۱۳۹۵ مرداد ۷, پنجشنبه

همنشيني با مجاهدين خلق



منبع :ایران اسرار ،28ژوئیه 2016

لینک 

ورلد آفيرز ژورنال
21ژوئيه2016
همنشيني با مجاهدين خلق ايران
در سال ۱۹۹۷, رئيس جمهور آمريكا, بيل كلينتون, سازمان مجاهدين خلق ايران را در ليست سازمانهاي خارجي تروريستي قرار داد, و در سال ۲۰۱۲ همسر او هيلاري كلينتون وزير امور خارجه آنها را از آن ليست خارج كرد.
يكي از آنها اشتباه, و اشتباهي بزرگ بود.
مجاهدين خلق مبارزه سختي با رضا شاه پهلوي قبل و هنگام انقلاب ايران در سال ۱۹۷۹ كردند. بعد از آن, هنگامي كه جناح اسلامگرا به رهبري خميني, چالش جديدي براي بدست آوردن قدرت مي طلبيد, آنها در كنار ديگر جنبشهاي چپ ايران, جنگيدند, و شكست خوردند.
رژيم ايران در تروريست ناميدن آنها اصرار مي ورزد, و بيل كلينتون را نيز براي اينكار متقاعد كردند.
آنها در حال حاضر در فرانسه مستقر هستند. آنها مجبورند در خارج از ايران باشند, چون اگر به ايران برگردند, شكنجه و اعدام مي شوند. و آنها, يك چتر سازماني بزرگتري را تشكيل دادند كه شامل ساير گروهاي مخالف رژيم است كه شوراي ملي مقاومت ايران نام دارد. آنها هر ساله يك گرده همايي عظيم در پاريس برگزار مي كنند, كه به صورت زنده (از طريق ماهواره) به ايران پخش مي شود.
آنها امسال من را دعوت كرده بودند, و من رفتم.
در ابتدا كمي شك داشتم. هيلاري كلينتون همين چند سال پيش آنها را از ليست تروريستي خارج كرد. آنها ريشه هاي شبه ماركسيستي و اسلامي دارند. گوش خراشترين منتقدان آنها مدعي هستند كه مجاهدين خلق, نوعي فرقه هستند و اينكه هيچ كس در ايران خواهان مجاهدين نيستند. ولي به هر حال من رفتم, چرا كه نه؟ من براي آنها كار نمي كنم و پاسخگوي آنها نيستم. ميتوانم هر چيزي كه خواستم بنويسم. من مي توانم آنها را دسته اي شارلاتانهاي هسيتريك و مبلغ معرفي كنم, بدون آنكه اتفاق بدي براي من بيافتد.
و آنها اين را متوجه هستند. علي صفوي, كسي كه من را دعوت كرده گفت " ما به شما نمي گوييم چه بنويسيد" " ما همچين جسارتي نمي كنيم"
او احمق نيست. اگر آنها كوچكترين فشاري به من براي نوشتن چيزي مثبت و يا هر چيز خاصي مي آوردند, من آنها را براي عموم افشا مي كردم, و از همكارانم در رسانه ها مي خواستم از آنها دوري كنند.
اما من اينكار را نمي كنم. آنها در دههء ۷۰ هر طوري كه آغاز كردند, مسير اصلي را نه با استانداردهاي خاورميانه بلكه با استانداردهاي غرب طي نمودند.
آنها در ابتدا بيشتر ماركسيست بودند, با اينكه هرگز بطور واقع كومونيست و يا سوسياليست نبودند. آنها بيشتر متعلق به مدرسهء چشم وحشي امپرياليست علي شريعتي هستند. از آنجايي كه ايالات متحده شاه را حمايت مي كرد, آنها ضد آمريكايي بودند.
در دههء ۱۹۷۰ كه شاه هنوز در قدرت بود, آنها اهداف ايراني را به طور خشونت آميز مورد حمله قرار مي دادند, بعضي, آنها را متهم مي كنند كه آنها به اهداف غربي نيز حمله مي كردند ظاهرا آنها يك ساختمان متعلق به آمريكا را بمباران كردند, و پرسنل نظامي آمريكا را در ايران ترور كردند. اما به هر حال, آنها اصرار دارند كه هرگز به غربيها حمله نكردند, و آن حملات توسط جناح منشعب كمونيستي پيكار صورت گرفته است.
من نمي دانم چه كسي درست مي گويد, شايد آنها اين كار را نكردند. شايد آنها به خاطر اينكه امروز طرفدار آمريكا هستند و به كمك آمريكا نياز دارند, وانمود مي كنند كه آنها اين كار را نكردند. به هر حال دههء ۱۹۷۰ تقريبا نيم قرن پيش بود. براي من روشن نيست كه چقدر بايد امروز اهميت داشته باشد حتي اگر آنها گناه كار باشند.
چه اتفاقات ديگري در دههء ۱۹۷۰ رخ مي داد؟ مقامات ويتنام, صاحبان املاك را اعدام مي كردند و مخالفان را به اردوگاه هاي آموزشي مي فرستادند. سربازان آنها دهها هزار از سربازان ما را كشتند (البته سربازان ما چندين برابر بيشتر از سربازان آنها را كشتند) . اما روابط آمريكا و ويتنام امروز خوب است, چرا كه گذشته, گذشته است. مردم تغيير مي كنند, احزاب و دولتها تغييز مي كنند و تاريخ به سمت جلو پيش مي رود.
همينطور رابطهء ما با سازمان مجاهدين برجسته است. آنها حتي به صورت گفتاري, طي حداقل سه و نيم دهه كار بدي در حق ما نكردند, چرا بكنند؟ امروز ما دشمنان مشتركي داريم. آنها به طور بي رحمانه توسط حزب الله و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران آزار و اذيت شده اند. خمينيستها اصرار مي كنند كه مجاهدين خلق آلوده به الحاد و طاعون غربي هستند.
اين هم يك دليل ديگر براي اينكه رژيم ايران اينقدر از مجاهدين متنفر است. مجاهدين تنها و اصلي ترين جنبش سياسي در خاورميانه هستند كه توسط يك زن بنام مريم رجوي رهبري مي شوند. او دنريس تارگرين ايران است, زني در تبعيد كه آرزو مي كند دولت نامشروع را با گرد هم آوردن نيروها در اطراف خود از خارج بر اندازد. (بر خلاف قهرمان قيم آو ترونز ما, رجوي در تلاش براي ملكه شدن نيست و اژدها هايي ندارد كه به آنها فرمان بدهد. )
در طول دههء ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ سازمان مجاهدين تعدادي از مقامات وافسران نظامي ايراني را در ايران ترور كردند. از اينرو رژيم ايران سازمان مجاهدين را يك سازمان تروريستي نامگذاري كرد.
اما تفاوتي بين چريكهاي جنگجو و تروريسم وجود دارد. اعلام كردن هرعمل يا اعمالي خشونت آميز بر عليه رژيم استبدادي بعنوان تروريسم, تفاوتهاي اخلاقي و سياسي گسترده اي كه بين ارزشهاي بن لادن و تاموس جفرسون هست را ناديده مي گيرد. پاسخ ناتوان كه "يك مرد تروريست " و "ديگري آزادي خواه" است جواب نيست. پرواز هواپيماي مسافربري به ساختمانهاي تجارت جهاني در همهء ابعاد آن يك عمل تروريستي بود, در حالي كه مقاومت فرانسه در مقابل اشغال نازي ها, در روح و عمل در نقطهء مقابل قرار مي گيرد.
بيل كلينتون مجاهدين را بخاطر اعمالي كه آنها در دههء ۱۹۷۰ و حتي ۱۹۹۰ مرتكب شده بودند, بعنوان سازمان تروريستي نامگذاري نكرد. او براي اينكه تلاش مي كرد رابطه با ايران را بهتر كند, به درخواست محمد خاتمي, كه ميانه رو معرفي مي شد و در سال ۱۹۹۷ در انتخابات رياست جمهوري برنده شده بود اين كار را كرد. خاتمي نه تنها ميانه رو واقعي نبود, او حتي رئيس دولت ايران هم نبود. رئيس حكومت ايران, همان زمان و حالا, ولي فقيه علي خامنه اي بود. ايران در زمان رياست جمهوري خاتمي به هيچ وجه معتدل تر از زمان محمود احمدي نژاد گزاف, بعنوان رئيس جمهور آن نبود.
ميخواهيد ميانه رو هاي واقعي ايران را بشناسيد؟ نگاهي بيندازيد به برنامهء ۱۰ ماده اي مجاهدين براي ايران آينده.
٭ يك جمهوري مبتني بر آراء تمام مردم.
٭ آزادي هاي فردي, از جمله آزادي بيان و آزادي مطبوعات.
٭ لغو مجازات اعدام.
٭ جدايي دين از دولت.
٭ برابري جنسيتي.
٭ حاكميت قانون.
٭ اعلاميه جهاني حقوق بشر.
٭ مالكيت شخصي و بازار اقتصادي
٭ يك سياست خارجي بر مبناي همزيستي مسالمت آميز.
٭ يك ايران غير اتمي.
هيچ اثري از ماركسيست و يا اسلامگرايي در آن وجود ندارد. اين ده ماده همانند اولين قانون اساسي يك دموكراسي ليبرال مدرن است.
تحت كدام تئوري غرب بايد پشت پا به اين مردم بزند, براي رضايت دولتي كه مخالفانش را شكنجه مي كند, ارتشهاي تروريستي را؟ در سراسر خاورميانه حمايت مي كند, و همجنسگرا ها را در پايتخت از جراثقال حلق آويز مي كند؟
اين شرم آور است كه آمريكا آنها را به خواست يك رژيم كاملا ديكتاتوري تروريست ناميد, اما اينچنين اتفاقات زماني رخ مي دهد كه ما تلاش مي كنيم با دشمنان خودمان به صلح برسيم, قبل از اينكه آنها حاضر به خاتمهء دشمني با ما باشند. حداقل هيلاري كلينتون نجابت داشت كه آنچه را همسرش كرده بود را موقعي كه وزير امور خارجه بود برگرداند, اما آنهم بعد از ساليان نزاع قانوني, مجبور شد.
برنامه در پاريس, فوق العاده بود. و ساعتها بطول انجاميد.
تقريبا صد هزار نفر در آن شركت كرده بودند, كه اكثريت آنها ايرانياني بودند كه در تبعيد زندگي مي كنند. من هرگز در زندگيم اينهمه آدم را در يك مكان نديده بودم. مجاهدين خلق ممكن است در داخل ايران محبوبيتي نداشته باشند, اما بطور يقين در سراسر كشورهاي اروپايي محبوبيت بسياري دارند, كه نشان مي دهد به گفته مخالفان محبوبيت مجاهدين در داخل ايران به محبوبيتي كه در سالن هست نباشد.
گرد همايي بيرون شهر در نزديكي فرودگا ه بود. به هيچ وجه نمي شد اين برنامه در نزديكي مركز پاريس برگزار شود, چرا كه ساختمان هاي شهر آنقدر بزرگ نيستند كه اين جمعيت در آنها جا بشود.
واقعا, فكر مي كردم حوصله ام سر برود. بسيار خسته و خواب آلود بودم, و اگر قرار است چند روزي را در پاريس باشم, نمي خواهم در كمربندي بيرون شهر در نزديكي فرودگاه بمانم, ترجيح مي دادم دركافه اي در منطقهء لاتين نشسته و موزه دورسي را مطالعه كنم.
بله, حتي براي پنج دقيقه هم حوصله ام سر نرفت. سازمان دهندگان توانسته بودند با برنامه هاي متنوع مانند سخنراني ها, پخش فيلم هاي جالب, موسيقي و رقص برنامه را جالب نگاه دارند.
بيشتر سخنرانان ايراني نبودند, آنها مقامات بلند پايه از آمريكا, اتحاديه اروپا, و خاورميانه كه شاهزاده سعودي تركي فيصل نيز بود. او سخنراني بسيار محركي به عربي كرد, از تحسين صميمانهء دست آوردهاي تمدن ايرانيان از زمان زرتشت آغاز كرد- ايرانيان به شنيدن اينگونه صحبتها از اعراب عادت ندارند.- و در آخر با شعار تغيير رژيم ايران, حرفهايش را خاتمه داد.
فكر مي كردم برنامه عجيب و غريب, و شايد كمي غير طبيعي باشد, اما به لطف مجاهدين و سابقه و گذشتهء آنها, برنامه به اندازهء كنفرانس سالانهء ايپك در واشينگتن مرسوم بود, تاحدودي بخاطر اينكه اين سازمان در حال حاضر در واشينگتن بسيار ناجور است.
و اما نمونه اي از كساني كه از آمريكا در اين مراسم شركت كرده بودند.
سخنگوي سابق مجلس, نيوت گينگريچ (جمهوريخواه از جورجيا)
استاندار سابق ايالت ورمانت هاورد دين (دموكرات)
استاندار سابق نيو مكزيكو, بيل ريچاردسون (دموكرات)
نمايندهء سابق كنگره, پاتريك كندي (دموكرات از رود آيلند)
سناتور سابق روبرت تورسيلي (دموكرات از نيو جرزي)
وزير سابق امنيت ملي تام ريج (جمهوريخواه)
شهردار سابق نيويورك (جمهوريخواه) نيز قرار بود شركت كند اما نرسيده بود.
مجاهدين تا كجا پيش آمدند. از يك سازماني كه طور رسمي در ليست سازمانهاي تروريستي نامگذاري شده بود به جايي كه از حمايت دو حزب اصلي واشينتگن در رقابت با انگلستان برخوردارند.
همهء كساني كه براي سخنراني به پاريس پرواز كرده بودند, نه تنها براي حمايت از اپوزيسيون ايران بلكه براي تغيير رژيم در ايران به آنجا رفته بودند. " رژيم محكوم به فناست." هاورد دين طي ميزگردي قبل از مراسم گفت, "و ما مي خواهيم كمك كنيم كه در اين مسير در سريعترين زمان ممكن به روز سرنگوني برسد." آنها هر چيز شيطاني و بد را در مورد انسانيت نمايندگي مي كنند. و كار ما اين است كه مطمئن شويم آنها موفق نخواهند شد و اينكه هر چه زودتر آنها را بيرون كنيم بهتر است.
ديدن بسياري از آمريكايي ها از طيفهاي مختلف سياسي در يك صحنه و اينكه آنها در موردي بسيار اساسي تفاهم دارند بسيار جالب بود. آنها باعث شدند كه رئيس جمهور كنوني آمريكا و رقيباني كه در تلاش براي كسب اين مقام هستند با كمي اختلاف دچار رنگ پريدگي شوند. ديدن هاورد دين و نيوت گينگريچ بسيار خوب بود اما مي توانست بهتر هم باشد اگر اوباما, هيلاري كلينتون و دونالد ترامپ هم آمده بودند.
بر خلاف هاورد دين و نيوت گينگريچ, اوباما و كلينتون, خواستار تغيير رژيم در ايران نيستند. كلينتون تقريبا, كاملا خصوصي آن را مي خواهد, اما هيچ شواهد واقعي كه اوباما نيز خواستار آن است وجود ندارد. كلينتون دير باور تر از اوباما در مورد مناسبات جديد واشينگتن با تهران است, اما او بر قسمتي از توافق هسته اي اوباما با ايران در انتخابات رياست جمهوري شركت مي كند.
در همين حال, دونالد ترامپ, ورود تك تك اعضاء و حاميان مجاهدين را به آمريكا حتي با ويزاي توريستي را ممنوع مي كرد, قبل از اينكه ازپيشنهاد مضحك خود مبني بر ممانعت از ورود هر مسلماني به خاك آمريكا عقب نشيني كند.
مخالفان مي گويند, سازمان مجاهدين هيچ حمايتي در داخل ايران ندارد, چون آنها مخالف توافق هسته اي هستند. توافقي كه در خيابانهاي ايران بسيار محبوب است. آن قسمتي از ايزوله شدن ايران را در عرصهء بين المللي خاتمه مي دهد, يا حداقل در تئوري بايد اينطور باشد, اقتصاد كم خون ايران را بهتر ميكند, شايد مخالفان راست مي گويند, من هيچ نظري ندارم.
من چه مي دانم, بدون شك, هر آنچه اين مردم در دههء ۱۹۷۰ بودند, امروز, آنها ليبرالهاي واقعي و ميانه رو هستند. آنها ميانه رو هاي تقلبي اخوان مسلمين, و يا راساي جمهور ايران نيستند. و هيچ شباهتي به ميانه رو دروغين تركيه رجب طيب اردوغان ندارند, كه مدام در حال تغيير بين هوگو چاوز خاورميانه به استالين هست. نه اين ايرانيان, افراد واقعي هستند و ديدن اينكه پايتخت هاي غربي با آنها بر اين اساس رفتار مي كنند, خوشايند است.