۱۳۹۴ فروردین ۱۸, سه‌شنبه

رشتة زرتار تاريخ ـ هراز اركاني انجمن نجات ايران

رشتة زرتار تاريخ ـ هراز اركاني


با نگاهي به گذشته, اين رشتة تاريخ در فروغ اشرف را كه از تارهاي حماسه و حرمان و خون و شرف ايراني تابيده شده است, پي مي گيريم.
سيزده به در سال 1390 خبر رسيد كه نيروهاي عراقي با خودروهاي زرهي و هاموي از ضلع شمال وارد اشرف شده اند و ما همگي براي مقابله و اعتراض به اين تهاجم به آنجا رفتيم. در حقيقت آنها مي‌خواستند با استفاده از شركت همة مجاهدين در اين مراسم, آنان را غافلگير كرده و نقشه هاي شوم شان را پيش ببرند. اما زهي خيال باطل!
 هوشياري مجاهدين در اشرف مانع اين كار شد و سرانجام دشمن مجبور شد 6 روز بعد چهرة وحشي و درنده خوي خودش را نشان بدهد.
در اين حماسة پرشكوه مقاومت, 36 مجاهد خلق به شهادت رسيدند و از آن پس داستان انتقال مجاهدين به كمپ ليبرتي آغاز شد. تا آنجا كه به هواداران و همدردان مجاهدين و مقاومت ايران برميگشت همه چيز جانسوز و طاقت فرسا بود و هر دوستدار مقاومت از خود ميپرسيد: «چه خواهد شد؟»
و اما در آن روز مجاهدين، اين رهنمود قرآني را با خود زمزمه ميكردند: «وَاتْرُكْ الْبَحْرَ رَهْواً».
بي خيال دشمن و دسيسه هايش! بزن به دريا! با آرامش و آسودگي هم بزن به دريا! و اينچنين رنج دربدري و بي خانماني و كوچ اجباري را بر جان خود هموار كردند.
آن آيه در شرح گذشتن حضرت موسي از درياي سرخ آمده است و چنانكه ميدانيد فرعون نيز به دنبال حضرت موسي رفت و غرق شد اما موسي و قومش به سلامت از دريا عبور كردند گويي فرعون در ادامة قصدش براي نابودي موسي و قومش در چنان گردابي گرفتار شد كه نه راه پس داشت و نه راه پيش. و سرانجام همان بر سرش آمد كه بايستي ميآمد!
در ادامة همان رشتة تابيدة تاريخ, دشمن گام به گام در پي مجاهدين تاخت. آخر او تنها به نابودي تام و تمام آنان راضي ميشد ولاغير! پس همچنان تاخت و تاخت!
موشك زد و مجاهدين بي دفاع را در ليبرتي به شهادت رساند
باز موشك زد و باز شهيد!
باز موشك زد و باز شهيد!
باز موشك زد و باز شهيد!
درنده خويي را به نهايت رساند مجاهدين اسير را در اشرف تير خلا ص زد.
باز نمودي ديگر از حيوانيت را نشان داد و بر پيكر زخمي مجاهد خلق روي تخت بيمارستان تير خلاص زد.
تنها و تنها مجاهدين ميدانستند كه فرعون زمان را پشت سر خود در گردابي هولناك به تله انداخته اند.
باز اين رشته را بگيريد و بياييد دشمن هر آنچه ميتوانست و ميتواند از محاصره و ممانعت پزشكي بر سر مجاهدان ليبرتي آورد و باز هم فرزندان خلق ايران بهايي خونين و دردناك پرداختند!
گفتن هر قصه اي از اين رشتة هزار تار تاريخ ايران هرچند زيبا است اما ... بگذريم.
بياييد و به امروز بنگريم:
مجاهدين در ليبرتي سرفراز ايستاده اند؛ هر چند كه در آن وادي بسا تحريمها و محدوديتها و مشكلات دارند اما آخوندهاي حاكم بر ايران در تلة اتمي گرفتار آمده اند.
نه راه پس دارند و نه راه پيش! تنها زمان مطرح است و بس!
آنچنان كه قلم به مزدهاي رژيم هم به تناقض گويي افتاده اند و در سايتهايشان هذيانهاي احتضار ميگويند و مينويسند!
آري مجاهدين اين راه را با اين رهنمود قرآني آغاز كردند كه: « وَاتْرُكْ الْبَحْرَ رَهْواً » پس بگذاريد دربارة سرنوشت دژخيمان حاكم بر ايران نيز بگوييم: «وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ»
چه زود ستمگران خواهند دانست كه به چه جايگاهي روانند!
هراز اركاني
فروردين 94