۱۳۹۴ اردیبهشت ۹, چهارشنبه

چای لوزان – لوزان چای هادی محسنی


چای لوزان سویس در نوع کم رنگ و کمی پررنگ توسط نمایندگان رژیم جمهوری اسلامی ایران و نمایندگانی از کشورهای 5بعلاوه 1,سر کشیده شد. هژمونی مذاکرات با بخش مماشاتگر جهانی بود که تقریبا مراحل پایانی خود را می گذراند. این اما برای هر دو طرف بخاطر کنش و واکنشهای جهانی و اتفاق جنگ یمن در منطقه ما, به سختی و درواقع با کمی آغشتگی به زهر سیاسی پیش برده میشود. سازش زهرآلود هم برای هردو طرف بهای داخلی و بین المللی دارد. این سازش را " اصلاحگرایان" ولایی ایران و سرمماشاتگر اجلاس لوزان می خواستند و می خواهند که طی توافقنامه ای به امضای نهایی برسانند .
از مهمترین ویژیگیهای میز " چای لوزان" شاید این باشد که الزام سیاسی برای رژم بوجود آورده که اگر بخواهد و یا بتواند مثل قبل عمل نماید بهای سنگین تر سیاسی هم باید بپردازد که شکستگی کمر سیاسی ولایت را دوچندان می کند.
بغیر از چای خورهای لوزان و دلواپسان لوزان چایی و مماشاتگران, طرف سومی هم هست که کل مخمصه اتمی برای هر دو طرف مذاکره را بوجود آورده است. درواقع مقاومت ایران با افشاگریهایش, هر دو طرف مذاکره را در تور اتمی گرفتار ساخته است.
در همین رابطه هست که تمامی ارکان حکومت ایران از مخمصه اتمی به لرزه درآمده و همه نفرات و باندهای حکومتی جنون دلواپسی گرفته اند.
خامنه ای در دیدار با ارتش تحت فرمانش به تاریخ 30 فروردین 94 می گوید: " افسانه جعلی سلاح هسته‌ای را عَلَم کرده اند که بگویند جمهوری اسلامی مایه تهدید است، نه؛ مایه تهدید خود آمریکاست که بدون هیچ مهاری دخالت‌های ناامن کننده از او سر میزند."
بهمین علت است که جانشین سرکرده پاسداران" حسین سلامی" به طرف مقابل میگوید:" اگر طرف مقابل دراین خصوص حرف بزند باید با سُرب داغ جوابش را داد."
بدینترتیب تناقض و دلواپسی, یکایک مزدوران و ماموران ولایت فقیه را واقعا نگران و پریشان حال کرده است . به همین جهت دلواپسهای جدیدی وارد میدان شده اند.
سایت حکومتی فرهنگ نیوز، بخشی از اظهارات غلامعلی حدادعادل رانوشته است که نماینده مردم تهران و رییس فراکسیون اصولگرایان مجلس در پنجمین نشست مشترک دولت و مجلس که ۲۳ فروردین ماه در محل نهاد ریاست‌جمهوری تشکیل شده بود، می گوید:.
" ماهیت قضیه هسته‌ای این است که ایجاد دغدغه می‌کند، ایجاد نگرانی و دلواپسی می‌کند، درست است که یک عده وقتی گفتند: ما دلواپسیم، بعضی‌ها به آنها انتقاد کردند؛ ولی حقیقتا ذات مساله هسته‌ای مقتضی دلواپسی است. بنده خودم اعتراف می‌کنم از آن کسانی هستم که دلواپسم. "
دلواپس" فرهنگی" دربار ولایت ریشه و علت اصلی دلواپسی نظام را با فرهنگ " آقا" اظهار و ترسش از سرنوشت رژیم بخاطر افشاگریهای مقاومت ایران را چنین به بیان می کشد: " احساس می‌کنیم که دشمن هم -یعنی همان کسی که این گرفتاری هسته‌ای را برای ما ایجاد کرده و این تحریم‌ها را به وجود آورده- خیلی مایل است جامعه ایران را دوقطبی کند، به عنوان مثال: «یک عده موافق مساله هسته‌ای یک عده مخالف»، «یک عده موافق مذاکره یک عده مخالف»… همین‌طور پله‌پله، تا اینکه «یک عده موافق رفاه مردم، یک عده مخالف رفاه مردم». می‌خواهند این آب را گل آلود کنند تا ماهی مورد نظر خودشان را بگیرند".
30 فروردین 94 روزنامه رسالت هم از قول فریدون عباسی, رئیس سابق سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی نوشت: " قرارداد را که دیدم، فهمیدم فاجعه رخ داده است. "
فاجعه خوانان " قرارداد" اتمی ,چای لوزان را اما, لوزان چای اش نامیدند. اشاره این باندها به قرارداد ترکمن چای است که جا دارد خیلی مختضر این بخش از تاریخ میهنمان را ورقی بزنیم:
"عهدنامه ترکمانچای قراردادی است که در ۱ اسفند ۱۲۰۶ (۲۱ فوریه ۱۸۲۸) در پی جنگهای ایران و روسیه در دوره قاجار بین این دو کشور امضا شد. برای امضای این پیمان از سوی فتحعلی شاه پادشاه ایران میرزاعبدالحسنخان و آصفالدوله و از سوی روسیه تزاری ایوان پاسکویچ حضور داشتند.
این قرارداد بعد از عهدنامه گلستان و به دنبال شکست ایران در جنگ در قفقاز جنوبی و آذربایجان امضا شد و طی آن برخی قلمروهای دولت قاجار در قفقاز شامل خانات ایروان و نخجوان از حکومت ایران سلب به روسیه واگذار شد. ایران حق کشتی‌رانی در دریای خزر را از دست داد و ملزم به پرداخت ۱۰ کرور تومان به عنوان غرامت به روسیه شد. این قرارداد به جنگهای ایران و روسیه در دوره قاجار پایان داد و دولت روسیه متعهد شد که از پادشاهی ولیعهد وقت عباسمیرزا حمایت کند/" ( ویکی پدیا)
بنابراین چه چای خوران لوزان ( جناح" اصلاح طلب" ولایت فقیه) و چه لوزان چائیها ( جناح ولایی " اصول گرا" ) و همه دلواپسان رژیم ایران هرچه بگویند و بنویسند 2 راه درپیش دارند:
1- تمام عیار و به اتفاق هم, جام زهر اتمی را سر بکشند.
2- زیراب قولهای داده شده در صحنه " چای لوزان" را بهم بزنند و آماده پذیرش پیامدهایش نیز باشند.
به نظر نگارنده در هر دوصورت نتایج زیر در چشم انداز قرار می گیرد:
الف- بالا گرفتن تضادهای درونی رژیم تا سرحد درگیریهای خیابانی و احتمالا حذف فیزیکی همدیگر

ب- شتاب بخشیدن امر سرنگونی توسط مردم و ارتش آزادیبخش ملی ایران