منبع :ایران آزاد فردا ، 1ژوئیه 2016
لینک
سینا دشتی: تا کجا؟ تا چند؟
وقتى اخبار کشور عزیز و در زنجیرمان را میخوانیم، وقتى خود رسانه هاى هاى رژیم، در خبر پشت خبر، تصویرى از زندگى روزمرهی بسیارى از کودکان و زنان و کارگران در ایران امروز را ارائه میدهند که خود به تنهاى بیانگر کوه مشکلات مردم و کشور است، وقتى از فقر ملى صحبت میکنند، وقتى آمار فیش حقوقهای نجومى مثل شلاق بر تن زحمتکشان ایران فرود میآید، وقتى میلیونها دلار درآمد کشور در آتش بحرانهای سیاسى و نظامى منطقه، دود میشود و غول اعتیاد هرروز قربانیان جدیدى را در چنگال شیشه، متامفتامین، هروئین، کوکائین، کراک و تریاک لهولورده میکند، وقتى خشکسالی مزمن و قحطى آب دیگر تقریباً تمام کشور را گرفته است، آنوقت سؤال منطقى و معقول این است تا کجا این خرابى پیش خواهد رفت و تا چند از حرث و نسل ایران قیمت خواهد گرفت؟
در کشور هشتادمیلیونی، چند ده نَفَر در اعتراض به وضعیت زندانیها حمیت و جرّأت میکنند و جمع میشوند و تعداد کمى هم مثل کارگر قهرمان “جعفر عظیم زاده “هم در راستاى ابتدائى ترین خواستهای صنفى کارگرى و تلاش براى رسیدن به یک حداقل انسانى و رها شدن از قید گرسنگى مزمن کودکانشان، دست به اعتصاب غذاى نامحدود میزنند؟ تا کجا میتوان سکوت را ادامه داد؟
یعنى در ته ذهن هر انسان این سؤال منطقى ایجاد میشود که بر این چرخهی انهدام کشور، بهخودیخود، آیا پایانى هست؟
چقدر مایل هستم که بنویسم، آرى هست، در فلان تاریخ و ساعت فلان، در کنار آن پارک زیبا، حضرات میآیند و از هر چه جنایت و خباثت و رذالت انجام دادهاند، معذرت میخواهند و میروند در گوشهی خانقاه، کتاب خاطرات مینویسند!
اما در دوران سیاه تنوره کشیدن ارتجاع، براى اینکه مرعوب نعرههایشان و تبلیغاتشان نشویم، براى اینکه یادمان نرود چرا و در کجا هستیم، بایستى به تکرار چند اصل بنیانى بپردازیم.
اول اینکه حکومت ولایت قابلیت، ظرفیت، خواست و بیشرمی این را دارد که کل جهان را در خون و آتش فروبرد! تجربه نشان داده است، در همین کشور خودمان و عراق و سوریه نشان داده بلد است چکار بکند.
دوم اینکه علیرغم اختناق لگامگسیخته و آمار رسمى ٣ اعدام در روز، هنوز از بطن جامعه و مردم، از اعماق ایران، همهی ایران، شعلههای مختلفى به آسمان سر میکشد که در وراى هر شکل، از محتواى آتشین جامعه خبر میدهد، رسم ایستادگى با هر شکل ممکن و در هر شمائل متصور، باز تکثیر میشود، تلاشهای رژیم براى گسترش شیوههای مختلف اختناق هم دلیل دیگرى براى این واقعیت است که ایران یک جامعهی جوشان و زنده هست، در وراى هر تحلیل و تفسیر نمیتوان این واقعیت را انکار کرد.
نکتهی دیگر تلاش شبانهروزی رژیم براى از بین بردن و یا حداقل فلج کردن مقاومت است و بهطور متداوم و مستمر ادامه دارد. آخرین بار خامنهای در روضهی خوانى براى هلاک شدگان هفتتیر و مدافعان نابودشدهی حرم خودش در سوریه نالید که ” این گروه کسانى هستند که با ادعاى دفاع از خلق و حتی دفاع از اسلام وارد مبارزه شدند و … اکنون زیر چتر حمایت آمریکا قرار دارند ” (کیهان – یکشنبه -٦ تیر ١٣٩٥ برابر با ٢٦ ژوئن) و یا در لودگیهای شتر مابانه جواد آغا ظریف خود را بیان میکند که از بقاى مقاومت و نقش آن در به شکست کشاندن رؤیاهای رژیم مینالد. البته ولیفقیه چماق داران نمیگوید که قضیهی نامههای زنجیرهای چیست و چرا در عمل این حکومت همیشه بیشترین حد مماشات را از جانب همین شیطان بزرگ سابق دریافت کرده است.
حقیقت سرسخت دوران ما این است که هم شرقى و هم غربى از وجود “جمهورى اسلامى “، رضایت کامل دارند و دست در گردن ملایان بیشتر به مغازله مشغول بودهاند تا مقابله.
رمز بودن و ماندن مقاومت و مجاهدین خلق در یککلام بیان خواست اصلى مردم ایران یعنى سرنگونى رژیم و پرداختن بهاى لازم براى رسیدن به این هدف است.
اما واقعیت دیگرى هم هست که انگیزهی اصلى ماندن در این مبارزهی سنگین چیزى جز یک آرمان جدى انسانگرایانه واقعى، همانکه بهنوعی عشق ورزیدن به مردم و خاک ایران است. در تکتک مجاهدین میتوان این عشق را دید و احساس کرد. هزاران نَفَر از هموطنان ما در خارج از ایران حاضر و شاهد هستند که آنچه ما در این سالها از مجاهدین دیدهایم چیزى جز پرداخت بهای لازم، بدون داشتن هیچگونه چشمداشت بوده است.
هرروز نام یک شهید مجاهد خلق و عکسى از او در فضاى مجازى منتشر میشود که در آن نزدیکترین افراد خانوادهی این شهید براى بار اول بعد از گذشت سالها به عکسى و یا مطلبى دستیافتهاند و از برادر و خواهر و یا پدر و مادر او میگویند، هستند خانوادههای که بهتازگی ازآنچه گذشته است خبردار میشوند.
در این فضاى بسیار خصمانه که رژیم بر پا کرده و از حمایت و دلال صفتى بیبیسیها هم کاملاً برخوردار بوده است، این مقاومت و مجاهدین در هرسال به برپاداشتن مراسمى دست میزنند که فقط از عهدهی دولتهای قدرتمند برمیآید. میگویند که فقط خارجیها را آوردهاند و وعدهی سیرک و بازار و این حرفهای سبکسرانه که جوابش در یککلام این است که این تشکیلات در غربت و تبعید، توان دارد این بار عظیم را بلند کرده و به مقصد برساند. تصور بکنیم اینکه این جمع مصمم و متحد، در زمان رسیدن به مردم و میهن خود چه میتواند که بکند؟
این هم یک واقعیت است که به آن بهاندازه کافى پرداخت نمیشود. هر فردى که قدرى از راه دور به امر سازماندهی و مدیریت وارد باشد، میتواند تصور کند که تربیت یک هزار زن در مقام یک شوراى مرکزى چه حجم غول آسائى از کار و ساعت مصرفى داشته است تا به این نقطه برسد. این هم واقعیتى است که نسلهای آینده بیشتر در مورد آن تحقیق خواهند کرد و خواهند نوشت و ارج خواهند گذاشت.
آیا نبایستى بیشتر ولیفقیه در گل گیرکرده را موردحمله قرارداد؟ گردهمایی امسال پاریس هم فقط در این راستا مفهوم است که رژیم هست، پس ما باید با او بجنگیم، سرنگونى این حکومت فقط کار ما و مردم ماست تا وقتى عظما سوار است، ما براى پائین کشیدن او تلاش میکنیم، این تنها تلاش ماست. این “سرپنجهی پولادین ” امیدبخش این مقاومت است که با ترسیم مرز بین حکومت آخوندى و مردم ایران ” مینمایاند راه ” ” میدهد امید “
دیدار در پاریس!
یعنى در ته ذهن هر انسان این سؤال منطقى ایجاد میشود که بر این چرخهی انهدام کشور، بهخودیخود، آیا پایانى هست؟
چقدر مایل هستم که بنویسم، آرى هست، در فلان تاریخ و ساعت فلان، در کنار آن پارک زیبا، حضرات میآیند و از هر چه جنایت و خباثت و رذالت انجام دادهاند، معذرت میخواهند و میروند در گوشهی خانقاه، کتاب خاطرات مینویسند!
اما در دوران سیاه تنوره کشیدن ارتجاع، براى اینکه مرعوب نعرههایشان و تبلیغاتشان نشویم، براى اینکه یادمان نرود چرا و در کجا هستیم، بایستى به تکرار چند اصل بنیانى بپردازیم.
اول اینکه حکومت ولایت قابلیت، ظرفیت، خواست و بیشرمی این را دارد که کل جهان را در خون و آتش فروبرد! تجربه نشان داده است، در همین کشور خودمان و عراق و سوریه نشان داده بلد است چکار بکند.
دوم اینکه علیرغم اختناق لگامگسیخته و آمار رسمى ٣ اعدام در روز، هنوز از بطن جامعه و مردم، از اعماق ایران، همهی ایران، شعلههای مختلفى به آسمان سر میکشد که در وراى هر شکل، از محتواى آتشین جامعه خبر میدهد، رسم ایستادگى با هر شکل ممکن و در هر شمائل متصور، باز تکثیر میشود، تلاشهای رژیم براى گسترش شیوههای مختلف اختناق هم دلیل دیگرى براى این واقعیت است که ایران یک جامعهی جوشان و زنده هست، در وراى هر تحلیل و تفسیر نمیتوان این واقعیت را انکار کرد.
نکتهی دیگر تلاش شبانهروزی رژیم براى از بین بردن و یا حداقل فلج کردن مقاومت است و بهطور متداوم و مستمر ادامه دارد. آخرین بار خامنهای در روضهی خوانى براى هلاک شدگان هفتتیر و مدافعان نابودشدهی حرم خودش در سوریه نالید که ” این گروه کسانى هستند که با ادعاى دفاع از خلق و حتی دفاع از اسلام وارد مبارزه شدند و … اکنون زیر چتر حمایت آمریکا قرار دارند ” (کیهان – یکشنبه -٦ تیر ١٣٩٥ برابر با ٢٦ ژوئن) و یا در لودگیهای شتر مابانه جواد آغا ظریف خود را بیان میکند که از بقاى مقاومت و نقش آن در به شکست کشاندن رؤیاهای رژیم مینالد. البته ولیفقیه چماق داران نمیگوید که قضیهی نامههای زنجیرهای چیست و چرا در عمل این حکومت همیشه بیشترین حد مماشات را از جانب همین شیطان بزرگ سابق دریافت کرده است.
حقیقت سرسخت دوران ما این است که هم شرقى و هم غربى از وجود “جمهورى اسلامى “، رضایت کامل دارند و دست در گردن ملایان بیشتر به مغازله مشغول بودهاند تا مقابله.
رمز بودن و ماندن مقاومت و مجاهدین خلق در یککلام بیان خواست اصلى مردم ایران یعنى سرنگونى رژیم و پرداختن بهاى لازم براى رسیدن به این هدف است.
اما واقعیت دیگرى هم هست که انگیزهی اصلى ماندن در این مبارزهی سنگین چیزى جز یک آرمان جدى انسانگرایانه واقعى، همانکه بهنوعی عشق ورزیدن به مردم و خاک ایران است. در تکتک مجاهدین میتوان این عشق را دید و احساس کرد. هزاران نَفَر از هموطنان ما در خارج از ایران حاضر و شاهد هستند که آنچه ما در این سالها از مجاهدین دیدهایم چیزى جز پرداخت بهای لازم، بدون داشتن هیچگونه چشمداشت بوده است.
هرروز نام یک شهید مجاهد خلق و عکسى از او در فضاى مجازى منتشر میشود که در آن نزدیکترین افراد خانوادهی این شهید براى بار اول بعد از گذشت سالها به عکسى و یا مطلبى دستیافتهاند و از برادر و خواهر و یا پدر و مادر او میگویند، هستند خانوادههای که بهتازگی ازآنچه گذشته است خبردار میشوند.
در این فضاى بسیار خصمانه که رژیم بر پا کرده و از حمایت و دلال صفتى بیبیسیها هم کاملاً برخوردار بوده است، این مقاومت و مجاهدین در هرسال به برپاداشتن مراسمى دست میزنند که فقط از عهدهی دولتهای قدرتمند برمیآید. میگویند که فقط خارجیها را آوردهاند و وعدهی سیرک و بازار و این حرفهای سبکسرانه که جوابش در یککلام این است که این تشکیلات در غربت و تبعید، توان دارد این بار عظیم را بلند کرده و به مقصد برساند. تصور بکنیم اینکه این جمع مصمم و متحد، در زمان رسیدن به مردم و میهن خود چه میتواند که بکند؟
این هم یک واقعیت است که به آن بهاندازه کافى پرداخت نمیشود. هر فردى که قدرى از راه دور به امر سازماندهی و مدیریت وارد باشد، میتواند تصور کند که تربیت یک هزار زن در مقام یک شوراى مرکزى چه حجم غول آسائى از کار و ساعت مصرفى داشته است تا به این نقطه برسد. این هم واقعیتى است که نسلهای آینده بیشتر در مورد آن تحقیق خواهند کرد و خواهند نوشت و ارج خواهند گذاشت.
آیا نبایستى بیشتر ولیفقیه در گل گیرکرده را موردحمله قرارداد؟ گردهمایی امسال پاریس هم فقط در این راستا مفهوم است که رژیم هست، پس ما باید با او بجنگیم، سرنگونى این حکومت فقط کار ما و مردم ماست تا وقتى عظما سوار است، ما براى پائین کشیدن او تلاش میکنیم، این تنها تلاش ماست. این “سرپنجهی پولادین ” امیدبخش این مقاومت است که با ترسیم مرز بین حکومت آخوندى و مردم ایران ” مینمایاند راه ” ” میدهد امید “
دیدار در پاریس!
سینا دشتى