۱۳۹۴ تیر ۲, سه‌شنبه

نامه 38 شخصيت سياسي، دولتي و نظامي آمريكا به اوباما در مورد اعلام يك استراتژيك براي مهار رژيم ملايان

سايت ايلاف- فرامنطقه اي  20 ژوئن 2015
پاريس: 38 شخصيت آمريكايي دولتي و سياسي و نظامي, رئيسجمهور باراك اوباما را به اتخاذ يك استراتژي جديد در نحوه رفتار با ايران كه بر روي 4 ابتكار با هدف ممانعت از اقدامات رژيم ايران براي نابودسازي منطقه و توقف دخالتهايش در عراق و سوريه و يمن و لبنان و معامله با آن در مورد پرونده اتمي بر پايه عدم اعتماد و مقابله با نقضهاي خطرناك حقوقبشر آن در ايران بهعلاوه حمايت از اپوزيسيون ايران به رهبري رجوي بنا شده است فراخواندند.
اين موضوع در نامه اي ذكر شده كه ” ايلاف ” به متن آن دست پيدا كرده است . 38 تن از شخصيتهاي دولتي و سياسي و نظامي برجسته آمريكايي از جمله وزيران و رؤساي حزب دموكرات و نمايندگان كنگره و اعضاي مجلس سنا و سفرا و رؤساي ستاد ارتش و ژنرالهاي سابق و همچنين كانديداهاي رياست جمهوري آمريكا از دو حزب دموكرات و جمهوريخواه براي رئيس جمهور آمريكا باراك اوباما فرستادند و در آن ديدگاه خود را در مورد استراتژي ايالات متحده در نحوه رفتار با پرونده هاي مختلف خاورميانه شرح داده و تأكيد كرده اند كه دليل ناامني و عدم ثبات در خاورميانه رژيم ايران است, لذا براي مبارزه با اين رژيم بايد اپوزيسيون مشروع آن به رهبري رئيس جمهور شوراي ملي مقاومت ايران مريم رجوي را به رسميت شناخت, يك نسخه از اين نامه توسط رودي جولياني شهردار سابق نيويورك به مريم رجوي تقديم شد .
اين شخصيتهاي آمريكايي در نامه خود گفتند ” با تاريخچه اي از خدمت به مردم آمريكا و امنيت ملي آمريكا, ما بهطور جمعي با توجه به اين كه در مواضع قانونگذار, اجرايي و قضايي دولت آمريكا خدمت كرده ايم بر اين عقيده هستيم كه ما نياز به يك برخورد جديد در سياستمان نسبت به ايران و اپوزيسيون ايران داريم .
اين يك ابتكارمستقل, نشات گرفته از نگراني ما براي امنيت ملي آمريكا, همچنين عدالت و فرصت براي ميليون ها شهروند عرب و ايراني كه آينده آنها توسط تحولات جاري رقم خواهد خورد, و درد و رنج بي پايان مردم ايران است كه براي 35 سال تحت رژيم مستبد حاكم بر ايران از حقوق بنيادين خود محروم بوده اند . ”
اين شخصيتها درباره دركشان از ماهيت رژيم ايران گفتند ” ما در موضوعي كه در مورد آن بسياري از همكاران ما در واشنگتن بنظر مي رسد كه مطمئن نيستند, متحد هستيم . در حاليكه ما در هدف خاتمه دادن به فعاليت هاي نظامي هسته اي ايران از طريق ديپلماسي, اگر چنين نتيجه اي بتواند با مذاكره بهدست بيايد, شريك هستيم, ما معتقديم كه اين يك اشتباه است كه به اعمال ايران در سوريه, عراق, يمن و جاهاي ديگر بي توجهي شود, مينيميزه شود, توجيه شود و يا حتي از آن استقبال شود . ما همچنين معتقديم كه توجه بيشتر به حقوق بشر و آمال مردم ايران بهتر منافع كشور ما را تامين مي كند ” .
اين شخصيتها گفتند ” امروز ما خواهان خاتمه مواضع غلط و گمراه كننده آنهايي در واشنگتن هستيم كه در پي ايزوله كردن, كنار گذاشتن و يا بي محلي كردن به اصيلترين, و سازمانيافته ترين اپوزيسيون سياسي و ملي, شوراي ملي مقاومت ايران, تحت رهبري خانم مريم رجوي, هستند .. البته آنها از خيلي ها در واشنگتن كه معتقدند به اين يا آن دليل بايد از برقراري ارتباط با شوراي ملي مقاومت خودداري كرد بهتر هستند ”
فشار روي دولت عراق
آنها همچنين خواهان فشار سريع از سوي دولت آمريكا به دولت عراق, كه به كمك هاي نظامي و مالي ايالات متحده وابسته است, شدند تا به اذيت و آزار سيستماتيك اعضاي مجاهدين خلق كه همچنان در عراق هستند و تاكنون منجر به مرگ 142 نفر (101 نفر بقتل رسيده اند, 15 نفر قرباني حملات موشكي بوده اند و 26 نفر از دسترسي مناسب به معالجات پزشكي محروم بودند ) و استمرار محروم كردن آنها از شرايط زندگي سالم, بهداشت و تغذيه شده, خاتمه دهد . خاتمه دادن به اين اذيت و آزار بايد سريعا با انتقال فيزيكي آنها از عراق به كشورهايي كه اعضاي اپوزيسيون ايران هم اكنون يك زندگي سازنده دارند, از جمله ايالات متحده صورت گيرد .
مقابله با دخالتهاي ايران در منطقه
اين شخصيتهاي آمريكايي خاطر نشان كردند كه اكنون ديگر غيرقابل منازعه است كه رژيم حاكم در تهران, بي ثباتي و درگيري را در تمام منطقه, بهويژه در سوريه, لبنان, يمن و عراق دامن مي زند . كارزار آن براي ايجاد بي ثباتي به اين دليل شروع شد كه رژيم در پي تقويت نفوذش در سراسر منطقه بود و به اين خاطر كه از ظهور يك سيستم باز سياسي وحشت دارد كه مي تواند منجر به احياي مجدد نيروهاي دموكراتيكي كه پشت بهار ايران در سال 2009 بودند, گردد .
آنها توضيح دادند كه ايران در مسؤليت داعش شريك است بطوريكه ” اين پديده بهطور بيشرمانه اي توسط ديكتاتور سوريه بشار اسد و نخست وزير وقت عراق نوري مالكي تسهيل شد كه هدف آنها منحرف كردن توجهات از اعمال مخرب فرقه گرايانه شان تحت حمايت ايران, بود كه ما در مورد آنها مستمرا در سالهاي قبل هشدار داديم ” .
همچنين اضافه كردند در همه اين اعمال, در حاليكه دولت آمريكا با اميد به معتدل ساختن رفتار ايران خويشتن داري نشان داده است, رهبران ايران چيزي بجز ضديت با منافع طويل المدت آمريكا, اروپايي ها و اعراب در سراسر خاورميانه نشان نداده اند . آنها همچنين بروشني نشان داده اند كه در تلاشهاي آنها براي سركوب جنبش هاي مردمي براي اداره كشور بهصورت بازتر و دموكراتيك, چه بهلحاظ داخلي و يا دركشورهاي عرب همسايه, پول مانعي محسوب نمي شود .
افزايش سركوب در ايران
اين شخصيتها گفتند كه در داخل ايران, همزمان با اينكه بسياري از آمريكاييان سالهاست در جستجوي نشانه يي از اعتدال هستند, اين رژيم صرفنظر از هر موضوعي, از زمانيكه حسن روحاني در سال 2013 رئيس جمهور شد تبديل به رژيمي سركوبگرتر شده است .
زنداني كردن و اعدام افزايش پيدا كرد . اطلاعات از جمله دسترسي به اينترنت, راديو و تلويزيون و شبكه اجتماعي اكنون بهطور قابل ملاحظه اي توسط سپاه پاسداران كنترل مي شود . انتخابات سال 2013 با دقت توسط رژيم مهندسي شد تا از تكرار شورش در خيابانها در سال 2009 كه متعاقباً بسياري اعدام شده و تعداد بيشتري زنداني شدند, جلوگيري شود .
اين شخصيتها پرسيدند كه اگر وزير خارجه ايران ظريف و رئيس جمهور حسن روحاني نمي توانند چنين رفتار تحريك آميز فاحشي را توسط سرويس هاي اطلاعاتي و قضايي متوقف كنند, چطور مي توان انتظار داشت كه به مقاومت جا افتاده در مقابل محدود كردن غني سازي هسته اي ايران غلبه كنند؟ ” .
آنها خاطرنشان كردند كه رژيم بنيادگرا در ايران, از انقلاب سال 1979 , با نقض بسياري نرمهاي حاكميت سياسي و رفتار بين المللي بقا پيدا كرده است و نه از طريق صندوق راي بلكه تنها توسط سركوب مطلق و ادعاي دروغين اتوريته مذهبي, فرمولي كه اكنون توسط افراطي هاي سني كه قصد ايجاد يك حكومت اسلامي در عراق و سوريه را دارند تكرار مي شود . آنها تأكيد كردند كه هيچ كس نبايد دچار اشتباه شود كه چرا شوراي ملي مقاومت ايران تنها موجوديتي است كه حاكمان تهران بيشترين ترس را از آن دارند اين به اين دليل است كه مجاهدين و شوراي ملي مقاومت بهطور مستقيم ادعاي اتوريته مذهبي ملاها كه آنرا براي حفظ قدرت سياسي مورد استفاده قرار داده اند, را به چالش مي كشند .
چهار ابتكار براي سد بستن در برابر رژيم ايران
شخصيتهاي آمريكايي كه اين نامه را امضا كردند به چهار ابتكار استراتژيك براي تعامل با رژيم ايران با هدف كاهش نزاع روزافزون در سراسر خاور ميانه از طريق به رسميت شناختن واقعيتها و ايستادن بر سر اصول آمريكا و نرم هاي بنيادين بين المللي و مخالفت با نقش مخربي كه ايران در منطقه ايفا مي كند فراخواندند .
اول, در مورد موضوع هسته اي, اين شخصيتها از يك راه حل مسالمت آميز در صورتيكه از طريق ديپلماسي قابل حصول باشد, حمايت كردند و گفتند . ” ولي قويا معتقديم كه چنين راه حلي نمي تواند از طريق امتياز دادن به ايران بهدست بيايد, بلكه با تصريح بر اينكه ايران از هر فرصت احتمالي براي بهدست آوردن بمب محروم گردد, حاصل خواهد شد . ايران تحت حاكميت آيت الله ها مستمرا نشان داده كه قابل اعتماد نيست . راستي آزمايي, و نه اعتماد كوركورانه به دولت ايران جهت برآورده كردن شرايط توافق, بايد يك واقعيت غيرقابل بحث باشد . علاوه برآن, مذاكره كنندگان غربي بايد قبل از آنكه يك معامله همه جانبه بتواند امضا شود, روشن سازند كه مفهوم فعاليتهاي ابعاد نظامي احتمالي ( PMD  ) ايران چيست ” .
ابتكار دوم تأكيد مي كند كه ” نقش مخرب ايران در تمام منطقه بايد مهار و جلوي آن گرفته شود. ايران نه تنها بخشي از راهحل نيست بلكه يك بخش عمده مشكل است. تحت پوش جنگيدن با داعش, هيچ همكاري مستقيم و غيرمستقيم با ايران نبايد وجود داشته باشد. ايران يك موتور اصلي گسترش افراطي گري و بنيادگرايي اسلامي بوده است. بهطور جهاني بهرسميت شناخته شده كه ايران اولين كشورحامي تروريسم است. موفقيت يك استراتژي ايجاد ثبات درازمدت در منطقه منوط به خاتمه دادن به دخالتهاي بدشگون و مخرب ايران در سوريه, عراق, يمن, لبنان و ديگر كشورهاست ” .
در ابتكار سوم اين شخصيتهاي آمريكايي خواستار اين شدند كه ” بايد در مورد نقض جدي حقوق بشر كه در ايران ادامه دارد هوشيار تر باشيم و بيشتر صحبت كنيم . سياست ما در قبال تجاوزات داخلي و خارجي ايران عليه نرمهاي بين المللي نبايد گروگاه مذاكرات هسته اي باشد؛ در واقع شكست ما در ايستادگي بر سر اصول و حقوق بنيادين, رژيم را به نقض بيشترتشويق مي كند ” .
اما در مورد ابتكار چهارم كه مربوط به مذاكرات اتمي است و اين شخصيتها خاطرنشان كردند بسياري آن را بهعنوان يك نشانه مدراسيون در درون رژيم تئوكراتيك ايران تلقي كردهاند.. ” نبايد بهطور خودبخودي مشروعيتي كه شايسته آن نيست را به رژيم بدهد و به سركوب مردم ايران كمك كند . در دوران حسن روحاني بهعنوان رئيس جمهور, وضعيت حقوق بشر در ايران بهطور شديدي وخيم تر شده درحاليكه حمايت از گروه هاي تروريستي بدون وقفه ادامه داشته است . يك سياست موفقيت آميز در قبال ايران نمي تواند مبتني بر نفي اين واقعيت ها باشد ” .
اين شخصيتهاي آمريكايي بر ايستادن در كنار 80 ميليون مردم ايران و آمال آنها و ديگر مردم براي آزادي و حاكميت ملي بر اساس اصول دموكراتيك تأكيد كردند. و گفتند همكاري با اپوزيسيون دموكراتيك, عنصر گمشده سياست آمريكا براي ساليان تحت رهبري جمهوريخواهان و دموكراتها بوده است. ” بنابراين, بهعنوان چهارمين ابتكارمان, ما دولت خودمان را به شكستن اين بنبست و ورود به يك ديالوگ محترمانه با اپوزيسيون ايران فرا ميخوانيم. نتيجه مذاكرات هسته اي هر چه كه باشد و در هر سناريوي محتمل, خواستههاي مردم ايران و آمال آنها براي تغيير بايد در نظر گرفته شود ” .
اين شخصيتهاي آمريكايي در پايان نامه خود ضمن مخاطب قرار دادن اوباما گفتند ” خانم مريم رجوي, بهعنوان يك زن مسلمان مبلغ تفسير بردبار و دموكراتيك از اسلام , كه باعث مي شود مسلمانان توسط همه فرهنگ ها و عقايد مورد احترام قرار گيرند, ارتقاء آزاديهاي فردي, جدايي دين و دولت, برابري جنسي و نفي سوء استفاده بيرحمانه از مردم تحت پوش قانون شريعه است, كه نقطه مقابل ماهيت زن ستيز ديكتاتوري رژيم ايران و بنيادگرايان و افراطيون مسلمان است . اكنون زمان آن است كه ما سياستهايمان را با اصولمان منطبق كنيم و شروع كنيم به گوش دادن به صداي مردم ايران, كه بسياري از آنها بمدت سه دهه در حاليكه عزيزان آنها متحمل شكنجه و مرگ در زندان هاي ملاها مي شوند, منتظر تعهد آمريكا به پاسخ به عميق ترين آمال آنها براي يك دولتي بوده اند كه شايسته مردمش باشد ” .
 (در پايان اسامي شخصيتهاي آمريكايي امضاكننده اين نامه ذكر شده است)