در چهارمین و آخرین بند حکم، خمینی «اصول تردیدناپذیر» ولایت فقیه در برابر مخالفان را تدوین میکند:
ـ بیرحمی نشان دادن
ـ اعمال قاطعیت
ـ بهکاربستن خشم و کینه
ـ کنار گذاشتن وسوسه و شک و تردید هنگام صدور حکم اعدام
ـ تردید نکردن در اجرای اعدامها
ـ اعمال حداکثر شدت عمل
ـ و تردیدناپذیری همه این اصول
ششم، سیاست
خمینی یک اصل اساسی دیگر را در حکم تکمیلی خود ارائه میکند: «در تمام موارد هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است، سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید». (4)
با این دو حکم، خمینی مفهوم سیاست را در ولایت فقیه بیان میکند: دروغ گفتن، بیرحمی بهخرج دادن، زیاد کشتن، سریع و یکباره کشتن و...
روشن نیست که آیا خمینی، از آراء ماکیاولی نظریهپرداز سیاسی نامدار قرن شانزده مطلع بوده یا خیر. او در کتاب مشهور خود، تصریح میکند که(5) «پس از فتح یک کشور، شهریار باید صدمات خود به مردم را یکباره و یکجا وارد سازد تا اثر آن کمتر احساس شود.» اندرز او به حاکمان این است که هیچگونه تعهدی برای محترم شمردن قول خود نداشته باشند و هرگاه لازم شد خوی حیوانی و بیرحمی در پیش بگیرند. (6)
در حقیقت، خمینی در لفافه اسلام، از همان اصول و نظرگاهی تبعیت میکند که در ذیل آن، امر سیاست بهمثابه مناسباتی است که در آن عدالت و شرافت و اخلاق انسانی جایی ندارد.
از این نظر، نامه سال 1366 خمینی به رئیسجمهور وقت، خامنهای، تعریف دقیقی از همین «سیاست» است: «حکومت بهمعنای ولایت مطلقه... مقدم بر تمام احکام فرعیه حتی نماز و روزه و حج است. حاکم میتواند مسجد یا منزلی را که در مسیر خیابان است خراب کند و پول منزل را به صاحبش رد کند. ... حکومت میتواند قراردادهای شرعی را که خود با مردم بسته است، در موقعی که آن قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد، یکجانبه لغو کند. و میتواند هر امری را، چه عبادی و یا غیرعبادی است که جریان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن مادامیکه چنین است جلوگیری کند... . و بالاتر از آن هم مسائلی است، که مزاحمت نمیکنم». (7)
آنچه را خمینی نمیخواست «مزاحمت» کند و از گفتناش در آن زمان ابا داشت، یک سال بعد در حکم قتلعام زندانیان سیاسی انشا کرد.
۲ ـ منافقین
برای شناخت ولایت فقیه باید در مفهوم همین کلمه رسوخ کرد. با این روش از کوششهای تاکنونی برای بهدست دادن تعریفی از این اصطلاح نظیر تبارشناسی آن، بررسی ریشههای عقاید شیعه درباره امامت و پیشینه عقاید فلسفی و نظرگاههای فقهی خمینی فاصله میگیریم و برای فهم ولایت فقیه بهعناصر واقعی نهفته در آن روی میکنیم که خود را در عمل سیاسیاش ظاهر کرده است.
از نظر خمینی، مفهوم «منافقین» ربطی بهسابقه تاریخی آن در صدر اسلام، معنای مشخص این کلمه در قرآن و تعریف واژهشناسانه آن ندارد. بلکه خود او در خلال سخنرانیها و عمل سیاسیاش بار معنایی متفاوتی بهاین کلمه داد. سپس در حکم قتلعام، بار معنایی آن را با جرم شناختن «سرموضع» نفاق بودن، بهمنتها درجه رساند.(8) پس در این جا مفهومی مورد نظر است که این کلمه در یک فرآیند تاریخی پیدا کرده است.
از سال ۵۸ بهبعد به مدت چند سال خمینی در سخنرانیهایش مشخصههای همین دشمن ـ منافقین ـ را توضیح میداد:
برای شکافتن مفهوم این واژه ابتدا به سخنان خمینی مراجعه میکنیم:
مصیبت بدتر
اولین اظهارنظر خمینی علیه مجاهدین در ۲۳ خرداد ۵۸ در یک دیدار غیرعلنی با عدهیی از عواملاش صورت گرفت. سخنان خمینی هر چند در آن موقع بهطور رسمی منتشر نشد، اما نوار کاست آن که دست بهدست میگشت، وسیله تحریک و بسیج قوای خمینی علیه مجاهدین بود:
«این اینها مصیبتشان بدتر از آنهاست. ...
اینهایی که سر خود هر چه دلشان میخواهد گردن قرآن میگذارند، اینها کارشان مشکلتر از آنهاست... .» (9)
از اعظم مشکلات، مشکلتر از محمدرضا ـ «امروز هم مسلمانها مبتلای به دستهیی از منافقین هستند که کار مسلمانها با این منافقین مشکلتر است با کارشان با محمدرضا. ... یک دستهیی که در ظاهر اظهار اسلام میکنند... با اینها باید چه بکنیم؟ کار با اینها بسیار مشکل است...
حل مسأله منافقین از اعظم مشکلاتی است که برای ملت ما و برای اسلام از اول بوده است».(10) (۲۴ آذر ۵۸)
ترسناکتر از حمله نظامی و حصر اقتصادی ـ «هیچ وقت از حمله نظامی نترسید، ... بلکه آنوقت هم مداخله نظامی بکنند به نفع ماست. از حصر اقتصادی هم ابداً نترسید… اگر ما را محاصره اقتصادی بکنند به نفع ماست... از این دشمنی که آمده در داخل و ما را میخواهد از داخل فاسد کند، این ترس دارد».(11) (۱۰ دی ۵۸)
سوره منافقین، نه سوره کفار ـ «ما سوره منافقین داریم اما سوره کفار نداریم، سوره منافقین داریم که برای منافقین، از اول شروع میکند اوصافشان را میگوید». (12)
جذبکننده جوانان پاک ـ «توانستند که جوانهای پاک و صاف و صحیح ما را گول بزنند با تبلیغاتی که بلدند و خوب هم بلدند».(13) (۴ تیر ۵۹۹)
بانیان شکاف میان جامعه و حکومت ـ «تمام سعی منافقین بر این است که بین مردم شکاف ایجاد نمایند».(14) (۶ خرداد ۶۱۱)
مخالفان قصاص و حدود شرعیه ـ «منافقین اسلام راستین میخواهند، نه اسلامی که در آن حدود شرعیه جاری بشود، نه اسلامی که در آن قصاص شرعی جاری بشود، نه اسلامی که ابرقدرت ها را بیرون بکند از کشور، نه اسلامی که کمونیست را سرکوب کند».(15) (۱۱ آذر ۶۱)
عده زیاد ـ «منافقین که عده شان زیاد بود و تبلیغاتشان دامنهدار بود و جوانهای بسیاری را از ما گول زده بودند، آنها به زبالهدان ریخته شدهاند».(16) (۴ خرداد ۶۲۲)
بدتر از کفار ـ «سازمان امنیت را همه مردم میگفتند اینها برخلاف ملت و اسلام هستند، میشناختند این را، … مبارزه با آنها آسان بود، منافقها هستند که بدتر از کفارند».(17) (۴۴ تیر ۵۹)
تسلیمناپذیر، به احتمال هزار بر یک ـ «شما بنای بر این مطلب ندارید. و من اگر در هزار احتمال یک احتمال میدادم که شما دست بردارید از آن کارهایی که میخواهید انجام بدهید، حاضر بودم که با شما تفاهم کنم و من پیش شما بیایم».(18) (21 اردیبهشت 1360)
خودشان را شکنجه میکنند ـ «شما گرفتار یک جمعیتی هستید که خودشان، خودشان را بیهوش میکنند و داغ میکنند برای اینکه گردن شما بگذارند.
... بعضی از اینها، آن رفیق خودشان را بیهوش میکنند و شکنجه میکنند برای اینکه بگویند شکنجه ما داریم. شما سرو کارتان با یک همچو مردمی است».(19) (۱۹ فروردین ۱۳۶۰ ـ در ملاقات با محمدی گیلانی رئیس «دادگاه انقلاب تهران» و سایر مسئولان این دادگاه)
«سرکوب» تصمیمگیری شده ـ «ما با آنها عمل خواهیم کرد بهطوری که با غیرمسلمین عمل میکنیم، با منافقین عمل میکنیم و آنها را سرکوب میکنیم».(20) (۲ شهریور ۵۸)
«آنقدری که اسلام تکیه کرده است بر اینکه منافقین را از بین ببرد یا اصلاحشان کند، برای کفار اینطور نیست. انسان میداند با آدم کافر چه بکند، اما با منافقین نمیداند چه کند».(21) (۶ دی ۶۲)