند. تا آنجائی که به حساسیت دولتمردان غربی به موضوع حقوق بشر برمی گردد، باید اشاره شود که در مدت زمان مذاکرۀ کشورهای 1+5 با رژیم در ایران بیش از 1000 انسان را به دار آویختند. از بیش از 100 سال است که اجنبی ها میان میل و آرزوی مردم ایران به آزادی و دمکراسی و دیکتاتوری وقت طرف دیکتاتوری را گرفته اند. در این جادۀ کوبیده شده بارک حسین اوباما نسبت به اسلافش تنها به خوش رقصی بیشتر می پردازد. این امر را تعدد نامه هایش به ولی فقیه دیکتاتوری حاکم بر ایران نیز ثابت می کند. کسی که فکر می کند برای از میان برداشتن پروژه های ضد ایرانی هسته ای رژیم آخوندی به غیر از سیاست مماشات و یا جنگ خارجی راه دیگری وجود ندارد یا از موضوع خبر ندارد و یا اینکه ریگی در کفش دارد. دوای درد خاورمیانه و ایران فقط دمکراسی و دولت سکولار است که می تواند حقوق تمام شهروندان را تأمین کند. کسی مردم ایران بشناسد، از این میل و آرزوی عمیق آنان برای آزادی با خبر است و می داند که مردم این سرزمین از بیش از صد سال برای آزادی میهن می جنگند. در فرای اظهارات بی سر و تهی که برخی از این سیاست بازان غربی در تأترهای تلویزیونی اشان عرضه می کنند، وظیفۀ انسانی آنها حکم می کند که بین مبارزۀ آزادیبخش ملی ایرانیان و رژیم دیکتاتوری حداقل بیطرف بمانند و به رژیم ولایت فقیه امداد نرسانند. گرهِ معضل رژیم ولایت فقیه در تهران و به دست مردم ایران باز خواهد شد. فقط یک ایران دمکراتیک می تواند روی روند صلح و ثبات منطقه تأثیر جدی بگذارد. سیاست احمقانۀ غرب و به خصوص دولت آمریکا که در عمل طرف رژیم دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران را می گیرد اوضاع خاورمیانه پیچیده تر کرده است، که خطرات ناشی از آن به غرب هم رسیده است. برافروختن آتش با تنوع مذاهبی که از قرنها در این منطقه از جهان در کنار هم زیسته اند، به منظور آب کردن خواسته های برحق مردم، بسیار غیر انسانی بوده و به غایت خطرناک می باشد و به نفع گروه های بنیادگرا تمام می شود. گرهِ اصلی خاورمیانه دمکراسی و ایجاد نهادهای لائیک است و لاغیر!  
*این مقاله در تاریخ 11 آوریل در روزنامۀ سراسری ایتالیایی اُپینیونه به چاپ رسید. 
http://www.opinione.it/esteri/2015/04/11/mohades_esteri-11-04.aspx