۱۳۹۴ تیر ۳, چهارشنبه

عزیز پاک نژاد: اقتصاد مقاومتی یا اقتصاد جنگی؟

خامنه ای در تقلای فرار از تله تحریمهای اقتصادی، و آماده شدن برای سرپیچی از خواسته های جامعه جهانی در مذاکرات هسته ای، طرح «اقتصاد مقاومتی» را اختراع و در 30 بهمن 1392 سیاستهای کلی آنرا به عواملش ابلاغ کرد. او در تاریخ 6 فروردین 1393 در سایت ایینترنتی خود (KHAMENEI.IR ) به 10 سئوال در این مورد، پاسخ داد. در این جوابها هیچ فرمول عملی برای نشان دادن چگونگی اجرای چنین طرحی ارائه نشده و بیشتر مختصات و چهارچوبهای آن ترسیم گردیده است.
او در جواب به این سئوال که طرح مورد نظرش چه هست و چه نیست؟ آنرا طرحی علمی، متناسب با نیازهای کشور دانست که در عین حال منحصر به کشور ایران نیست. از «مردم بنیاد» و دانش و عدالت محور بودن طرح صحبت کرد و آنرا متکی به امکانات داخل کشور معرفی نمود.

در یک ژست توخالی دیگر اعلام کرد که این طرح «درون‌زا است، امّا برون‌گرا است؛ با اقتصادهای جهانی تعامل دارد، با اقتصادهای کشورهای دیگر با قدرت مواجه میشود. بنابراین درون‌زا است، امّا درون‌گرا نیست». همچنین گفت که این «اقتصاد» اقتصاد دولتی نیست و «با اراده‌ی مردم، سرمایه‌ی مردم، حضور مردم تحقّق پیدا میکند».

او در یک چرخش دیگر به روشنی این طرح را برای حل مشکلات فعلی کشور ندانست و گفت: «در اینکه گفتیم اقتصاد مقاومتی بهترین راه حلّ مشکلات اقتصادی کشور است شکّی نیست، امّا معنای آن این نیست که ناظر به مشکلات کنونی کشور است. اقتصاد مقاومتی یعنی مقاوم‌سازی و محکم‌سازی پایه‌های اقتصاد کشور».

ولی فقیه نظام در پاسخ به جالبترین و واقعیترین سئوال که: «آیا اقتصاد مقاومتی که شعار آن را میدهیم، تحقّق‌پذیر است، ممکن است، یا نه، خیالات خام است؟» با دستپاچگی جواب می دهد: «نخیر، کاملاً، عملاً، حتماً ممکن است. چون این کشور، دارای ظرفیّتهای فوق‌العاده است.»

در جواب به اینکه در شرایط تحریم این طرح چه پاسخی به نیازهای کشور می دهد، بار سنگین طرح خود را به دوش مردم و مسئولان و صاحبان سرمایه و تولید ملی که باید توسط مردم در همه سطوح ترویج شود، می اندازد تا هیچ نقش و مسئولیتی در این باره بعهده نگیرد. در مورد ظرفیتهای کشور برای تحقق چنین طرحی، در شرحی کشاف به نیروی انسانی و دانش آموختگان دانشگاهها و منابع طبیعی و موقعیت جغرافیایی ایران و همچنین زیر ساختهای نرم افزاری و سخت افزاری و زیر ساختهای گوناگون مثل جاده و سد و پل و کارخانه اشاره می کند.

تلاشهای مکرر بعضی از زالوصفتان باندش برای تشریح و تعریف و جا انداختن این واژه، معلوم کرد که کل ماجرا، تلاشی ذهنی از طرف ولی فقیه نظام، برای ایجاد روشی اقتصادی با کپی برداری از اقتصاد زمان جنگ است و از آماده سازیهای او برای ورود به «جنگهای نیابتی» و ادامه دادن به دخالت در کشورهای بحرانزده منطقه خاورمیانه خبر می دهد.

 طبیعتا حاصل چنین کاری، تحمیل گرسنگی بیشتر به مردم و کنترل کامل اقتصاد کشور از طریق فرمانها و دستورات او می باشد. در نمایشات جمعه، نمایندگان او با وقاحت به این مساله اذعان کرده و از زبان مردم ادعا می کنند که حاضر به ریاضت کشی و یک وعده غذا در روز هستند.

جزییات چنین طرح اقتصادی که اینجا و آنجا از آن صحبت شده و گفته می شود در یک دستورالعمل به دولت روحانی برای اجرا ابلاغ کرده، تا کنون اجرایی نشده و فریاد افراد باند ولی فقیه را جا بجا در آورده است. اینکه در این مقطع از حاکمیت ملاها چنین کاری میسر باشد، از طرف کارشناسان خود رژیم بشدت زیر سئوال است و دقیقا معلوم نیست از چه چیزی و چه طرحی صحبت می شود.

بعضی از تفسیرها در این مورد بر این روایت متمرکز است که رژیم بدلیل تضادهای رشدیابنده با جهانیان، خود را از این طریق آماده تحریمها و فشارهای بیشتر می کند تا از مواضع خود در زمینه های مختلف کوتاه نیاید. بعضی دیگر آنرا به سادگی به سخره گرفته و عملی نمی دانند.

اگر رژیم ولایت فقیه در وضعیتی می بود که می توانست وابستگی اقتصاد خود به نفت و در نتیجه به خارج را کم و بر تولید ملی تکیه کند و یا ثبات و خوداتکایی اقتصاد داخل کشور را تامین نماید، چنین طرحهایی می توانست مطرح و حتی اجرا شود. این گونه طرحها ابتدائا با تمرکز زدایی از قدرت مرکزی و دادن اختیارات به مناطق قومی و ملیتهای گوناگون برای تصمیم گیریهای اقتصادی میسر است و نه با تمرکز قدرت در یکجا و در دست یک فرد. چیزی که در منطق ارتجاعی خامنه ای هیچ جایی ندارد.

بعید است ولی فقیه نظام و مشاوران اقتصادیش این نکات ابتدایی را ندانند. بهمین دلیل به نظر می رسد این ترفند پر سروصدای ولی فقیه، در آن زمان، تقلایی بی سرانجام برای پاسخ به نیازهای اقتصادی مردم در مرحله «جنگهای نیابتی» باشد که در بعضی از کشورهای منطقه خاورمیانه با هزینه های گزاف براه انداخته است. اینکه اصولا رژیم در وضعیت حاضر بتواند مردم را به صرفه جویی بیشتر و کمک به دولت و نظام ولایت فقیه راضی کند، بیشتر به یک شوخی شبیه است و مردم در میان خود بصورت لطیفه آنرا به سخره گرفته اند.

اصولا هرچیزی که حتی بوی مثلا قطع اندکی از یارانه های پرداختی را بدهد، با عکس العمل شدید مردم روبرو می شود و رژیم این را بخوبی میداند. علت عدم توان دولت روحانی در حذف حتی بخش کمی از یارانه ها، حکایت از همین مرز سرخ های مردم با رژیم دارد. چه برسد به راضی کردن آنها برای تحمل کمبودهای بیشتر اقتصادی یا صفهای طولانی روغن و برنج و نان همچون زمان جنگ. در حال حاضر هر صفی که مردم در هر کجا و برای هر منظوری تشکیل می دهند، پتانسیل انفجاری دارد و پایه های نظام را به خطر می اندازد.

در ذهن ناتوان ولی فقیه این توهم شکل گرفته که اگر خمینی توانست با راه انداختن جنگ همه جانبه با عراق، اقصاد کشور را «جنگی» اعلام کرده و رژیمش را در آن مقطع تاریخی به ایران و جهان تحمیل نماید، چرا او نتواند در این زمان که بنا به نیاز حیاتی خود، «جنگهای نیابتی» در عراق و سوریه و یمن و ... راه انداخته، به این شکل و با استفاده از زور همان امر را میسر کند.

در زمان جنگ، «اقتصاد جنگی» همه امور را در خدمت جنگ قرار می دهد. از نظر سیاسی مخالفین براحتی حذف، نارضایتی ها سرکوبی، و «سیستم توزیع کوپنی» برای تامین حداقل های ضروری مردم براه می افتد. کاری که خمینی با آرامش خاطر که حاصل ماهیت تبهکارانه اش بود، انجام داد.

خامنه ای برای عینیت بخشیدن به این تصوراتش، نیازی حیاتی به یک جنگ خارجی و تمام عیار دارد که در حال حاضر امکان و توان انجام آنرا در خود نمی بیند. او در حال حاضر کشور ایران را در معرض جنگ قرار داده است. «جنگهای نیابتی» او در چند کشور منطقه، فاصله زیادی با یک «جنگ تمام عیار» ندارد. دخالتهای نظامی که در حال حاضر با استفاده از سیاست مماشات دولتهای بزرگ جهان و نرمش بی سابقه آنها با خود، انجام داده، خطر جنگی خونین و بی واسطه را در بیخ گوش مردم ایران قرار داده است.

 این درست است که در حال حاضر هیچگونه نشانه ای از قدرت و توان نظامی، سیاسی و اقتصادی و اراده لازم در رژیم ولایت فقیه برای راه انداختن یک جنگ خارجی وجود ندارد، اما، فراموش نباید کرد که در شرایط حاد منطقه خاورمیانه و تلاقی تضادهای ژرف قدرتهای منطقه ای، وقوع هر جنگی با نتایج ویرانگر، نمی تواند دور از ذهن باشد.
در چشم انداز نزدیک، اگر خامنه ای از روی اجبار و انتخاب بین «مرگ یا خودکشی»، به این نتیجه برسد که وارد جنگی بی واسطه و مستقیم و با تمام قوا بشود، احتیاج به زمینه چینی چنین جنگی ندارد چون تمام زمینه ها برای او آماده است.

مذاکرات هسته ای و تلاش آمریکا برای بدست آوردن نوعی توافق نسبی اما با «پتانسیل و خصلت بازدارندگی کامل»، به رژیم دست باز برای دخالتهای هرچه بیشتر در مناطق بحرانی این منطقه را داده است.

واقعیت این است آمریکا بعنوان قدرت برتر جهان، علیرغم شعارهایی که در محکوم کردن دخالتهای رژیم در عراق و سوریه و یمن و ... میدهد، از طریق سازمان ملل، یک صندلی مرصع بر سر هر میز مذاکره ای که برای رسیدن به توافق کشورهای در حال جنگ در منطقه تشکیل می شود، برای رژیم مهیا کرده است. چه عراق، چه سوریه، چه یمن، و دیگر جاها. بهمین دلیل هیچ راه حل مسالمت آمیز برای بحرانهای منطقه نه متصور است و نه ممکن. اینکه این فرصت تا کی و تا چه زمانی برای رژیم «رزرو» شده است، نباید زیاد طولانی باشد.
 در زمینه هسته ای، چه توافقی صورت بگیرد و چه نگیرد، این دوره امتیاز دادن به رژیم در گسترش منطقه نفوذش در کشورهای همسایه، تمام می شود و رژیم در آن مقطع مجبور است انتخاب کند. تسلیم یا جنگ تمام عیار. در هر دوحالت «اقتصاد مقاومتی» ولی فقیه همچنان در لطیفه های مردم ایران جای خود را حفظ خواهد کرد.
2 تیر 1394      23 ژوئن 2015