۱۳۹۴ فروردین ۱۹, چهارشنبه

سازمانم را با هيچ چيز در اين دنيا عوض نميكنم مصطفي بهشتي (ميلاد) انجمن نجات ايران


سازمانم را با هيچ چيز در  اين دنيا عوض نميكنم مصطفي بهشتي (ميلاد)
 من مجاهد خلق و اشرفي تمام عيار و فرزند خلق قهرمان ايران مصطفي بهشتي (ميلاد) هستم كه با افتخار و سربلندي بايد بگويم كه نزديك به 14سال است كه لباس رزم و شرف را در برابر اين رژيم ضد بشري بر تن كرده ام تا ضحاك ماردوش زمان و پدرخوانده تروريسم و بنيادگرايي را از ريش و ريشه بركنم، بله هر جا كه كلمه ممنوعه مجاهد خلق بر زبان آورده مي شود بايد انتظار اين را داشت كه بلندگوهاي ارتش سست عنصر و از پاي درآمده ولايت فقيه حنجره هاي خود را پاره كنند تا درماني براي سرپا ماندن اين ضحاك باشند.
قبل از هر چيز بايد به مجاهدت خودم و مبارزه اي كه براي رهايي خلق در زنجيرم كه در اين برحه از تاريخ انتخاب كرده ام افتخار كنم و با پشتوانه خون 120هزار شهيد راه آزادي مسيرم را با تمامي فراز و نشيب هايش ادامه بدهم. رژيم درمانده كه فكر مي كرد در عراق و سوريه و حالا در يمن پيروزي هاي پي در پي به دست مي آورد و مدال قهرماني را بر گردن خود و اراذل و اوباش و دم و دمبالچه هايش مي اندازد و منطقه را فتح مي كند و با رسيدن به بمب اتمي پادشاه كره خاكي زمين مي شود. حالا در گرداب سرنگوني دست از پا درازتر برگشته است و طوفان قاطعيت وعزم و اراده مردم منطقه ضربات سنگيني بر آرزوهايش وارد كردند.
اگر نگاهي كوتاه به جدال هاي چند روز اخير باندهاي اين رژيم بيندازيم بخوبي ميتوان متوجه فلاكت ولايت فقيه شد. مخفي كاري هاي اين رژيم پوسيده براي دستيابي به بمب اتمي در تونلهاي زير زميني هم براي او كاري نكرد و اين مقاومت مردم ايران بود كه با افشاگري هاي پي در پي دنيا را از خواب مماشات بيدار كرد تا مانع دستيابي اين رژيم به بمب اتمي بشود.
راستي نياز اين رژيم به بمب اتمي براي چيست؟ بله جواب يك كلمه است بقاي خودش را در اين مي بيند. رژيم درمانده اي كه بجاي خرج كردن ثروت نفت در ايران براي مردم محروم ايران و كودكان خياباني دنبال بقاي خودش و گريز از سرنگوني مي باشد و با صدور تروريسم در منطقه مي خواهد از سرنگوني محتوم خود بگريزد.
اما بايد كمي از آشنايي ام با سازمان پر افتخار مجاهدين خلق ايران بگويم سازماني كه با فديه 120 هزار شهيد مجاهد خلق در برابر اين رژيم فاسد تا به امروز و به يمن داشتن رهبري پاكبازي مانند برادر مجاهد مسعود رجوي كه در تاريخ كشورمان بي نظير است و خواهر مجاهد مريم رجوي زني كه ايدئولوژي قرون وسطايي رژيم زن ستيز آخوندي را به چالش كشيده است, كشتي ايستادگي و مقاومت خلق در زنجيرمان را در ميان طوفانهاي مهيب پيش برده است.
و حال اينكه چگونه با سازمان مجاهدين آشنا شدم را برايتان بازگو مي كنم، برادرم مجاهد شهيد مرتضي بهشتي از سال 1376 با سازمان مجاهدين از طريق راديو صداي مجاهد آشنا شد و هر بار كه پاي راديو مي نشست مرا صدا مي كرد تا صداي برادر مجاهد مسعود كلاني گوينده صداي مجاهد را بشنوم و اين صدا همواره يك نقطه انگيزه اي براي من بود و بعد ها در كنجكاوي كودكانه خودم دنبال اين صداي زيبا بودم و شنيدن جملة: صداي مجاهد... شور و انگيزش زيادي در درونم بپا ميكرد.
در شهريور سال 1380 در يك هماهنگي از قبل با برادرم تصميم به خروج از ايران را گرفتيم اما بهانه و محملم براي خانواده, كار كردن در اروپا بود ولي مقصدي كه برادرم به من گفته بود جاي ديگري بود جايي كه تمام آرزوهاي ما دو نفر در همانجا گره مي خورد، يك شب برادرم به من گفت فردا خانه ما برو و در داخل كمد پشت قاب عكس را باز كن يك چيزي گذاشته ام و آنرا بخوان و من فردا به تركيه خواهم رفت و بعد منتظر خواهم ماند. من هم همين قرار را انجام دادم و منتظر ماندم. بعد از چند روز مرا از طريق پيك سازمان مجاهدين به اشرف آورد.
طي اين ساليان كه در سازمان مجاهدين و در اشرف و ليبرتي بودم و در كنار خواهران و برادران مجاهدم بودم احساس غرور و افتخار مي كردم كه چنين خانواده ي بزرگي از رشيدترين فرزندان ايران زمين را در كنارم دارم كه هركدام سرمايه هاي والاي مردم ايران هستند. خواهران و برادراني كه همه چيز خود را براي رهاي ميهن خود و مردم ايران فديه كردند و از خانه و كاشانه خود گذشتند تا بالاترين و گرانبهاترين هديه كه همان آزادي است را به وطن خود بازگردانند. هميشه و در هر فراز و نشيب و هر حماسه اي كه در اشرف و ليبرتي به دست اين مجاهدين خلق شد افتخار كرده و مي كنم. زيرا تنها نقطه اتكاء هر مجاهدي داشتن و بودن در كنار تك تك چنين خواهران و برادراني مي باشد. دنيا به وضوح عزم و اراده مجاهدان در اشرف و ليبرتي را ديد كه چگونه در برابر گلوله و تير و تبر با تن هاي بي سپر ايستادند و تنها سلاح آنها ايمانشان بود و در زير وحشيانه ترين موشك هاي رژيم آخوندي هم سر خم نكردند و باز هم هيهات گفتند. بله ما اينيم، مجاهديني كه باكي از اين چيزها نداريم.
اين عكس يادگاري عيد 1390، آخرين ديدارم با برادرم مجاهد شهيد مرتضي در پارك  اشرف چند روز قبل از 19 فروردين و شهادت وي است كه چند ثانيه قبل از گرفتن عكس يادگاري به شوخي به او گفتم دوست دارم هميشه با هم باشيم و با هم در سازمان با خواهر مريم و برادر مسعود بمانيم. هر بار كه به ديدار او مي رفتم در رابطه ها و عواطف مجاهدي كه داشت به من انگيزه ماندن در سازمان مي داد و في الواقع معلمي مهربان و دلسوز بود و مي گفت اگر چه من و تو با هم برادر هستيم اما من و تو به خانواده بزرگتري كه مجاهدين هستند تعلق داريم و بيشتر بايد از ارزشهايي كه تك تك خواهران و برادران مجاهدمان دارند ياد بگيري و در مسير مبارزه ات استفاده كني. مهرباني وعشق وعلاقه اي كه او به مجاهدان كنار دستي اش داشت هميشه زبانزد همه دوستان و مجاهدان كنار دستي اش بود. و در روز 19 فروردين هم با دادن خون پاكش به عهد خود با خدا و خلق قهرمانش وفادار ماند.
يك ياد آوري از سخنراني خانم مريم رجوي رئيس‌جمهور برگزيده مقاومت ايران در مراسم گراميداشت شهيدان حماسه فروغ اشرف اورسوراواز - ۲۲فروردين ۹۰
 «به نام خدا و به نام شهيدان شرف و آزادي ايران به نام نور و روشنايي دلها و ديدگان ملت ايران شکافندگان ظلمتهاي اختناق و زنجير فروغهاي تابان اشرف در آسمان ايران و عراق و اين منطقه از جهان فاتحان پايداري سرخ‌فام در روز تاريخي ۱۹فروردين ۱۳۹۰ زنان و مرداني که اشرف را زيارتگاه و شهادتگاه آزاد‌يخواهان جهان کرده‌ايد! کساني که کلمه اشرف را مايه افتخار بشريت و سوگند مجسم مردم به‌جان آمده کرده‌ايد! سلام عليکم طبتم فادخلوها خالدين سلام بر شما که به بهشت برين درآمديد و جاودانه شديد... بله، اين است فديه‌هاي خجسته مسعود براي آزادي ايران. اين است فديه‌هاي مسعود براي رهايي مردم اين منطقه از جاهليت و استبداد و بنيادگرايي. حالا اشرف تجسم بالاترين ارزشهاي مبارزاتي و انساني است؛ تجسم ارزش مقاومت، تجسم فداکاري و صدق و پاکي و تجسم ايمان و وفاي به عهد.»

براي اطلاع عموم هموطنانم، برادر مسعود قبل و بعد از عيد، در ابتداي سال سرنوشت (1390)، ابلاغيه داده و 3 گزينه را در مقابل يکايک ما قرار داده بود تا اگر مي‌خواهيم، مي‌توانيم برويم و اگر مي‌رزميم و مي‌جنگيم، جانانه بجنگيم. و ما همگي به گزينه تسليم در برابر دشمن ضدبشري تف کرديم و براي دهمين و صدمين بار در يک اتمام‌حجت تاريخي و ايدئولوژيکي هيهات گفتيم. زيرا بر شرف و ايستادگي ما بر سر آرمان آزادي ما را مستحكم تر از قبل مي كند، اين رسم چراغ خاموش در اشرف و ليبرتي بوده و مي باشد. زيرا بيش از 3دهه است که گناه بزرگي مرتکب شده‌ايم و از آن دست برنمي‌داريم. اين گناه همان مبارزه براي آزادي و براي سرنگوني رژيم ولايت فقيه است. اما ما باز هم مي‌گوييم به اين گناه بزرگ افتخار مي‌کنيم. بله ما به مبارزه براي آزادي مردم ايران افتخار مي‌کنيم و آن را تا پيروزي ادامه خواهيم داد.
رژيم درمانده با نصب بلندگو و جنگ سفيد هيتلري كه در پشت درب اشرف براه انداخته بود مي خواست همين عواطف را از مجاهدين و خانواده بزرگ مقاومت بگيرد اما باز هم سرش پس از سالها خرج كردن و استفاده از ماموران وزارت اطلاعات و جوجه هاي تازه بدنيا آمده از تخم وزارت بدنام اطلاعات به سنگ خورد. باز هم اشرف و مجاهدين پيروز و سربلند ماندند.
برادرم در روز 19 فروردين از ناحيه سمت چپ صورت مورد اصابت گلوله از فاصله نزديك (تيرخلاص) قرار گرفت و به شهادت رسيد. اما نيروهاي عراقي پيكر بي جان وي و پيكر 5 شهيد مجاهد خلق را به گروگان گرفتند و نزديك به چند هفته در بيمارستان بعقوبه نگه داشتند و من بارها اعراض كردم و نامه نگاري هاي مختلف از طريق وكلايم در خارجه كردم اما جوابي نگرفتم تا اينكه با فشارهايي كه مقاومت ايران وارد كرد آنها مجبور به عقب نشيني شدند و پيكر شهدا را تحويل دادند چرا كه ترس آنها اين بود كه جنايت هاي دولت وقت مالكي عليه اشرف معلوم بشود. يكي از سركردگان عراقي كه مي خواست پيكر برادرم را تحويل بدهد براي من شرط گذاشت كه در مطبوعات و سيماي آزادي اعلام نكنم كه برادرم مورد اصابت گلوله قرار گرفته است و بايد بگويم كه وي بدليل بيماري فوت كرده است!! البته اين رژيم از اين اراجيف زياد گفته و مي گويد تا دستان به خون آلوده خودش افشا نشود. در زمان جنگ و اشغال آمريكا يادم است كه به خانواده ما اطلاع داده بودند كه فرزند شما (مجاهد شهيد مرتضي بهشتي) توسط مسؤلين سازمان مجاهدين سربريده شده است در كيسه انداخته اند و شما برويد آن را تحويل بگيريد وقتي مادرم به اشرف براي ديدار ما آمد از زنده بودن هر دو نفر ما متعجب شده بود و بعد داستان را براي ما تعريف كرد.
در آخر بايد بگويم كه مجاهد ماندن قيمت بسا زيادي مي خواهد زيرا در اين مسير گلوله و موشك و نقص عضو بدن و... وجود دارد و نصيب هركسي در اين دنيا نمي شود ولي من سازمانم را با تمام وجودم دوست دارم سازماني كه به داشتن آن لحظه به لحظه افتخار مي كنم، تمامي خواهران و برادران مجاهدم و خانواده بزرگ مقاومت را با تمامي سلول هايم دوست دارم.
 در کوران همين کشاکش خونين، در اوج همين رنج‌ها و آزمايش‌ها و در دل توفان‌هاي سهگمين، روشنايي فتح و آزادي ديده مي‌شود. رژيم ولايت فقيه محکوم به انقراض و سرنگوني است و از اين سرنوشت گريزي ندارد. اين مقاومت و قيام آزاديبخش مردم ايران است که پيروز مي‌شود. بي‌شک سازمان مجاهدين خلق ايران پيروز مي‌شود.
سلام بر مردم ايران، سلام بر شهيدان راه آزادي پاينده باد ارتش آزاديبخش ملي ايران.
مرگ بر اصل ولايت فقيه
 درودبر رجوي.
مصطفي بهشتي (ميلاد)