۱۳۹۵ مهر ۱۵, پنجشنبه

جهنم حلب، سكوت فرشتگان تقلبى






تاریخ ،6 اکتبر 2016


لینک 

سینا دشتی
"گر در خور عشق آمد ، خرم چو دمشق آيد
ور دل ندهد دل را ، ويران چو حلب بينم
غزليات -مولوى "
استراتژى  خامنه اى، نابود كردن عنصر مخالفت كردن و نفس داشتن  توان اعتراض در مردم سوريه براى ابقاى نافرجام بشار اسدف در قدرت است. كدام عقل سالمى ميتواند يك لمحه اين فرض را بخودش راه بدهد كه أسد حاكم  واقعى سوريه هست؟ رژيمى كه با استفاده از بيش از هشتاد هزار نظامى خارجى و وحشيانه ترين بمب بارانهاى اين قرن بر سر پا مانده، و در يك گامى قبر تاريخ است، را ميشود با كدام  نظام ديكتاتوري كلاسيك مقايسه كرد؟
حمله به كاروانهاى مواد غذائى، نابود كردن بيمارستانها ، حملات هوائى دومرحله اى كه براى زدن حداكثر خسارات و تلفات به مردم غير نظامى و إمداد گران طراحى و اجرا ميشود، محاصره ى نظامى يك شهر، همه از جنايات جنگى تعريف شده در دوران معاصر هستند، Jan Eliasson از ديپلوماتهاى مشهور سوئد كه سمت معاون دبيركلى را در ملل متحد دارد، اين تاكتيك ها را قرون وسطائى توصيف كرد، گويا كه  با دمخور شدن با رژيم قرون وسطائى ولايت فقيه، جنايت پيشگى، مثل بيمارى هارى به دیگران هم سرايت كرده است. تلاشهاى رژيم خمينى در هدايت و فرماندهى اين تجاوزات جنگى به مردم بيدفاع سوريه بركسى پوشيده نيست، قتل عام كودگان، در ابعاد بى سابقه ، لكه ننگى بر صورت آخوندها و همه متحدان اسد هست و بِنَا بر گفته ى وزير خارجه ى فرانسه ميتوان "ايران  و روسيه شريك جنايات جنگى" حكومت بشار، محسوب كرد.
اما تا آنجا كه به مردم ما در ايران بر ميگردد و منافع عاليه ى ميهنى ما كه در ارتباط مستقيم با بود و نبود رژيم، قرار دارد، كاملا مشخص است كه شكست رژيم أسد و سقوط آن چه عوارض مهلكى براى رژيم ولايت فقيه در بر دارد. از اين لحاظ رژيم با حمايت همه جانبه از بشار در تمامى  زمينه ها، خط جبهه ى بقاء ولايت فقيه را در حلب و دمشق چيده است. اين كه آيا ميشود يك انقلاب را با بمب باران هاى وحشيانه، بمب هاى فسفرى كه استفاده از آن بر أساس قانون بين المللى جنگ، ممنوع اعلام شده، با كشتار بى حد و مرز مردم عادى را شكست داد يك مقوله است و آيا ميتوان در فرداى اين كشتار براى أسد و خامنه اى مشروعيت مجدد سرپا كرد يك چيز ديگر، يعنى حتى اگر فرض را بر اين بگذاريد كه در صحنه اى نظامى موفق بشوند كه مردم را مقهور قدرت نظامى بكنند، اين به معناى يك دستاورد سياسى پايدار نيست، راه دور نميرويم، قصد مقايسه ى يك انقلاب و يك نظام سياسى را هم ندارم ، فقط براى توضيح بيشتر عرض ميكنم، حمله ى آمريكا به عراق و سرنگونى نظامى رژيم سابق عراق، آيا يك پيروزى براى آمريكا محسوب ميشود يا بزرگترين شكست استراتژيك بعد از جنگ جهانى دوم؟ تازه فرض را بر اين گذاشته كه  خامنه ى و سليمانى بتوانند به طور كامل همه را از صحنه و سوريه حذف كنند كه البته يك فرض غير واقعى هست، اما براى تمرين ذهنى نوشتم، حالا در صحنه بياييد و تكليف سنى ها، أكراد ، تركمن ها ، و وضعيت أردن و لبنان و عراق و عربستان و تركيه را هم به اين تابلوى پيچيده ى سياسى أضافه كنيم و به عنوان پارامتر هاى  مختلف به آن بنگريم، پايان دوران اوباما در كأخ سفيد هم در راه است، آنوقت ابتر بودن پروژه ى حفظ اسد در قدرت بيشتر روشن ميشود. البته اگر تنها راه حل فقط يك چكش در دست باشد، همه ى مشكلات را ميتوان يك ميخ تصور كرد، ولى كدام ناظر با داشتن يك ديدگاه علمى و درك تاريخ تحولات اجتماعى در حد يك دانشجوى سال اول، به جنايات  خامنه اى در حمايت از رژيم اسد، به چيزى بيشتر از يك استيصال واقعى سياسى و تلاش بيرحمانه براى پوشاندن اين برهنگى بنيادى با جامه ى از بمب و كشتار، بنگرد؟ اينقدر اين تناقض بنيادى و قدرتمند است كه صداى جناح دور انديش رژيم ولايت فقيه را در آورده است. آنها به گره زدن كليت رژيم با راه حل نظامى مطلق در سوريه، به عنوان مسير كور مينگرند. اين خشونت بيرحمانه ضد بشرى كه مثل خار در چشم هر انسانى فرو رفته و آرام و قرار را از هر وجدان بيدار را گرفته، البته به خاطر ماهيت سياسى و تجانس با ماهيت ولايت فقيه، به هيچ اعتراض كوچكى از جانب جماعت "كاسمى" ها و هم طويله هايشان منجر نشده است، آنان كه در مذمت خشونت و فشار سياسى به رژيم آخوندى فرياد واجنگا و آى صلح در خطر است و كبوترها را دريابيد ، سر ميدادند و ... اين قبيل دجاليت هاى معمول آخوند پسندانه را علم و كتل ميكردند، الان نه تنها ككشان نميگزد كه بچه هاى سوريه را با بمب فسفرى ميسوزانند و بيمارستان را بر سر مردم و بيمار و دكتر خراب ميكنند ، بلكه با تكرار رذيلانه ترين تبليغات آخوندى به دفاع از حرم ولى فقيه و رژيم اسد در حلب  مشغول هستند. پس چه شد ان همه آه و ناله در باب صلح دوستى، البته كاذب و در عالم واقع آخوند دوستى،؟ پس چرا صدايشان در نمى آيد؟ البته از اول هم حنجره شان چيزى جز بوق ولايت نبوده و نيست. اما در اين كشتار بيرحمانه كه سفير امريكا در ملل متحد آن را بربريت ميداند، جماعت عاشق گرين كارت و ظريف قهرمان صلح ، خفه خون گرفته اند!
اگر كسى درد مردم و خلق هاى خاورميانه و صلح در اين نقطه از جهان را دارد، بايستى در قدم اول با محكوم كردن جنايات جنگى با  آخوندها در منطقه مرزبندى داشته و به خلع يد از آخوندها در كشورهاى خاورميانه فراخوان بدهد. اين مسير تنها مسير انسانى و اصولى براى پايان دادن به جهنم حلب خواهد بود. اشتهاى رژيم ضد بشرى در ايجاد  امپراطورى جديد آخوندى، در صورت بلعيدن حلب، نه تنها فرو نخواهد نشست بلكه به مراتب به جنايات بزرگ تر و سياه تر در عراق و لبنان و ايران و ... خواهد انجاميد.

"گر در خور عشق آمد ، خرم چو دمشق آيد
ور دل ندهد دل را ، ويران چو حلب بينم
" غزليات -مولوى