تاریخ :2آوریل 2016 :
یادی از قهرمان شهید مجاهد خلق غلامرضا خسروی از زبان مجاهد خلق سعید ماسوری زندانی سیاسی گوهردشت
وَإِن تَصْبِرُواْ
وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الأُمُور…ِ
مجاهد خلق سعید ماسوری زندان گوهردشت کرج
شنبه ۱۰ خرداد ۹۳ در حالیکه چشم انتظار آمدنت به بند بودیم ، شنیدیم که تو را به
بند ۵ و
به سلول انفرادی فرستاده اند ، به اندازه کافی تجربه زندان را داشتیم که معنای انفرادی
بند ۵ را
بفهمیم !!! نمیدانی چه حالی داشتیم ؟! همه گفتنی ها بر قلب و زبانمان خشکید. سکوتی
دلهره آور در همه بند به پرسه در آمد. و بدنبال آن گفتگو های بند تماما ، از تو آغاز
و به تو ختم میشد. همان شب ، درمانده و مستأ صل ، چند خطی را درددل گونه ، برایت نوشتم
. ساعاتی پیش از اعدامت بود و کورسویی از امید را در دلم پر فروغ کرده بودم، که شاید
معجزه ایی شده و زنده بمانی !!! و روزی آنرا بخوانی . اما دریغ که در آن آرزوی خام
بسوختیم و محقق نشد و آن جلادان امانت ندادند و نامه هم هرگز به دستت نرسید . در آن
نامه برایت نوشتم که آن روز و در آن ساعات بر ما چه گذشت ……نمیخواهم دوباره همانها
را تکرار کنم . حال میخواهم برایت بگویم از آن روز تا کنون که دقیقا یکسال میگذرد بر
ما و مردم میهنمان چه گذشت! شاید باورش مشکل باشد اگر بگویم از آن روز ، یعنی درست
بعد از اعدام توکه نه تنها پیکر بیجانت را تحویل خانواده نمیدادند تا خودشان ببرند
و درجایی نامعلوم دفن کنند بلکه خانواده ات را هم با تهدید از برگزاری مراسمی حتی کوچک
و خانوادگی منع کرده
و خلاصه داغ یک اشک ریختن را هم بر قلبشان نهادند !!! آری…. از
همان روز موجی خونین و گسترده از اعدامها را براه انداختند که تا همین امروز که ۱۵ نفر را در همین گوهردشت و قزل حصار اعدام
کردند، همچنان ادامه دارد و تا کنون بیش از ۱۲۰۰ تن را به چوبه دار سپرده و اعدام کرده
اند. آری… نه ۱۰ نفر و ۱۰۰ نفر. بیش از ۱۲۰۰ نفر را، از پیر و جوان تا زن و مرد وحتی
نوجوانان به سن قانونی نرسیده . و دردآور اینکه خیلی ها را مثل خود تو در همین محوطه
روبروی هوا خوری ما اعدام میکنند و خانواده هایشان را جلوی درب زندان نگه داشته به
صف میکنند ، در انتظار ، تا عزیزانشان را ابتدا سلاخی کنند و بعد جسد بیجانشان را
” در صف و به نوبت ” تحویلشان بدهند !!! گاه، برخی از فرزندانشان ، یعنی کودکان معصومی
مثل” مهنای ” ۶-۷ ساله ، در آن ساعات هولناک انتظار ، بر تکه ایی کاغذ، تصویری
کودکانه از پدرش را میکشد در هنگام اعدام و حلق آویز شدن !!! و اینگونه نخستین مفهوم
” کرامت انسان ” و ” حقوق بشر ” را تجربه میکند !!! برخی دیگر را هم در خیابان و کوچه
و بازار در مقابل چشمان بهت زده مردم وبرای عبرت دیگران به چوبه های دار می آویزند…..
فستیوالی از جنایت و سبعیت …
در این یکساله
هم ، خوب است که بدانی ، جز معدودی انگشت شمار ، اعتراضی نکردند و واکنشی نشان ندادند
. آخر ورزشکاران و پهلوانان در میادین ورزشی و ” افتخار آفرینی ” بودند و اصلا چیزی
نشنیدند !!! هنرمندان متعهد به ” هنر برای هنر” هم کار سیاسی نمی کنند و ” دوست ندارند
وارد این عرصه بشوند”، روشنفکران هم که تنها در حوزه های ” کار فرهنگی و آکادمیک ”
هستند و نمی خواهند ” انگ سیاسی ” بخورند، مراجع دین ( البته نه مراجع تقلید معلوم
الحال درباری و ایمان به مزد، که آنها را قرآن الدو الخصام خوانده است) منظورم آن عده
ایست که نیمه پروایی از خدا دارند، هم با کوله باری از ” تقیه ” و ” توریه ” و “کتمان
حق ” و عدم بیان واقعیات، فراموش کرده اند که خداوند ازعالمان میثاق گرفته که : لَتُبَیِّنُنَّهُ
لِلنَّاسِ وَلاَ تَکْتُمُونَ ( واقعیات و حقایق را به مردم بگویند وکتمان نکنند ) و
در عدم امتثال چنین امر صریحی ، طبعا معامله ایی کرده اند (وَیَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا
قَلِیلًا) و لابد پاسخی هم به این سؤال امیر المومنین که از آنها پرسیده : فما عدا
مما بدا (چه چیز شما را از آنچه که بر همه روشن بود ، باز داشت ؟ ) دارند !!! ” کنشگران
” به اصطلاح سیاسی داخلی هم نمیخواهند عرصه را بر دولت اعتدال تنگ کنند و ترجیح میدهند
فرصت بیشتری به آن بدهند تا جنایت، جنایت و باز هم جنایت ، قربانیان بیشتری را بگیرد
. شاید هم حاکمان خود بر سر عقل آمدند !!؟ مدل خارجه نشین این ” کنشگران ” هم علاوه
بر محذوریت اخیرالذکر ، نمیخواهند آنچه را در سایه دولتهای” دموکراتیک “و ” رفاه ”
بدست آورده اند از دست بدهند !!! ولی نا گفته نماند که برخی در این فاصله بر سنگفرش
خونین ودر زیر سایه چوبه های دار نشسته ، تئوریهای” جامعه مدنی ” را با الگوی ” پرهیز
از خشونت “سروسامان میدهند ،تمرین دموکراسی میکنند و گفتگوی متقابل احترام آمیز ونقد
وبررسی های کشاف ودقیق از الگوهای دموکراسی جکسونی و جفرسونی !!! گاهی فکر میکنم اگر
امثال آلن تورن ، هابر ماس ، اولسون و مک لوهان و…..که در ” مابعد دموکراسی ” و در
شرایط غالبا دموکراتیکی که در آن بوده اند : بحث های جامعه مدنی،حوزه عمومی و جامعه
ارتباطی و امثالهم رامطرح کرده اند ، اگر در شرایطی که ما در آن قرار داریم ، قرار
میگرفتند ، یعنی در شرایطی که روزانه ۱۰-۱۵ نفر اعدام میشوند و خانواده ، حتی اجازه
گریستن بر عزیز اعدام شده اش را هم ندارد ویا در شرایطی که زندانی به جرم اظهار نظر
سیاسی ، آنهم در زندان ، به اعدام محکوم میشود و و و … آری در چنین شرایطی اگر قرار
داشتند باز هم اینگونه با موضوع مواجه میشدند و طرح نظریه میکردند ؟؟؟ والبته همه میدانیم
و تاریخ هم گواه است که در شرایطی که ، ناکارآمدی ، یأس ، سرخوردگی و بد بینی منبعث
از خفقان و سرکوب ، فراگیر میشود ، سندرم های ورزشی ، فرهنگی ، هنری ووو…مجال ظهور
می یابند و برای رمزگشایی این تعابیر مطلقا نیازی به دستگاه “کدشکن” نیست !!! ودرست
به همین علت ، درافکندن این پرده های سرخوردگی و یأس ، براستی وحقیقتا ، هنر میخواهد
و ورزیدگی و روشنی فکر !!! ولی باز هم میسر نخواهد بود مگر مقدمه همه اینها عشقی باشد
و اراده ایی ، که هیچ مانعی را به رسمیت نشناسد (حتی اگر جان شیرین خویشتن باشد ) و
تو وامثال شما این هنرمندی ، ورزیدگی و روشنفکری ( نه البته در معنای بی مسمای رایج
) را به تمامی در ایستادگی و پایداریتان تا آخرین لحظه حیات به تجلی درآوردید. و براستی
اگر تو ، صارمی ، شیرین علم هولی و کاظمی ها و کمانگر ها نبودید ، تاریخ میهنمان چگونه
نوشته میشد ؟؟؟ مگر همین پایداری ها و ایستادگی ها نیست که تاریخ را معنا می بخشد ؟
اگر شما که آسایش و زندگیتان را به عشق وبخاطر مردمتان کنار گذاشته و هیچ ارعاب ، تهدید
ویا تطمیعی هم شما را از راهتان باز نداشت و تا پای جان هم بر آن ایستادگی کردید ،
در یک کلمه ” قهرمان ” نیستید. پس قهرمان چیست ؟؟ این واژه واقعا از کجا آمده و مصداق
آن کیست ؟ سلام علیکم بما صبرتم !! ( درود بر شما بر آنچه که بر آن ایستادگی کردید)
پا ورقی :
۱٫ قهرمان به روایت باستان یعنی مرد کار
و عمل ، کسی که کوه را هم می رمباند . ابتدا “کوه رمبان ” بوده بتدریج کهرمبان
، قهرمبان ، قهرمان شده است.
۲٫الد الخصام : بدترین دشمنان خدا (سوره
بقره ۲۰۴)
سعید ماسوری
سبعیت و محذوریت
زندان گوهردشت
کرج