۱۳۹۴ تیر ۲, سه‌شنبه

مسعود جان جانان و راز سرفرازي و ماندگاري مجاهدين



«آزادي همراه با تلاش, با گامهايي استوار و دليرانه به پيش ميرود (والت ويتمن)»

مبارزه علم است. علمي كه فقط يك بحث تئوري و اندوختن معلومات روشنفكري, از شرايط اجتماعي و اقتصادي يك كشور نيست. بلكه پرداختن بها و بذل مال و جان در اين مسير را طلب ميكند. به خصوص مبارزه عليه جباري مثل رژيم ضدبشري آخوندي كه با پوش اسلام عزيز! و ايدئولوژي مرگ نه تنها از ابتدا درصدد سركوب و حذف مخالفينش در ايران بود, بلكه سلطه كثيفش را در كشورهاي منطقه به خصوص عراق هرچه بيشتر گستراند. رژيمي كه براي فرار از واقعيتها و تضادهاي لاينحل اجتماعي, اقتصادي, سركوب و اعدام را از روز اول, پيشه خود كرده است. به يُمن پاكبازي, ايثار و فداي حداكثر و رهبري بي بديل مسعود اين قلب تپنده انقلاب و اميد مردم ايران هزاران بار توطئه هاي رژيم ضد ايراني آخوندي خنثي گرديد. مسعود كسي بود كه با افشاي چهره پليد خميني, كه در ماه به دنبالش بودند, به چاه و لجنزارخفت و خواري افكند, و به عنوان بزرگترين ديكتاتوري قرن در تاريخ مردم ايران ثبت كرد. مسعود كسي است, كه هزاران ميليشيا و مجاهد با نام و ياد او بر چوبه هاي اعدام بوسه آزادي زدند و بيش از 120هزار از رشيد ترين فرزندان ايرانزمين پيمان همراهي با اين مقاومت سترگ بستند, و سرفرازانه به عهد خود با خدا و خلق وفا كردند. 
با آمدن پاسدار مزدور احمدي نژاد و يكپايه شدن رژيم سركوبگر و ارتجاعي و دعاوي از بين بردن آمريكا و اسراييل و حذف آنها از نقشه جغرافيايي دنياست و افزايش سركوب داخلي و عمليات تروريستي برون مرزي و دخا لت آشكار در امور عراق و… همه ناشي از بحرانهاي لاعلاجي است كه اين رژيم فرتوت را شتابان بسوي سرنگوني سوق ميدهد. بي جهت نيست كه توطئه هاي رژيم روزبه روز بيشتر و بيشتر ميشود. پيروزيهاي مقاومت سرفراز آنقدر عرصه را بر اين رژيم ضدبشري تنگ كرده, كه آه و فغانش از دست مقاومت دنيا را گرفته است. و به همين خاطر مترصد ضربه زدن به اين مقاومت است, چون ماندگاريش را در نابودي مقاومت و سرزمين سلحشوران «اشرف» ميبيند.
ضربالمثل معروف «چون قافيه تنگ آيد, شاعر به جفنگ آيد» را بار ها و بارها شنيده ايد.
اين ضرب المثل بيان مختصر و گويايي از جفنگيات آخوندي است, كه در مقابل خروش ايرانيان آزاديخواه عليه برچسب استعماري و حمايت گسترده از مجاهدين و مقاومت و پشتيباني از رزمنده شيران شهر اشرف خيلي سراسيمه شده و به تنگنا افتاده است. اما جز ترفند تكراري اعزام مزدور به خارجه براي نشخوار ياوه هاي رسوا شده در مورد زندانهاي موهوم مجاهدين و لجن پراكني عليه رهبري سازمان, را ه چارهيي نيافته است. به همين خاطر وقتي رژيم توطئه هايش را درهم شكسته ميبيند و در صحنه سياسي مات و مستأصل شده, در زير آوار شكست و رسوايي, تمام قوايش را براي لجن پراكني و دروغپردازي عليه مجاهدين بسيج كرده وكارتهاي سوخته و مأموران اعزامي را بهخدمت ميگيرد و در داخل هم هر مزدور و شكنجه گر يا مزدور و نفوذي سوخته و بلامصرف را به صحنه مي آورد.

فرازي ازگذشت بي منتها
بدون شك سفارشات اكيد برادر مسعود بود, كه اين مزدوران را برخلاف همه جنبشهاي انقلابي و ميهني كه خائنين را به سزاي خيانت و جناباتشان ميرساندند, مجاهدين بهرغم بيش از 120هزار شهيد, حتي يك مورد به مجازات مزدوران در خارج از خاك ايران مبادرت نكردهاند. همه را رها كردند تا دنبال زندگي خودشان بروند. بنا به نوشته هاي خودشان (1) هيجگاه اهانت و اذيت و آزاري در كار نبوده است. اين از افتخارات مقاومتي غرقه در خون است كه از رهبري پاكبازش «مسعود» سرچشمه گرفته و از يك چنين ظرفيت تاريخي كمنظيري برخوردار است.
مسعود مانع مجازات بر حق مزدوري بهنام اصغر حسن, تروريست وزارت اطلاعات گرديد كه اعتراف كرده بود, در جريان ترور مجاهد خلق زهرا رجبي و علي مرادي در استانبول در سال74 جزء تيم ترور بوده و علاوه بر اين براي 
ترور مسئول كميسيون شورا بههمراه تيم به آلمان نيز اعزام شده است. اصغر حسن در نشريه مجاهد380 افشا و متعاقباً به دنبال زندگيش فرستاده شد.
بايد خاطر نشان كرد, كه ايادي نفوذي وزارت اطلاعات تاكنون 17مجاهد خلق را در خاك عراق بهشهادت رساندند و مأموراني از قبيل شاهمراد زارعي كه مأموربت تحويل نفرات به اطلاعات رژيم را داشت, هر يك باعث اعدام دهها مجاهد ديگر شدهاند كه در نشريه (380 )مفصل با اسناد و مدارك و اعترافات به اطلاع عموم رسيده است(1).
بدون اغراق در ايدئولوژي انقلابي مجاهدين به شأن و مقام انساني تاكيد فراواني شده است. تا جايي كه مسعود مي خروشد: «هركس بخواهد آزاديهاي انساني, انقلابي و اسلامي را محدود كند نه اسلام را شناخته, نه انسان را و نه انقلاب را. آزادي ضرورت دوام انسان در مقام انساني است. والا با حيوانات كه فرقي ندارد, والا مسئوليت و وظيفه يي ندارد, والا دنياي انساني به جهان حيواني تنزل خواهد كرد. بنابراين تاوانش را خواهيم پرداخت… هركه در اين بزم مقربتر است, جام بلا بيشترش ميدهند»(2).
علي (ع ) ميفرمايد:
«… آن كس كه به اميد راهحل مسا لمت جويانه, به اميد رفتار انساني دشمن… يا به خاطر وابستگي خويش بهلذتهاي زود گذر… از مشكلات نبرد حقطلبانه ميگريزد… به طور طبيعي بههمين مشكلات مبتلا ميگردد. خداوند لباس ذلت و خواري بر او ميپوشاند… بي همتي, بي غيرتي و بي تفاوتي نسبت به واقعيتهاي تلخ جامعه… تا ياوه گويي و توجيه كاري كه آخرين مرحله مسخ اوست… با ضايع كردن, جهاد حق در نظر او قلب ماهيت ميدهد… و تنها كساني كه در تغيير نظام ظا لمانه حاكم بر اجتماع فعالانه شركت جستها ند… قادر به كسب نقطه نظرهاي درست خواهند بود…»(3).
حا لا آنان كه ريگي در كفش ندارند به اين سؤال پاسخ دهند كه چگونه مجاهدين چنين ريسكي را ميكنند و بريدگان را به دنبال زندگيشان ميفرستند. با اين كه احتمال خيانت آنها وجود دارد؟! 
اين همان طاق بالابلند ايدئولوژي مسعود است, كه انسان را موجودي آزاد و رها ميبيند و ميتواند سرنوشت خود را انتخاب كند. در جايي كه ايدئولوژي قرون وسطايي رژيم آخوندي, مرگ و نيستي, كينه ورزي و انتقام و «قصاص» را ترويج ميكند و انسان را موجودي ضعيف النفس مي پندارد, درست 180درجه عكس آن مجاهدين, بهشأن و مقام انساني و ارزشهاي والاي انساني ميپردازد.

بريدگان امروز يا ابو هريره و عمر و عاصهاي ديروز
«از زمان خلفاي بني اميه طبقه يي به وجود ميآيد به اسم فقها و آخوندهايي كه كارشان توجبه عملكردهاي حكومت و خلافت به نام اسلام است. از مثالهاي معروف ابوهريره است كه به عنوان يك صحابي پيامبر, روايات زيادي از حضرت نقل ميكند. يا عمروعاص كه از چهره هاي سياسي معروف هم بود. عمروعاص به معاويه ميگويد هر روايتي كه براي حكومت لازم داري من از قول پيغمبر نقل مي كنم»(4).
 رژيم غرق در بحران آخوندي از عناصر معلوم الحال و بريده به عنوان چوب زير بغل و سخنگوي خودش بهره ميگيرد. سايتهاي دستساز وزارت اطلاعات مانند هابيليان, ديدبان، اينترلينگ و…همراه با مأموران پيشاني سياهي مثل كريم حقي, عليشاهي, خدابنده و جاسوسه(همسرش), فيروزمند, جاباني ،مصداقي و… مثل بازاريابها كه ميخواهند جنس بنجل آخوندي را به نازلترين بها بفروشند ولي مشتري پيدا نميكنند. افتضاح كنفرانسهاي! مزدوران و كسادي شغل پادوي آنها بر همگان آشكار است. مزدور عليشاهي در مصاحبه با راديو آمريكا در مورد نوشتن كتابي صحبت ميكند كه البته واضح است سربازان بي نام و نشان امام هنوز چند ماهي از خروجشان از تيف نميگذرد كه سر از فرانسه و انگليس و كنفرانس و… درميآورند و مثل عمروعاص مدرك جعل ميكنند كه به مجاهدين بچسبانند. البته اين بريده مزدوران همان آخوندهاي بي عمامه يي هستند كه براي بقاي رژيم ضدايراني به هر فتنه و فساد و خفت و خواري تن ميدهند.
براي نشان دادن هرچه بيشتر خودسپاريشان ديگر تز سعيد امامي را به كار نميبرند بلكه صددرصد در خدمت امام! و حاجي اژه اي و شركا قرار گرفته اند. مزدور عليشاهي به زبان اشهدش گفت: «اصلاً مرا وزارت اطلاعات فرستاده…»(مصاحبه مزدور با راديو آمريكا) يا كريم حقي خائن در فكر نجات! مجاهدين ميشود: «ميخواستم صحبت كنم با بچهه ايي كه در كمپ اشرف هستند و ازشون خواهش مي كنم… خودشون رو برسونند به كمپ آمريكاييها»(مصاحبه مزدور با راديو فردا).
همه اين مزدوران در چند كد ديكته شده وزارت بدنام اطلاعات عليه مجاهدين لجنپراكني ميكنند. فرار از زندان! شكنجه! فرار از ايران تحت حاكميت آخوندها!! و خود را ناجي مجاهدين دانستن! اين تشبثات و توطئه هاي مزدوران جز اثبات حقانيت سازمان و اوج فداكاري رهبر مقاومت چيز ديگري نيست.
تفريشي در صفحه 127كتابش نوشته «نماينده رهبري جمهوري اسلامي در مؤسسه كيهان مسئول نگارش, تهيه, چاپ, و توزيع تمامي نشريات, جزوهها و كتابهايي است كه به اسم جداشدگان از سازمان مجاهدين و شوراي ملي مقاومت منتشر ميشود» وي در صفحه 128 مطالبي كه او (حسين شريعتمداري) اشاره كرده بود براي خود من جالب بود, او گفت: «ما اخيراً جلد دوم كتاب احمد شمسحائري را بهنام (مرداب) را از اول تا به آخر نوشتيم و هم خودمان چاپ كرديم و هم قبل از اينكه به خارج بفرستيم در داخل توزيع كرديم ولي در حقيقت به اسم او اينكار را انجام داديم».
مطلب فوق نشاندهنده هرچه بيشتر مزدوري اين خائنين است. درست مثل شكنجه گران و سردمداران رژيم كه يك شبه دكتر و مهندس و سردار و نويسنده و… شدند. حتماً به شما مزدوران درجه «ذوب درانديشه امام…» راخوا هند داد. 
 با مدعي مگوئيد اسرار عشق و مستي بگذار تا بميرد در درد خودپرستي 
رژيم آخوندي با دجاليت و دروغپردازي سياست خود را عليه مقاومت و رهبري آن, طي اين سالها پيش برده است. بنابراين درهم پيچيدن مباني اين جنگ كثيف رواني ما را كيفاً در جنگ عليه دشمن ضدبشري جلو مياندازد, رژيم پا به گور آخوندي, در حمله خود به ما مرتكب انبوه اشتباه محاسبه هاي تاكتيكي و تكنيكي شده است. مهمترين خطاي آن باز مصرف مزدوران بارها مصرف شده اطلاعات بدنام خودش است. از اين رو بايد بي مهابا به آن تاخت و سنگرهايش را درهم شكست.
واقعيت اين است, كه هيچ لجن نامه و سايتي از آخوندها نيست, كه رهبري مجاهدين را آماج تهمت و اهدف كينه توزانه خود قرار ندهند, كه البته اين مايه سرفرازي و افتخار براي اين نسل و رهبري پاكباز آن است, كه با خلق اصولي ترين استراتژي, آخوندها را در زمينه هاي مختلف به بن بست كشانده است, به همين خاطر از اوج استيصال و درماندگي يقه ها مي درند و عمامه ها بر زمين ميكوبند.
مجاهدين برآنند تا اين جرثومه فساد و تباهي را به زباله دان تاريخ بيافكنند و تا آن زمان لحظه يي از پاي نمي نشينند. اشرف قهرمان ميرزمد و ميدرخشد, هر روز استوارتر و سرافرازتر زير چتر رهبري بي بديل مسعود و مريم حماسه ها مي آفريند. 

«آزادي همراه با تلاش, با گامهايي استوار و دليرانه به پيش ميرود (والت ويتمن)»

محمود نيشابوري