۱۳۹۵ مهر ۱۵, پنجشنبه

مقاله ای از زندانی سیاسی هوادار مچاهدین سعید ماسوری در زندان گوهر دشت کرج :جوشش خون است این واجستها!!





منبع :ایران آزاد فردا ،6 اکتبر 2016 

لینک 

مقاله ای از زندانی سیاسی هوادار مچاهدین سعید ماسوری :جوشش خون است این واجستها!!
















چند وقتی است که مهره های ریز و درشت حکومت یکی پس از دیگری به صحنه می آیند و از ان رازهای “مگو” بر زبان میرانند… یکی تکذیب میکند، یکی تأیید و افتخار میکند یکی تجاهل میکند و برخی برای لاپوشانی و سفیدکاری به یک “عذرخواهی” آبکی متوسل میشوند… موضوع برای عذرخواهی و افتخار چندان تفاوتی ندارد، یکی از قتل عام ۶۷ میگوید و یکی از جنگ ۸ ساله و و و … ولی همه اینها با انتشار نوار  آقای منتظری کلید خورد و لابد فهمیدند که خیلی چیزهای دیگر هم ممکن است از پی آن بیاید و و چه بسا لازم است مقدمات و تمهیداتی را فراهم اورند. ظاهرا  آنها که بیشتر در ان آلوده اند، بیشتر از دیگران سر و دست تکان میدهند و لب میگزند، از دادستان کل گرفته که میگوید من مخالف اعدامهای ۶۷ بودم یا خبر نداشتم تا آن پورمحمدی که ابتدا تکذیب کرد و بعد که دید موضوع عیان تر و خراب تر از این حرفهاست گفت “افتخار میکنم” ! تا محسن رضایی که میگوید ” بهتر بود بعد از ازادی خرمشهر وارد خاک عراق نمیشدیم” و تا رئیس القاتلین املی لاریجانی که میگوید “اگر اینهمه را اعدام نکنیم وضع خرابتر میشود…” و یا آنهایی که خیلی مودبانه و پاستوریزه میگویند آمار قتل و جنایت نشان میدهد که اعدامها موثر نبوده…” !!! و تا همین چند روز پیش که قاسم سلیمانی که ناگهانی لازم دید ، سوریه را رها کرده به تایید و تاکید درستی جنگ ۸ ساله و ارزشهای ان بپردازد. موضوعات به ظاهر متفاوتند و اظهارات دست اندرکاران سابق و لاحق خیلی متناقص و متفاوت…!!! ولی به قول مولانا:
کافر و فاسق در این دور و گزند
پرده خود را به خود برمیدرند
شاید تصور شود که اینها سیاستمدارند یا “ناسیاستمدار” (یا چه میدانم سیاست نامدار..!!) ولی انچه که مسلم است، این حکم، حکم خداست و قانونمندیهای خلقت تاریخ و از آن هیچ گریزی نیست که:
این هم از تاثیر حکم است و قدر
چاه میبینند و نتوانند حذر
قطعا همه داستان کشتن و خوردن آن “پیل بچگان” را توسط ان فرومایگان از زبان مولانا شنیده اند که با وجود هشدار و اخطار ان مرد فرزانه که به هیچ وجه “پیل بچگان” را کشتار نکنید که انها را مادرانی است که خونریزی و شکار (کشتار) فرزندانشان را برنمی تابند و به انتقام به سراغتان خواهند امد را نادیده گرفتند و وقعی ننهادند… به روایت مولانا، بعد از شکار و کشته شدن “پیل بچه ای” مادرش و یا به قول مولانا ان “شه پیل مادر” قاتلان فرزندش را از بوی دهانشان شناسایی کرد و هر کدام را که از گوشت فرزندش خورده بودند، از بوی دهانشان شناخت و به سزای عملشان رساند و ان قاتلان به هیچ وجه نتوانستند او را بفریبند و خود را “مبرا” جلوه دهند، چون دست و پا و قیافه و لحن … و حتی بوی دهانشان کاشف از جنایتشان بود و هیچ توجیه و فریب و فرار به جلو و عقبی نمیتوانست ان را بپوشاند.
این قانونمندی و حکم تاریخ است و به قول مولانا “علم حق” است، و “کی کند مکرت از علم حق خلاص…؟؟!!”
اقتضای داوری رب دین
سر براورد از ضمیر آن و این
کان فلانچون شد، چه شد حالش چه گشت
همچنانکه جوشد از گلزار کشت
جوشش خون باشد آن واجستها
خارش دلها و بحث و ماجرا…
امثال رفسنجانی و رضایی گمان می کنند همین که گفتند «به دلیل نظامی و سیاسی نمی توانیم توضیح بدهیم» همه پذیرفته و بعد ۳۰ سال هم کسی چیزی نمی پرسد و آن همه کشته های جوان و نوجوان جنگ و این همه اعدام های امروزه (هفته ای ۳۰ اعدام)، همه آدم هایی هستند که زیر بته عمل آمده و پدر و مادرانی ندارند و این ها می توانند آن آثار خون را از دست و پا و بدن و نَفَس خود پاک کنند …؟؟؟ یا امثال لاریجانی گمان می کنند که همین که گفتند همه این اعدام ها به خاطر خودتان است که امنیت داشته باشید و اگر این همه اعدام نکنیم وضع خراب‌تر می‌شود .. قانع کننده است، همه می‌پذیریم و تمام …!!!









و آن همه کشتار سال‌های ۶۰ و ۶۷ و مادرانی که حتی هنوز که هنوز است گورهای فرزندانشان را نمی‌دانند تا حداقل این غم جانکاه را بر سر مزار عزیزانشان بگیرند، لابد با این توضیح که آنها علیه نظام و محارب بودند، قانع می‌شوند و قضیه فیصله یافته …؟؟؟! و این خون‌های «به ناحق» ریخته شده را هیچ صاحبی نیست … و تا ابد مکتوم خواهد ماند.
اینکه این همه در کتاب و سنت و فرهنگ‌ها بر «دماء» و خون حساسیت نشان داده شده و اینکه خداوند از «خون» نمی‌گذرد از آن است که انگیزاننده و حرکت آفرین بوده و شاید به همین خاطر امام حسین هم «ثارالله» لقب گرفته، چون خون «به ناحق» ریخته شده است … و امروز هم آن فریاد و زجه ‌های متراکم شده در بغض‌ها و سیلاب خشم محبوس شده در قطرات اشک‌ها فعلا در گفتگوها و شبکه‌های مجازی راه یافته و لاجرم در مجازات‌ها و صحنه واقعی به ثمر خواهد نشست، چون همان خون‌هاست که بهت و شگفتی مردم و دنیای امروز را برانگیخته و افشاگر جنایات می‌گردد و وقتی جنایت عیان و مبرز  شد، لاجرم کسی و کسانی باید پاسخگوی اعمالشان باشند، و این همان قضاوت و داوری تاریخ است و گریزی از آن نیست و این دل‌نگرانی‌ها و بیان آن رازهای «مگو» تناقض بافی‌ها و حتی تهدید کردن‌های امثال لاریحانی و بقیه، نتیجه جوشش خون آنهاست.
جوشش خون است این واجست‌ها     خارش دل‌ها و بحث و ماجرا
سعید ماسوری
زندان گوهردشت کرج – ۱۳ مهر ۱۳۹۵