موشکهای بیتوان و نیازهای فراوان!
به دنبال موشکپرانی روز دوشنبه 29خرداد سپاه پاسداران به سوریه، تمام دستگاه تبلیغاتی رژیم از رادیو تلویزیون و کانالهای متعدد آن تا روزنامههای حکومتی، تا سایتها و رسانههای اینترنتی، بسیج شدند و از تبلیغات سرسامآور حول این موضوع اشباع گردیدند. مضمون این دود و دم تبلیغاتی، قدرتنمایی و ارتباط دادن آن با اظهارات روز قبل علی خامنهای و حملات لفظی و فحاشیهای وی علیه آمریکا میباشد. اما بهطور واقعی، این موشکپرانی ربطی بهآن حرفها ندارد چرا که حملات لفظی خامنهای علیه آمریکا بود و این موشکپرانی بنا به ادعای رژیم، علیه داعش صورت گرفته است. تلاش برای برقراری چنین ارتباطی، موقعیت بهشدت ضعیف نظام و مشخصاً شخص خامنهای را برملا میکند.
ولیفقیه ارتجاع در نمایش انتخاباتی اخیر شکست سختی خورد؛ شکستی که در اساس جنبش دادخواهی با افشای نقش کاندیدای مورد نظر خامنهای آخوند رئیسی جلاد در قتلعام 67، به او وارد آورد. علاوه بر آن، ضربه خرد کننده تحریمهای اخیر سنای آمریکا نیز بر اقتصاد رژیم و بر اهرم اصلی قدرت ولیفقیه و ستون نگهدارنده حکومت او، سپاه پاسداران وارد آمده و تعادل نظام را هم در درون خودش و هم در بیرون آن، بهکلی بههم زده است. در این شرایط و هنگامی که وزیر خارجه آمریکا نیز از تغییر رژیم بهعنوان سیاست رسمی دولت آمریکا سخن میگوید، خلیفه ارتجاع بهشدت خود را نیازمند یک قدرتنمایی و عرض اندام میبیند، بهخصوص که نیروهایش بر اثر این اوضاع، پاک خود را باخته و مأیوس و ناامید شدهاند و حتی «دوستان با اخلاص دلشان میلرزد» ؛ در نتیجه خامنهای روز یکشنبه (28خرداد) به صحنه میآید و اقدام بهآن لفاظیها میکند؛ اما از آنجا که به قول معروف «بیمایه فطیر است». و آن لفاظیها را، اگر با اقدام و عمل همراه نباشد، کسی به چیزی نمیخرد، باید دست به اقدامی بزند؛ ولی چون خامنهای هرگز جرأت آن را ندارد که نه تنها به اهداف آمریکایی، بلکه حتی به برجام هم چپ نگاه کند، ناچار بهطور خندهداری نیت آمریکا میکند، اما موشکها را به «نیروهای تکفیری». در سوریه میزند! و تلاش میکند فاصله مختصر واشینگتن تا دیرالزور را با تبلیغات پر حجم و پر هیاهو پر کند.
اگر چه «آمریکا بیتردید اصلیترین مخاطب حملات موشکی یکشنبه شب سپاه بوده است».[1] اما از آنجاکه دردهای دیکتاتوری بحرانزده آخوندی منحصر به رابطه با آمریکا نیست، خلیفه درمانده ارتجاع تلاش کرده موشکپرانی کذایی را به زخمهای دیگر خود هم بزند و نیازها و اهداف دیگری را هم بار آن موشکهای فکسنی کند و شرق و غرب عالم را با آن مورد تهدید و ارعاب قرار دهد؛ از جمله:
1 ـ خنثی کردن آنچه درباره همدستی رژیم و داعش گفته میشود و حمله تروریستی 17خرداد هم نتوانست آن را خنثی کند؛ در این رابطه یکی از مهرههای رژیم در گفتگویی با تلویزیون رژیم اذعان کرد: «جمهوری اسلامی متهم بوده، اما الآن سپاه پاسداران پیشتاز حمله به مرکز فرماندهی داعش در دیرالزور است.»[2]
2 ـ تهدید و ارعاب اروپا و کشورهای منطقه: «حمله موشکی سپاه برای آمریکا و متحدان اروپایی و منطقهیی آن بهوضوح حاوی این پیام است که اگر منطقه برای فعالیت اقتصادی و تجاری ایران ناامن شود، هیچ دلیل و توجیه منطقی و عقلایی وجود ندارد که برای دشمنان تابلودار غربی و عربی و عبری ایران اسلامی، امن باشد.»[3]
4 ـ همگرایی یا دستکم کاهش جنگ و جدال بین باندهای حکومتی: «پیام (حمله موشکی) بهویژه بعد از انتخابات ایران که نوعی تفرقه و بههمریختگی و اختلال در وحدت تصمیمگیری را میتوانست به طرفهای مقابل القا کند، خنثی کرد.»[5]
5 ـ نمایش وحدت و تلاش برای کاهش خشم و نارضایتی اقوام و اقلیتهای تحت ستم: «هدف قرار دادن تکفیریها از داخل مرزها و از منطقهیی که عمدتاً برادران اهل سنت در آن ساکن هستند، پیام روشن وحدت در برابر هر گونه دستدرازی و تعرض بهخاک ایران اسلامی را به حامیان تروریستها مخابره کرد.»[6]
6 ـ بهرخ کشیدن توان موشکی برای پوشاندن ضعف نظامی:
«اقدام موشکی ایران علیه داعش که به فاصله کوتاهی پس از تحریمهای جدید آمریکاییها انجام شد، ثابت کرد که ایران در سیاستهای دفاعی و برنامه موشکی خود عقبگرد و مسامحه ندارد.»[7]
اگر این روزها در میان مطالب دستگاه تبلیغاتی رژیم کمی بیشتر بگردیم، چند هدف و منظور دیگر هم از این موشکپرانی پیدا میکنیم که رژیم آخوندی به مصداق «یک مویز و چهل قلندر». خواسته همه را با این موشکهای قدیمی از رده خارج حل و فصل نماید.
اما در این میان میبینیم که ظاهراً بهطور بیربطی فیل رژیم یاد هندوستان مجاهدین و حملات موشکی قبلی رژیم به لیبرتی و قرارگاههای ارتش آزادیبخش ملی ایران در سالهای دور و نزدیک کرده است:
«نخستینبار است که ایران توان عملیاتی خود را پس از 80موشکی که به مقر مجاهدین در پادگان اشرف شلیک کرد بهرخ میکشد. موضوع حمله به پایگاه مجاهدین یک تهدید مرزی بود، اما این عملیات یک تهدید منطقهیی را مورد حمله قرار داد و ایران را بهعنوان یک قدرت منطقهیی بهاثبات رسانده است.»[8]
یکی دیگر از ایادی رژیم پرتاب هزار موشک به قرارگاههای ارتش آزادیبخش در فروردین 80را یادآوری کرد و آن را یک اقدام رهبردی توصیف کرد و بهانه این یادآوری را هم این چنین ذکر کرد که: «هر دو عملیات، «بهصورت هواپایه»، «در عمق خاک کشور ثالث»... انجام پذیرفت.»[9]
اما علت واقعی این یادآوری، نه این مشابهتهای تاکتیکی، بلکه یک عامل استراتژیکی است؛ بهاین معنا که بیشترین جایی که ضعف رژیم بارز میشود و عمل میکند در ارتباط با اپوزیسیون و آلترناتیو دمکراتیک، یعنی مجاهدین و مقاومت سازمانیافته مردم ایران است. کما اینکه اگر از بههم خوردن تعادل رژیم صحبت میکنیم، نخستین شاخص آن در ارتباط با مجاهدین و مقاومت ایران است؛ چرا که هر قدر رژیم تضعیف میشود و در تعادل قوا، وزنهاش کاهش پیدا میکند، به همان میزان ثقل مجاهدین و مقاومت ایران بهمثابه تنها جایگزین سیاسی رژیم افزایش مییابد. بهویژه که منشأ شکستهای سنگینی که چه در نمایش انتخاباتی اخیر و چه در تحریمهای سنا بر ولیفقیه ارتجاع و بر مهمترین اهرم قدرت او یعنی سپاه پاسداران وارد آمده، مستقیم یا غیرمستقیم، مجاهدین و مقاومت ایران است.
در سالهای گذشته وقتی ولیفقیه ارتجاع در مخمصه و موقعیت خطیری قرار میگرفت و تعادلش بههم میخورد، تلاش میکرد با وارد آوردن ضربات نظامی یا تروریستی به مجاهدین و ارتش آزادیبخش مجدداً تعادل خود را بهدست بیاورد. اما اکنون که مجاهدین و رزمندگان ارتش آزادیبخش دیگر در تیررس رژیم نیستند، رژیم تلاش میکند جای خالی اقدامات نظامی و تروریستی خود را با یادآوری اقدامات قبلیاش پر کند و ناتوانیش در وارد آوردن ضرباتی با کم و کیف لازم را با یادآوری تهاجم هزار موشکی جبران کند. [10]
اما این یادآوری از قضا ضعف رژیم و موقعیت پیروزمند مقاومت ایران و ماهیت تهدید گریبانگیر رژیم را بارزتر میسازد؛ تهدیدی که در یک کلمه خلاصه میشود: سرنگونی!
[10] محمدعلی وکیلی، عضو هیاترئیسه مجلس ارتجاع در ارتباط با موشکپرانی اخیر در توئیتر خود نوشت: «حمله موشکی ایران بهمقر تکفیریها پیام روشنی بهحکام متوهم سعودی است که بدانند در هنگام نیاز هزاران موشک قلب منافع آنها را در منطقه هدف خواهد گرفت.