۱۳۹۴ آبان ۲۱, پنجشنبه

نسرين (بتول) ابراهيمي، مامور وزارت اطلاعات آخوندي در سوئيس را بشناسيد .12نوامبر 2015



بتول (نسرين) ابراهيمي در تيرماه  1375 توسط  يك نفوذي وزارت اطلاعات  به نام ” شاهمراد زارعي ” و با هدف نفوذ وخرابكاري به ارتش آزاديبخش اعزام شد.
به همين دليل به مدت 4 ماه تحت مراقبت وتحقيق  درارتش آزاديبخش قرارداشت. بنا به گفته خودش, پدرش پاسدار و عمده بستگانش درخدمت رژيم ولايت فقيه و نيروهاي نظامي آن ميباشند.
اودريكي از گزارشاتش به تحت نظر بودن از جانب ارتش آزاديبخش اعتراف كرده و مينويسد:”اينجانب بتول ابراهيمي درتاريخ فوريه 95 بعد از اين كه مدتها بخاطر اين كه همواره به فكر خودم بودم و صادقانه پا به پاي اين دوره تحقيقات نيامده بودم, خودم باعث شدم كه در بررسي پرونده ام پيچ بيفتد وسيستم ضد اطلاعات ارتش آزاديبخش راهم دراين رابطه پيچاندم ”.
در شهريور 2004 پس ازملاقاتي كه با دوتن ازماموران وزار ت اطلاعات كه با محمل خانوادگي به ديدن او به اشرف آمده بودند, پرده ازگذشته ننگين خود برداشته و اذعان نمود كه آنها حامل پيامي ازجانب يك مامور وزارت اطلاعات به نام “مرجان ملك“ بوده اند .
بنا به گفته خودش, ماموران وزارت اطلاعات, نا مه اي تو ام با يك سري اسناد كه درپشت يك آينه جاسازي شده بود را  براي او آورده بودند و او را تهديد كرده بودند كه اگر به ايران برنگردد به افشاي گذشته او مبادرت مي ورزند



بتول ابراهيمي مدت كوتاهي بعدازاين ملاقات  با دزديدن يك دستگاه ون به تيف فرارميكند .
تيف كه با هدف فروپاشي نرم ارتش آزاديبخش بوسيله آمريكا تاسيس شده بود بسرعت به چراگاه وزارت اطلاعات تبديل شد. بتول ابراهيمي ،درتيف به وزارت اطلاعات وصل ميشود، و با يك مامور ديگر وزارت اطلاعات به نام مهدي نيكبخت ازدواج ميكند.
آنها با اولين اكيپ درفوريه 2008 توسط وزارت اطلاعات به ايران فرستاده ميشوند وپس از ديدن آموزشهاي جديد اطلاعاتي، اين بار، ابتدا به تركيه و سپس  با يك پاسپورت اسپانيايي قلابي به فرانسه وارد ميشود.          


                                                                                            
 درتاريخ 5 آوريل2009  در جلسه اي كه بطورمخفيانه بوسيله دوتن از ماموران وزارت اطلاعات به نام جواد فيروزمند و جهانگير شادانلو درپاريس دركافه اي به نام مون پاقناس  برگزارشده بود شركت ميكند.
درپاريس او از حمايت يكي از لابي هاي رژيم به نام احسان نراقي برخوردارميشود. ا حسان نراقي او رابه ملاقات برخي ازشخصيت هاي فرانسوي و روزنامه نگاران مي برد تا برعليه مجاهدين لجن پراكني كند .
چندي بعد وزارت اطلاعات از او ميخواهد كه لجن پراكني هايش را برروي سايتهاي وزارت اطلاعات درج نمايد . او چند مطلب بي سرو ته بر روي سايتهاي وزارت اطلاعات مينويسد ولي ناگهان لجن پراكنيهاي او قطع ميشود و به همه سايتها يي كه مزخرفات او را منعكس كرده بوده اند ،گفته ميشود كه همه مطالب او را از روي سايتها بردارند .
هدف از قطع لجن پراكني ها اين بود كه ابتدا بايد مساله پناهندگي وقانوني خودش را حل كند ، تا اين فعاليت ها باعث بروز مشكل درمسير پناهندگي او نشود .
پس  از مدتي از پناهندگي در فرانسه منصرف شده و به سوئيس ميرود و درآنجا درخواست پناهندگي ميدهد . از آن تاريخ ، تا هنگام ا خذ پناهندگي درسوئيس، هيچ گونه فعاليت علني نداشته است ،ولي از سال 2012  مجددا فعال ميشود و در كليه برنامه هاي وزارت اطلاعات به همراه همسرش مهدي نيكبخت شركت ميكند                                                                              


                             
در 20 آوريل2013  بدستوروزارت اطلاعات ،انجمني به نام انجمن “ايران ستارگان“ به همراه سه بريده مزدور ديگر به نام “بتول سلطاني“ و “زهرا معيني“ و “حميرا محمد نژاد“ تاسيس ميكند و دراين رابطه از كمكهاي يك مامور وزارت اطلاعات درآلمان به نام محمد حسين سبحاني برخوردار ميشود .
اگر چه كه اين گونه انجمن هاي وزارت اطلاعات عضوي ندارد. ولي هدف ازتشكيل اينگونه انجمن ها، تبليغات برعليه مجاهدين ميباشد . اين فعاليت ها كه توام باگرفتن چند عكس درحالت هاي مختلف درنقاط مختلف است  براي  اين مزدوران منبع كسب درآمد ميباشد.                                                                            



 دراين گونه جلسات كه تعداد ا نگشت شماري از مزدوران وزارت  اطلاعات درهمان كشور ويا درجلساتي كه با هزينه وزارت اطلاعات با جمع آوري همه بريده مزدوران از ساير كشورها تشكيل ميشود، صرفا به منظور تهيه خوراك تبليغاتي براي سايت هاي وزارت اطلاعات ميباشد.

اين مزدوران در لجن پراكني و دروغ و دغل، همه گونه مرزهاي اخلاقي و انساني را رد كرده اند . دروغها ولجن پراكني آنها ، مورد استقبال آخوندهاي هرزه وشبكه هاي تلويزيوني رژيم ميباشد .