۱۳۹۴ اردیبهشت ۷, دوشنبه

انجمن نجات ايران .دکترکاظم رجوي شوريده‌اي آزاده! ـ يدالله يزدي

دکترکاظم رجوي شوريده‌اي آزاده! ـ يدالله يزدي 

يكربعِ قرن از آن صبح سرخ فامي كه دكتر كاظم به دست پاسداران سياهي و هيولاي ولايت، در خون خود غلطيد، گذشت. شقايقي از تبار عشق كه در 4 ارديبهشت 69 با امضاي خون خود در پاي پيمانش،همچنانكه خود گفته بود: «ما حقوق بشر را با خون خود مي‌نويسيم»، جاودانه و ماندگار شد.
او جان مسعود را نجات داد و در تيره‌ترين شبها، با خون سرخش، پلي به بسوي اميد خلق ساخت و دري را گشود بجانب كسي كه مي‌آمد تا زنجير ها را بگسلد و عدالت و قسط را بپا كند. همان كسي كه خودش را اينچنين معرفي مي‌كند:
«من آمده ام تا خودم را و نسلم را و سازمانم را فدا بكنم، براي رهايي مردم ايران. هزارها بار قلبم را سوراخ كردند، هزارها بارطناب به گردنم انداختند، هزارها بار بر بدنم شلاق زدند، من مجاهد خلقم، صدهزارانم نماينده نسل بيشمارانم. آمده ام خودم را فديه‌ي رهائي خلق در زنجيرم بكنم، آي مردم ايران : من انصاري الي الله چه كسي من ”مجاهد خلق“ را در مسير خدا و خلق نصرت خواهد كرد؟ هل من ناصر ينصرني؟»(1)
كاظم رجوي بر طلوع بي غروب رهايي بوسه زد، او كسي را برايمان صيانت و حفظ كرد كه در پيچ و خم توطئه و شقاوت اگر كوهها جنبيدند، او از جايش تكان نخورد و ناخداي فاتح صدق و پاكبازي در درياي غدر و خيانت شد. آري، كاظم حلقه وصل به اين سرچشمه لايزال عشق و انقلاب شد و بدينگونه مقاومت و مجاهدين خلق را تا به ابد وام‌دار خود ساخت.
اين نماد عشق به رهبر عقيدتي‌ در مورد برادرش مسعود رجوي مي‌گفت: «اگر مي‌توانستم روزي صدبار او را به برادري انتخاب مي‌کردم
جملات دکتر کاظم، جلوه‌گر ايمان راسخ و پاك وي به راهش بود، از جمله آنجا كه در يكي از سخنرانيهايش ‌خروشيد:
«شرايط هر چه باشند ما در برابر محراب مقدس تاريخ ايران به وظيفه انساني، وجداني، ميهني و مردمي‌مان براي نجات شرف، اعتبار و حيثيت و افتخارات مردممان، تمامي مردممان تاآنجا که در قوه داشتيم، قيام و اقدام کرديم. ما مردانه ايستاده‌ايم، بيچاره شب‌گرايان، وقتي مردمي به‌اين درجه از آگاهي به‌اين درجه از پايمردي به‌اين مرحله از بلنداي ايمان و تعهد و قاطعيت دست يافته‌اند، همه‌کس و قبل از همه، شيادان و جنايتکاران تهران حساب کار خودشان را مي‌کنند
اين شوريده آزاده، با درك عميق مرتبت و جايگاه خواهر مريم و در وصل به اقيانوس عشق و رهايي با خلوص عقيده به وي نوشته بود:
«در اين لحظات خطير و پراضطراب و تعيين‌کننده با قلبي آکنده از عشق به شما و شور رهايي، خدا را گواه مي‌گيرم که خود و همسر و فرزندانم که مطمئنم در احساس شوهر و پدرشان شريکند آمادگي کامل داريم که همراه و يا در راه شما پيشمرگ و قرباني راه پر عظمتي بشويم که در آن قدم گذاشته‌ايم. تمنا دارم اين سعادت را نصيب من و خانواده‌ام بکنيد». فداي شما کاظم رجوي.
راة مسعود برفت تا به سرانجامِ فدا
تا بشد نامِ ”مجاهد“ به ابد شايانش
آنكه با خون نگاشت صفحة تاريخِ بشر
گفته بود با همگان اين سخنِ برانش
اين همه! لشكرِ بي باكِ فدايي! بِنِگر
منتظر باش! وزد بر وطنش طوفانش...(2)
آري، بعد از يكربعِ قرن، خون پاك دكتر كاظم رجوي، در عروق امانتداران بزرگ، مسعود و مريم، پوينده و پرخروش مي‌جوشد و مي رود تا هيولاي زهر خورده ولايت را با طناب حقوق بشر، ميهمان جهنم كنند.

يدالله يزدي
ارديبهشت 94

پاورقي ها:
1 ـ قسمتي از سخنراني برادر مجاهد مسعود رجوي در 30 خرداد 64

2 ـ شعر از: ج.آبِ روان