۱۳۹۴ مرداد ۱۷, شنبه

انجمن نجات ایران . جمشید پیمان:‌ ماجرای آئینه های دو رو در حمّام بهارستان

انجمن نجات ایران
در سال 1330 بانوئی نیکوکار به تشویق پدرم و با مشارکت او، در شیراز گرمابه ی مدرنی ساختند (پدرم پزشک بود و دلش می خواست برای بهداشت و سلامتی عمومی مردم خدمتی بکند).
گرمابه دارای دو بخش عمومی مجزای زنانه و مردانه و تعداد زیادی اتاقک خصوصی بود که اصطلاحا به آنها "نمره خصوصی" می گفتند. در این گرمابه از خزینه خبری نبود و برای شست و شو فقط از آب دوش استفاده می شد. منبع آب گرم، سرپوشیده بود و آب حمام از آب لوله کشی شهر که تازه انجام گرفته بود، تامین میشد. روز افتتاح را از چند هفته قبل به اهالی اعلام کرده بودند. فکر کنم در روزنامه های پارس و گلستان هم که روزنامه های معتبر محلی بودند، آگهی افتتاح را زده بودند.
چشمتان روز بد نبیند. روز افتتاح دار و دسته ی یک آخوند بسیار متنفذ و مخالف مصدق به اسم سید نورالدین حسینی به طرف حمام هجوم آوردند. بهانه: " آب حمام کُـر شرعی نیست و در حمام اصول و موازین شرع مقدّس رعایت نشده است. از همه بد تر  این که در حمام فسق و فجور صورت می گیرد و آئینه های نمره های خصوصی را طوری ساخته اند که از آن طرفش داخل بینه پیداست". غوغائی راه افتاده بود و اگر حمام را تعطیل نمی کردند حتما کار به کشت و کشتار می کشید. گرمابه برای یک ماه تعطیل شد.
در این مدت آن بانوی نیکوکار بدون اطلاع پدر من و به توصیه چند واسطه می رود خدمت سید نورالدین و التماس و التجا که همه ی اینها دروغ است و به دادم برسید، سر جدتان یک کاری کنید که به خاک سیاه ننشینم. سید نورالدین می گوید شنیده ام فلانی ــ یعنی پدر من ــ با تو شریک است و این مشکل را چند برابر می کند(چون پدرم مصدقی و رئیس حزب ایران در آن شهر بود). آن بانو قسم و آیه می آورد که هیچ شراکتی در کار نیست و ما فقط با هم نسبت خانوادگی داریم.
آسید نورالدین بالاخره راضی می شود و می گوید اولا باید در حمام چند تا عکس شاه را قاب کنید و به دیوار ها بزنید. ثانیا از نو آگهی چاپ کنید و بنویسید گرمابه بهارستان (اسمش بهارستان بود) که به علت تعمیرات ضروری افتتاحش به تاخیر افتاده بود، در فلان تاریخ با حضور حضرت آیت الله سید نورالدین حسینی الهاشمی افتتاح می شود. این کار انجام شد و روز افتتاح، گرمابه بهارستان شده بود مثل کعبه در ایام حج.
آسید نورالدین با همراهانش وارد حمام شدند و پس از بازدید از نمره های خصوصی وارد قسمت عمومی شندند و سید نورالدین پس از استحمام در حضور همه اعلام کرد گرمابه بهارستان از نظر شرعی ایرادی ندارد. به این ترتیب غائله حمام بهارستان خوابید!
امّا، زنده یاد فریدون توللی ـــ شاعر معاصر ـــ در روزنامه ی طرفدار مصدق به اسم "صدای شیراز"، منظومه ای طولانی و پر از طنز را در رابطه با حمام رفتن سید نورالدین درج کرد که خودش مقدمه یک ماجرا و درگیری طرفداران سید نورالدین و مصدقی ها شد.