۱۳۹۴ تیر ۵, جمعه

همبستگی ملی در امر سرنگونی اجتناب ناپذیر

هموطنان آزاده، در چنین شرایطی که نظام مافیائی آخوندی در لوای سانسور و بنیادگرائی، بیش از سه ده نه فقط بر مردم ایران ظلم و ستم را با سرکوب و اعدام تحمیل کرد، بلکه مردم منطقه را نیز با تشویق و تکثیر تروریسم دولتی و گسترش بنیادگرائی از ستم و بیداد خود در امان نگذاشته است. آنها برای تثبیت و بقای نظامی سرکوبگر و هژمونی طلب، پس از سرنگونی حکومت شاه، بلافاصله اقدام به سرکوب مردمی کردند که تازه از زیر یوغ یک دیکتاتوری بیرون آمده و منتظر رویش درخت نوپای آزادی در چهارچوب یک حاکمیت دمکراتیک بودند. آخوندها و در رآس آنها خمینی به خوبی میدانستند که در کارزار آزادیخواهی نیروئی در جامعه به نام زن وجود دارد، که در این زمینه از پتانسیلی بسیار بالا برخوردار است. لذا انها سرکوب خود را با این قشر از جامعه با شعار ارتجاعی ( یا روسری یا توسری ) آغاز کردند و ما همگی از نتایج آن نیز آگاه هستیم.
حال با گذشت بیش از سی سال از عمر این رژیم آدمخوار، تنها آنتی تز این حکومت دیکتاتور فقط حاکمیت مردم که همانا یک سیستم دمکراتیک است میباشد. و این سازماندهی دمکراتیک بدون شک از یک ائتلاف و اتحاد ملی از سوی نیروهای آزادیخواه شکل میگیرد. همانگونه که در تاریخ سیاسی سایر ملتها شاهدیم، ستونهای محوری و مبنائی این همبستگی از افراد و جریاناتی شکل میگیرد که با پرداخت بها در میدان نبرد حضور عینی دارند. دیکتاتوری آخوندی از بدو حاکمیت مطلقه اش بذر نفاق را در بین مردم، نیروهای سیاسی و نهایتا جامعه تزریق و تحمیل کرد. در این راستا نیز از هیچ گونه ترفندی دریغ نکرده و با دامن زدن به جنگ خارجی و صدور تروریسم دولتی و بنیادگرائی مدعی ولایت بر تمام منطقه گردید. حکومت ولایت مطلقه فقیه فقط به ایران اکتفا نکرد و سیاست منافقانه خود را در این سه ده همراه با تروریسم بین المللی اش به اقصا نقاط جهان نیز گسترش داد. نتیجه اینکه، ملا ها با این سیاست ضد انسانیشان در جوامع ایرانیان خارج از کشور نیز نفوذ کرده، و بخصوص با ترفند دو پاسه کردن و مسافرت به ایران، همبستگی آنها را در راستای سرنگونی نظام جمهوری به اصطلاح اسلامی به پاسیویسم کشاندند.
اگرچه، خمینی در آن زمانی که در پاریس اقامت داشت و با شعار منافقانه همه با همش از حمایت مردمی در ایران نیز برخوردار شد و به قدرت رسید، ولی به محض قبضه کردن قدرت و اولین سخنرانیش در بهشت زهرا چهره منافقانه اش را عیان کرد، و آن یک خیانت به اصول استراتژیک انقلاب، یعنی آزادی، استقلال و حاکمیت برخواسته از رآی مردم بود، که منجر به آغاز یک دوران سیاه از اختناق، تبعید، زندان، شکنجه و اعدام برای بهترین فرزندان ایران زمین شد.
اما امروز وظیفه استراتژیک همه نیروهای سیاسی آزادیخواه، شخصیتهای منفرد و نهایتا هر انسانی که قلبش برای حاکمیت مردم میتپد جز این نمیتواند باشد،که در یک ائتلاف و همبستگی ملی و بین المللی، برای دستیابی به هدف نهائی همراه و همگام شوند. هر نیرو یا فردی با هر نظر و عقیده ائی که در پی سرنگونی استبداد و ایجاد حاکمیت آزادی است، باید از ماکزیمم نیروی فردی و سازمانی خود در این لحظات سرنوشت ساز غافل نشده، بلکه با تمام توان و ایمان به آزادی وارد نبرد نهائی شود.
خواسته های گروهی و فردی هر نیرو و سازمان و حزبی در این مرحله سرنوشت ساز، در راستای سرنگونی این رژیم قرون وسطائي و رسیدن به یک سیستم دمکراتیک نباید مانع از این همبستگی ملی برای دفع دشمن اصلی گردد. بدون شک ایران رها شده از استبداد، مأمنی برای همه نیروهای آزادیخواه و مردم ایران با هر مرام و مسلکی خواهد شد. لذا، نیروهای آزادیخواه و مبارز نباید در این مرحله سرنوشت ساز، اختلافات مرامی و سلیقه ائی خود را بهانه عدم همکاری و همراهی در این کارزار ملی میهنی سازند. و این کوتاه نیامدنها و مخالفتها با یکدیگر به جای مخالفت با جمهوری اسلامی، ترفندی است که ملاهای حاکم بر ایران از آن استقبال میکنند و روزانه به جنایتهای خود می افزایند.
به امید یک همبستگی ملی به معنای راستین آن، که امروز پاسخگوی ما در نبرد آزادی با استبداد است.
مرگ بر نظام دیکتاتوری ولایت مطلقه
زنده باد آزادی
امیر
از آلمان