۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۱, جمعه

عيدكارگران, عزاي آخوندها

عيدكارگران, عزاي آخوندها 

ابراز وحشتِ گشتاپوي آخوندي از فراخواني كه سازمان مجاهدين خلق ايران به يک هفته اعتراض و خيزش در گراميداشت روز كارگر و گسترش اعتراضات و اعتصابات حق‌طلبانه داده بود, امري قابل فهم است. خليفه ارتجاع چنين تهديدي را از قبل بو كشيده و با هراس از «چالش هاي بزرگي» كه در پيش روي خودش مي بيند به دستگاه سركوبش آماده باش داده است: «...ميخواهند... مردم رو وادار كنند به برهم زدن امنيت و حركات اعتراضي در كشور،... آن يك شرايط مهم است اين يك چالش بزرگ است...». تأكيداتي اينچنين غليظ و بيان كردن آن بصورت علني, كه حكم يك توجيه عمومي عواملش در ابعاد كشوري را دارد, مبين ارزيابي عيني او از تجزيه و تحليل تهديدات رژيمش هست. ابراز «ترس» آنهم در بالاترين نقطه رژيم, كه در مشرفترين موقعيت نسبت به ابعاد مختلف بحرانهايي محاط بر نظامش قرار دارد, بي نياز از توضيح است. واكنش خامنه اي همچنين رمزگشاي علل بهم ريختگي و سوز و گذازيست كه دستگاه اطلاعاتي سركوبگرش در مواجهه با اين «فراخوان» بروز داده است آنچنانكه به سرخ كردن صورت خود بمنظور حفظ ظاهر نظام, پرداخته و مي گويد: «... مجاهدين زودتر ازهمه ي جريانات اپوزيسيون ، اقدام به صدور بيانية اول ماه مه ... نموده و ... کارگران به شرکت براي قيامي که برنامه اي براي آن ندارند، دعوت ميشوند ...» اينچنين جن گيران ولايت در بساط رمالي شان به خود دلداري مي دهند كه «كارگران به شركت براي قيام برنامه اي ندارند» در حاليكه در تك تك كلماتِ همين جملة به شدت انتخاب شده, امكان پنهان كردن ترس و وحشتشان از تهديد فراخوان مقاومت در سمت دهي به جامعة انفجاري كارگري ناممكن بوده است. عليرغم اينكه مدعي اند «برنامه اي در كار نيست»! به كارگران توصيه مي كنند كه وارد «چنين برنامه اي» (كه وجود خارجي ندارد!!) نشوند؟ اعترافي كه به مثابه دم خروس, فقط استيصال و درماندگي را در اين هماوردي به نمايش مي گذارد. از اين جا ناچار به تاكتيك هاي بچه ترسانِ «نگران سازي» روي مي آورند كه: «...نتيجه ي اين قيام هاي کور، همواره بنفع استبداد واراذل واوباش درهرکجاي جهان بوده است...»؟ و به اين وسيله ريشه زوزه هايشان از اين فراخوان مقاومت ايران و درد بي درمان اصلي را كه همانا «وحشت سرنگوني» است, لو مي دهند.

واقعيت البته با تناقض بافي و بازي با كلمات بشيوة آخوندي و فحاشي هايي كه قبل از هركس شايسته همين «اراذل و اوباش» حاكم است, پوشاندني نيست و خليفه ارتجاع از آن برون رفت نخواهد يافت. در شرائطي كه اين جرثومة افيوني از ترس مرگ با ارادة خود در قربانگاه نوشيدن جام زهر اتمي دراز كشيده طوريكه برغم آنچه خود به آن زياده خواهي مي گويد حاضر به تخطي و ترك مذاكرات نيست, در شرائطي كه يك ائتلاف بزرگ در منطقه رو در روي مداخلات تروريستي اش, روياي كشورگشايي هايش را تركانده و آن را به يك انزواي مرگبار رانده است, براي مهار جامعه اي كه مترصد چنين فرصتها براي درهم كوبيدن سيستم سركوب اوست, بايد كه در چاره جويي براي رهايي از چنين كمينگاهي, قبل از هرچيز ميدان عمل اجتماعي آلترناتيو خود را هدفگيري كند. دستگاه جاسوسي و آدمكشي اش را حول مقابله با آن بسيج كند, چرا كه كوتاهي در انجام چنين امرحياتي, جامعة در حال جوشش و انفجار را در سمت يافتگي آگاهانه, از مهار خارج مي سازد. پس براي مهار و منكوب اين خلق به جان آمده, مقدمتاً بايد با روشهاي جنگ رواني «ترديد افكني» كرد و بين آن و نيروي رهبري كننده اش جدايي ايجاد كرد, تا سمت گيري خواستهاي عدالت طلبانه شان در بي سمت و سويي مضمحل شود و ميدان براي تركتازي دزدان آزادي, استقلال و سربلندي ايران باز بماند. اينجاست كه اهداف ضد كارگري اين رژيم غارتگر در نخستين نمود در تلاش براي از ميدان بدر كردن «كانون اصلي شورش» متجلي مي شود, تا در قدم بعد به مهار جامعه برسد. در غير اينصورت شجاعت و ايستادگي پايداران و ايدة قيام در برابر اين ديكتاتوري خون آشام مسري خواهد بود و عليرغم هدف گذاري پروژه هاي امنيتي و شگردهاي جنگ رواني كه براي آن بكار گرفته شده, قيام آتشينِ اقشار به جان آمده دودمان اين حاكميت دزد و ضد ملي را برباد خواهد داد.