۱۳۹۵ دی ۱۱, شنبه

یدالله آبهشت فرمانده رشید ورازداروقهرمان خلق در رشت استان گیلان




آنچه خودم بیاد دارم وآنچه از شنیده بیادم مانده وآنچه در نشریه وسایت مجاهد دیدم وخواندم ، مجاهد دلیر وفرمانده سرفراز خلق یدالله آبهشت از تهران به استان گیلان منتقل شد ودر ستاد رشت مسئولیتهای متعددی را به عهده داشت اولین برخوردم با این مجاهد وارسته در لاهیجان بود که تحت عنوان خاطراتی از این دلاور منعکس کردم که میتوانید همینجا کلیک کنید وبخوانید

  خاطره ای از یدالله آبهشت فرمانده ای دلیر، صبورووفادار به آرمان آزادی ومردم که در رشت به عهدش تمام عیار وفا نمود






او 26 سال داشت ودیلم ریاضی بود او متاهل بود واز او یک دختر بنام بهار بیادگار مانده که راه پدر را رفته وپرچم هیهات منا الذله ای که به همرزمانش سپره بود را بردوش گرفته است .
تکه کلام او در پاسخ به کارهای مثبت وپاسخ های افراد درود برشما بود واین تکه کلام را همیشه با یک محبت مجاهدی ادا مینمود.
او وقتی که وارد ستاد رشت شد ، بسیاری از امکانات زنده ومشکلات سرو سامان گرفت .
وقتی مسئولیت تدارکات ستاد رشت تحت مسئولیت او قرار گرفت بدون کمترین افتی در کارهای تدارکاتی وساماندهی مقرات وامکانات یکی از کارهای او پرداختن به بحث های روز سازمان از نظر سیاسی وخصوصا آموزشهای ایدئولوژیک بود او به نهج البلاغه مسلط بود وخطبه های نهج البلاغه را تفسیرمیکرد .
بهترین آموزش او حتی در هنگام بحث های ایدئولوژیک از تفسیر خطبه های نهج البلاغه گرفته تا دینامیزم قران تنظیم رابطه اش با شاگردان کلاس بود.
 بسیار گرم وصمیمی حرف میزد ، آنچنان به حرفهای شاگردانش گوش میکرد که گویا هیچ نمیداند وچیزهای جدیدی میشنودعلیرغم تسلط به بحث ومسائل مختلف بارها برایم تعجب آوربود که میگفت این جواب را میپرسم ودفعه بعد دقیق تر میگویم .
یک بار در کلاس بحث چسم اندازها بر سر بحث ارتجاع ولیبرال گفت نکته مهم این است که از این بحث وسئوالات مختلف مربوط به آن نباید ساده رد شد من خودم همین کار را کردم بسیاری چیزها را مجدد وده باره پرسیدم میدانم همه شما قلبا عبور کرده اید ودر صحنه هم علیه آن میجنگید ودرگیرید اما فهم موصوع ارتجاع ولیبرال بسیار مهم است این فتنه ایست که گریبان بسیاری از گروها واحزاب وحتی بسیاری از شخصیتهای مهم را گرفته است بسیاری اختلافات وشقه ها از همین فتنه ایجاد شده است .
منظورم اصلا خوب توضیح دادن ویا فقط تسلط او نیست تنظیم واقعی جدی وصمیمی ومسئولانه او با خواهران وبرادرانی که در کلاس او بودند از موضع آموزش کلاس مهمتر وتاثیر گذار تر بود .
او بسیار دلسوز بود ساده میپوشید آرام وشمرده صحبت میکرد وهمه صحبتهایش با اسناد آموزشی سازمان آمیخته بود.
او بسیاربه پایبندی ووفاداری بعد از فهمیدن وتعهد دادن وپذیرش مسئولیت تاکید داشت میگفت وقتی من این موصوع را فهمیدم .پا در راه سازمان گذاشتم اولین وآخرین وظیفه ام اجرا وپایندی ووفاداری به آن در هر شرایط است این فتنه هم همین را نشانه رفته است که انسانهامرز نداشته باشند به سوکند ویا پذیرش مسئولیتهای سیاسی اعتقادی خود پایند نشوند الان شرایط خوبی است سخت است ولی بسیار سخت تر خواهد شد او طوری واقعی صحبت میکرد که هیچ کس فرو نمیرفت عزم ورفتار وبیانش آنگونه بود که همه را فرا میکشید.
از تکه کلامهای او در مثال وفاداری، سید (مجاهد شهید محمد رضا سعادتی ) وسردار خیابانی در سال 54به بعد بود او آنها را سردارهای در صحنه این فتنه وکودتای چپ نمایان میدانست که البته همه ما دیدیم که هردوی این سرداران چگونه زندگی پاک انقلابی وسرفرازانه خود را با پایداری ووفادری به آرمان آزادی وخلق قهرمان ایران در نبرد با خمینی ودژخیمانش اثبات نمودند.
آری یدالله آبهشت خود نیز همین را اثبات کرد وبا خون پاکش همه داده ها آموزشها وعهد وپیمان وسوگندش را با پایداری ووفاداری به خلق قهرمان در زیر شدید ترین شکنجه ها اثبات نمود.
او بعد از اینکه خمینی وپاسداران مبارزه انقلابی را به خلق قهرمان وفرزندان مجاهدش تحمیل کرد و30خرداد ،تظاهرات پانصدهزارنفره مسالمت آمیز را برای حفاظت از آخرین قطرات آزادی به گلوله بست واز فردای همان روز دسته دسته جوانان ونوجوانان مجاهد ومبارز راتیرباران نمود، به کسوت یک فرمانده دلیر علاوه بر سروسامان دادن امورات مطابق دوران جدید خود نیز وارد این نبرد قهرمانانه شد وپیشاپیش همه پرچم آرمانی هیهات منا الذله را بر دوش گرفت.
او درچهارم مرداد 1360 در حالی که در مشغول جابجائی وتخلیه یکی از پایگاه های مقاومت بود توسط پاسداران شناسائی ودستگیر میشود .
بعد از دستگیری او را به مقر سپاه پاسداران میبرند .
بلا درنگ او را به زیر شدید ترین شکنجه ها بردند ، بعلت شناخته شدگی از او اطلاعات مشخصی میخواستند.
او از همان ابتدا گفت من هیچ اطلاعاتی ندارم واگر هم داشته باشم به شما جنایتکاران وشکنجه گران نمیدهم میتوانید بخت خود ویا از نظر من نگون بختی خود را بیازمائید.
فرمانده یدالله آبهشت حدود 2ماه در بازداشت بود در این مدت مستمرا بازجوئی وشکنجه میشد اما به شهادت بسیاری از تحت مسئولینش ومسئولین مجاهدین بسیاری از رد ها واطلاعات این فرمانده دلیر اعم از تخلیه شده یا تخلیه نشده دست نخورده باقی ماند،زیرا او علاوه بر یک جنگ اطلاعات وضد اطلاعات در حالی که زیر شکنجه دژخیمان بود در یک نبرد ایدئولوژیک خمینی وپاسداران را مغلوب اراده ایمان وفاداری وپایداری خود نموده بود.
یدالله آبهشت حداقل 4بار محاکمه شد محاکمه ای که این قهرمان دلیر، تمامی ولایت سفیانی خمینی وحاکمان فاسدو دست نشانده خمینی وپاسداران وشکنجه گران را به محاکمه کشیده بود .
در آخرین باری که بازجوئی ومحاکمه اش 2هفته بطول انجامید وخونین ورنجور به بند بازگردانده شد گفت همه آنها از دستم کلافه شدند هیچ اطلاعاتی نتوانستند بگیرند وحکمم اعدام است آری "بچه ها ما پیروزیم"زیرا ما حقیم وملت متمدن وبزرگ ما با این سازمان وفرزندان رشید خلق شایسته همین پیروزیست .
 جایش سبز
یادش گرامی وراه سرخش پر رهرو باد.