هادی مظفری: «بی مرز در وقاحت»
گسست و از هم گسیختگی مثل خوره به جان رژیمی افتاده است که پایه های آن
بر اصل و اساس فریب و دروغ و دزدی و خباثت بنیان گذارده شده است.
سراپای این حکومت امروز شبیه به پیکرۀ هیولایی مبتلا به جزام است که چرک
و خون از آن جاریست و بوی گند و مشمئز کننده اش، مشامها را آزرده و فضا را آلوده کرده
است.
آمار اعدامها روز به روز بالاتر می روند. سرکوبها فزونی می گیرند. دزدی ها و اختلاسها ساعت به ساعت از پرده بیرون
می افتند و رسوایان عالم را رسواتر و بی آبروتر از همیشه در پیش چشم مردم ایران و جهانیان
به نمایش می گذارند. طرفه اینکه در این میان آخوند رمالی مثل مکارم شیرازی بر اینهمه
دزدی و غارت و فساد چشم می بندد و عربده می کشد که:
«وجود
فساد در جامعه به دلیل نبود حجاب است و در حال حاضر جامعه اسلامی به سمت بد حجابی می
رود و این روند باید اصلاح گردد».
کیست که نداند دلیل اصلی نشخوار کردن چنین لاطائلاتی از سوی یک دایناسور
عمامه به سر همانا منحرف کردن اذهان عمومی از دزدی ها و اختلاسهای نجومی والیان حکومت
است. از اینهمه فساد در اختلاس و غارت اموال مردم به سادگی گذشتن و چند نخ مو را عامل
فساد جامعه معرفی کردن، کاری است که فقط از این حرام لقمه های مزور و مزدور سیدعلی بر می آید.
در این اثنا البته نیروی انتظامی سرکوبگر نیز از سایر تشکیلات و موسسات
عقب نمانده و دزدگیرها هم نشان داده اند که در نظام مقدس اسلامی دست کمی از آقا مجتبی
و سایر شرکاء ندارند. در جامعه ای که پلیس هم دزد است دیگر چه انتظاری باید از سایرین
داشت؟! آنهم پلیسی که «مقدسش» می نامیدند و با این الفاظ مسخره سعی بر طاهر کردن دستان
جنایتکار و خونبارش در سرکوب قیامهای مردمی داشتند.
هر چه بگندد نمکش می زنند.......وای به روزی که بگندد نمک.
آری. امروز سرکردۀ همین پلیس مقدس یعنی
جناب سردار احمدی مقدم و آقازادۀ محترمش! بر اساس بعضی گزارشات پیرامون دزدی و اختلاس
زیر تیغ رفته اند و می گویند که به همین دلیل جناب فرماندۀ لایق سیدعلی در ناجا به
طور ناگهانی از سِمت خود برکنار شده است. ظاهرا یک قلم از فساد جنابش به فروش نفت در
دوران احمدی نژاد باز می گردد و معلوم نیست دلارهای نفتی سر از کجا در آورده اند؟!
اینکه پلیس یک مملکت نقش وزارت نفت را بر عهده بگیرد البته از آن مقوله هایی است که
در حکومت رمالان عادی و معمولی به نظر می رسد.
وقتی ناف یک حکومت را با اعدام و شکنجه و تجاوز و غارت اموال دیگران بریده
باشند، بهتر و بیشتر از این هم نباید انتظار داشت. در یک کلام دزدان بی آبرو و البته
سیری ناپذیر امروز دور هم جمع شده اند و زالوصفت از خون ملت ایران ارتزاق می کنند.
اصلا جای تعجب ندارد که هرگاه دزدی و اختلاس یکی از این دانه درشتها بنا
بر مصلحتهای باندی و گروهی رو می شود، مقام بزرگ عمامه دار با عجله وسط معرکه می پرد
و همگان را به سکوت دعوت می کند. او بهتر از هر کس دیگری می داند که سرنخ این غارتگریها
به کجا وصل است و از اینروست که «کِش» دادن را ممنوع می کند تا حرامیان در پناه بزرگ
حرامیِ خویش با دست باز به غارت و چپاول ادامه دهند.
راستی! کدام حکومت را حداقل در
دوران معاصر سراغ دارید که تا این حد و اندازه طشت رسوائیهایش در خصوص دزدی و غارت
و اختلاس از بام فرو افتاده باشد؟!
لیست بالا بلند چپاولها در کارنامۀ این حکومت مبیّن سلطه و احاطۀ فاسدترین
و کثیف ترین موجودات این کرۀ خاکی بر سرزمینی است که «اهوارئی» اش می خواندند. سرزمینی
که ریشه در این جهان دارد و از دیرباز بواسطۀ فرهنگ و تمدن درخشانش مورد احترام و موجب
فخر و مباهات جهانیان بوده است.
فاضل خدادادها، شهرام جزایری ها، مه آفرید امیر خسروی ها، خاوری ها، بابک
زنجانی ها، احمدی مقدم ها و صدها و هزاران متخلّس دیگر از این قبیل حاصل و دستاورد
رژیمی هستند که سردمداران آنها به خوردن مال و منال مردم تحت عناوین خمس و ذکات و سهم
امام عادت دیرینه و سیری ناپذیر داشته اند. موجودات دله ای که دین را سرمایه ای برای
تجارت قرار داده و در خوردن مال صغیر و کبیر از دیرباز لحظه ای حتی شک و درنگ نکرده
اند.
در کشورهایی که بیت المال به معنای واقعی
کلمه بیت المال است وپایه و اساس بر اصل دموکراسی چیده شده و مردم به عنوان صاحبان
اصلی سرمایه ها و منابع طبیعی به حساب می آیند و کارگزاران حکومتی خدمتگزار مردم و
نه خداوندگار و ولایت دست نیافتنی مطلقۀ فقیه به شمار می آیند، اگر روزی روزگاری دست
یکی از صاحب منصبان رو شود که رشوه ای گرفته یا از موقعیت خود جهت بهره برداری اقتصادی
سوءاستفاده کرده است، مقام و فرد خاطی علاوه بر عذرخواهی محاکمه شده و ضمن بازگرداندن
مال نامشروع به سزای اعمالش می رسد. البته به شرطی که طرف از شدت شرم و حیا و آبروریزی
دست به خودکشی نزده باشد. اگر هم کسی پیدا شود که بخواهد روی قضیه گِل بپاشد و کِش
ندادن را توصیه کند، حتما بعنوان شریک جرم معرفی و محاکمه خواهد شد.
اینگونه اعمال گاهی اوقات نیز حتی منجر به سقوط و انحلال دولت می شود
تا فرصت برای روی کار آمدن دولتی که لایق تر و شایسته تر باشد، فراهم گردد.
در نظام فقیهان دین سالار اما در بر پاشنه ای دیگر می چرخد. دزدان و تبهکاران
دست در دست هم بر سر سفره ای نشسته اند که از برکت وجود نفت و گاز و سایر منابع طبیعی
در آن سرزمین به غارت رفته، هر روز و هر ساعت توسط شکمباره هایی که سیری ناپذیرند چپاول
می شود. شرم و حیا در وجود این موجودات همراه با انسانیّت به فنا رفته است و بی آبرویی
تبدیل به اسم و رسمشان گردیده است.
در این میان اما ملتِ فقر و فلاکت زده همچنان دندان بر جگر می ساید. پدران
شرمنده از دستان خالی خویش، صاحبان پورشه ها و مازاراتی ها را به دشنام می بندند. مادران
خسته و در هم شکسته از فقر و ناداری، آه آتشین خویش را روانۀ بیت مقام معظم می کنند
و جوانان بیکار و به جان آمده از لحظه های اضطراب و ناامیدی به لحظه های انتقام می
اندیشند. تنفر و خشم بی شک به توفانی سهمگین و غیرقابل مهار تبدیل خواهد شد.
روزگار سختی حکومت جاعلان دین را به انتظار نشسته است. حکم تاریخ دیرگاهی
است که در مورد آنان صادر گردیده است. سرنگونی و نفرین ابنای بشر تا واپسین روز حیات
این کرۀ خاکی، کمترین مجازات این حرامیان ردا بر دوش است.
25 می سال
2015 میلادی (4 خرداد 1394)