۱۳۹۴ مرداد ۱, پنجشنبه

انجمن نجات ايران .قطعنامه شورای امنیت، زهر یا عسل

انجمن نجات ايران 
تصویب قطعنامه 2231شورای امنیت شکاف میان دو باند رژیم را یک درجه دیگر تشدید و تعمیق کرد. باند رفسنجانی ـ روحانی تصویب این قطعنامه را یک پیروزی دیگر در تکمیل پیروزی توافق وین تلقی کردند و از جمله با طعنه به احمدی‌نژاد تیتر زدند: «قطعنامه‌ها حالا کاغذ‌پاره اند!» در حالی که باند ولی‌فقیه آن را «قطعنامه ضدایرانی» توصیف کردند و کیهان خامنه‌ای با تیتر: «شورای امنیت ماشه را چکاند» از آن ابراز وحشت نمود.

سؤال این است که چرا یک چنین اختلافی و یک چنین شکاف عمیقی در رژیم وجود دارد؟ شکافی به فاصله جرعه حیات تا جرعه مرگ؟ 

مجاهدین و مقاومت ایران همواره گفته‌اند که یکی از آثار زهر، تعمیق صف‌بندی درون رژیم و شتاب گرفتن رویارویی دو باند حاکم است. این جدال، ابتدا به‌صورت جنگ و جدال تبلیغاتی و لفظی بارز می‌شود و در ادامه و بلوغ خود به حذف و تصفیه منتهی می‌شود و اکنون آنچه مشاهده می‌شود، عملکرد همین قانونمندی است.

اما روشن است که تنها یکی از این دو تلقی واقعی است. در یک ارزیابی واقع‌بینانه، در توافق وین، رژیم به هر حال امتیازهایی به دست آورده است؛ از جمله برای حفظ آبرو، شبحی و کاریکاتوری از پروژه هسته‌یی را در دست ولی‌فقیه باقی گذاشته‌اند؛ همچنین بخشی از نقدینگی‌های مسدود شده، قرار است طی یک بازة زمانی مشخص به‌تدریج آزاد شود. این تجدید نفس البته موقت و مشروط است؛ مشروط به این‌که رژیم، در وهله اول از بمب اتمی دست بردارد و در وهله بعد با صدور تروریسم و تحقق رؤیای احیای خلافت عثمانی خود وداع کند.

اما روشن است که رژیم نمی‌تواند به این شروط پایبند باشد؛ چرا که پذیرش این شروط به گفته خود خامنه‌ای یعنی نفی نظام، نفی ولایت‌فقیه و نابودی آن، این همان جایی است که باند ولی‌فقیه آن را زهر تلقی می‌کنند. به عبارت دقیقتر، این کیکی است با لایة نازکی از شیرینی اما مملو از زهر. مصداق بارز آن اظهارات رئیس هیأت اقتصادی آلمانی هنگام سفر به تهران است که در یک دست قراردادهای اقتصادی فیمابین را گرفته بود، و در دست دیگر یک سینی پر از جامهای زهر، از جام زهر تجدیدنظر اساسی در سیاست منطقه‌یی، تا دست برداشتن از دخالت در امور کشورهای منطقه، تا حقوق‌بشر و… همان چیزهایی که برای خلیفة ارتجاع به منزلة سمّ مهلک است.

اشاره کوتاهی به برخی از مفاد قطعنامه و بندها و مواد آن، تصویر روشنتری از آن به دست می‌دهد:
هیچ یک از مفاد 6قطنامه شورای امنیت که در سالهای گذشته علیه رژیم صادر شده، به‌طور واقع منتفی نمی‌شود، بلکه همه آنها در قطعنامه 3122 سرجمع و یک کاسه می‌گردند.

در این قطعنامه، رژیم ذیل فصل هفتم منشور ملل‌متحد قرار گرفته که بر اساس آن برای کشور متخلف، کاربرد نیروی نظامی پیش‌بینی شده است.

ارسال و صادرات هر گونه سلاح اعم از سبک و سنگین از ایران و توسط رژیم ممنوع است.

هر کشور عضو سازمان ملل در هر جا می‌تواند محموله‌های رژیم را چه در دریا یا زمین مورد بازرسی قرار بدهد.

در صورت مشاهده هر گونه نقض تعهد از جانب رژیم بر اساس ماده 12 و با مکانیسم ماشه، تحریمهایی که لغو شده، خودبه‌خود برقرار می‌شود.

در تصمیم‌گیری علیه رژیم، کشورهای عضو شورای امنیت حق وتو ندارند، و به این ترتیب رژیم نمی‌تواند روی شکاف در 5+1 حساب کند و مشخصاً به حمایت چین و روسیه چشم امید داشته باشد.

با در نظر گرفتن همین چند مورد که تازه بخشی از محدودیتها است، می‌توان فهمید که چرا باند خامنه‌ای این چنین بر سر و سینه می‌زنند.

باند رفسنجانی ـ روحانی هم اگر‌چه نمی‌توانند در عمل به این شروط پایبند باشند، اما فعلاً سراب رسیدن به سرمایه‌گذاری خارجی از یک طرف و چشم‌انداز گرفتن هژمونی از ولی‌فقیه، آن قدر بی‌تابشان کرده که چندان به عواقب قضیه نمی‌اندیشند. اما این شکاف عمیق میان دو باند که هر روز عمیق‌تر می‌شود، هیچ چشم‌اندازی جز حذف و تصفیه و شقه عمیق در رژیم ندارد.