علیرضا زیبا-افشای ترفند و توطئه وزارت اطلاعات تحت پوش خانواده و عواطف خانوادگی بند از بند رژیم بگسلیم
انتقال پیروزمندانه و بدون خونریزی همه مجاهدین و ساکنان لیبرتی به آلبانی و سایر کشورهای اروپایی یک شکست بزرگ برای رژیم آخوندها و بر باد رفتن سرمایهگذاری ۱۴ ساله آنها برای از بین بردن مجاهدین در عراق بود و پسازآن آخوندها در حسرت از دست رفتن فرصت نابودی مجاهدین، از هیچ تلاش و توطئهای برای پوشاندن شکست استراتژیکی خودشان دریغ نمیکنند؛ اما ازآنجاییکه دست آخوندها برای حمله موشکی و اقدامات تروریستی مشابه اشرف و لیبرتی کوتاه شده است به همان روشهای کهنه و رسوای قدیمی یعنی جنگ روانی تحت پوش خانواده و با اهرم مشتی مزدور و عوامل جیرهخوار با برگزاری نمایش روی آوردهاند. یکی از این نمایشهای مسخره در اردیبهشتماه امسال در خوزستان برگزار شد. صحنهگردانهای این نمایش پادوهای وزارت جعل و جنایت حمید دهدارحسنی و علی اکرامی و عروسککوکی این شوی مضحک هم مزدوری به اسم عباس محمدپور از استان فارس بود که مدتی است وزارت اطلاعات او را از این شهر به شهر دیگری میبرد تا با بلغور چرندیات وزارت بدنام علیه مجاهدین انجاموظیفه کند. در این نمایش روحوضی فردی به نام سیفالله زیبا که خودش را برادر من معرفی کرده بود هم شرکت داشت.
البته از رژیمی که در حرم امام رضا بمب منفجر میکند و تعدادی انسان بیگناه را میکشد و یا کشیشهای شریف مسیحی را قطعهقطعه کرده و این جنایات را به هماورد خودش یعنی مجاهدین منتسب میکند تا از آنها شیطان سازی کرده و قتل و کشتار آنها را مشروع کند قابلفهم است که در جنگ روانی هم از هیچ دروغ و دغلی علیه مجاهدین و مناسبات پاک و بیهمتای آنها خودداری نخواهد کرد. اینگونه شگردها و ترفندهای وزارت جعل و کشتار بر همه مردم شریف و آگاه ایران روشن است؛ اما لازم میبینم برخی از اهداف و ترفندهای وزارت فریب و سرکوب که تحت عنوان خانواده به اجرا درمیآورد را توضیح بدهم:
بعد از انتقال مجاهدین از عراق به اروپا و آلبانی، سازمان همه نوع امکانات ارتباطی را با حداکثر تسهیلات و تجهیزات در دسترس همه ما قرارداد. من که طی سالیان قبل که در عراق بودیم، برای ممانعت از سوءاستفاده وزارت اطلاعات و پرهیز از تحتفشار رفتن بستگانم؛ با خانوادهام تماس نمیگرفتم، اقدام به تماس از طریق فیسبوک با خانواده گرفتم. اولین ارتباط با خاطرجمعی دادن به آنها که هیچگونه مشکلی از هر نظر ندارم گذشت و در تماس دوم به دلیل اصرار آنها که هر کار و نیازی دارم بگویم به دلیل به غارت رفتن اموالمان در اشرف و لیبرتی توسط نیروهای تحت امر نیروی تروریستی قدس، درخواست کمک مالی برای سازمان کردم و همین را به وی گفتم؛ اما در تماس سوم پرده از روی یک سری موضوعات افتاد به این صورت که همین فرد (سیفالله زیبا) بر اساس خط و خطوط وزارت اطلاعات، در جواب نامهام خزعبلات و فرهنگ نظام آخوندی را تکرار کرد و حتی از دادن سایر اطلاعات و شماره تلفنهای بقیه اعضای خانوادهام در آمریکا و آلمان با ترفندهای مختلف طفره رفت تا بهزعم خودش من نتوانم در تماس با آنها کمک مالی برای سازمان بگیرم و حتی نتوانم ارثومیراث پدری را که خودش به من گفته طلب کنم. او هرگونه کمک را مشروط به خروج از سازمان و دست برداشتن از آرمان آزادی مردم ایران نمود که کاملاً مشخص بود در تماس با مأموران وزارت اطلاعات میباشد و هدف مشخصی را دنبال میکنند. در همین نمایش وزارت اطلاعات در خوزستان صحنهگردانهای این نمایش بهصراحت هرگونه کمک مالی به افرادی که در سازمان هستند را مشروط به تسلیم شدن به رژیم آخوندی البته تحت عنوان «جدا شدن» از مجاهدین میکنند تا قُبح تسلیم به دژخیمان حاکم بر میهنم را بریزند. درست مشابه همان وضعیت و محاصره ظالمانهای که ولیفقیه ارتجاع توسط نوری مالکی جنایتکار در اشرف و لیبرتی برقرار کرده و هرگونه رسیدگی پزشکی یا ارتباط خانوادگی و … را مشروط به دست کشیدن از آرمانمان و مبارزه علیه رژیم قرونوسطایی آخوندها کرده بود. غافل از اینکه مجاهدین همان کسانی هستند که هرگز سر تسلیم به خمینی ضد بشر فرود نیاوردند و فقط در یک نمونه با ۳۰ هزار شهید قیمت آن را با خون خودشان در قتلعام سال ۶۷ پرداختند. همان خونهایی که در جایجای مهین ریشه دواند و حالا رعشه و لرزه بر اندام رژیم آخوندی از باند جلاد تا شیاد آن انداخته و تبدیل به کابوس تمامیت رژیم آخوندی شده است.
سرمایهگذاری وزارت اطلاعات روی ماشین دروغسازی علیه مجاهدین تحت پوش خانواده و عواطف خانوادگی علاوه بر شیطان سازی علیه تنها هماورد خودش، سست کردن اراده عنصر مجاهد را بهطور ابلهانهای دنبال میکند این هدفی بود که وزارت اطلاعات با سوارشدن روی این ارتباط خانوادگی من دنبالش بود و این همان هدفی است که طی سالیان قبل وزارت اطلاعات با اعزام مزدوران و جیرهخواران خودش به اشرف و لیبرتی دنبال میکرد یعنی سست کردن اراده مجاهد برای تسلیم به دژخیمان حاکم بر ایران.
بدیهی است من که ۳۰ سال پیش زندگی و تحصیل در هلند در عین برخورداری از همه نوع امکانات رفاهی و آسایش و یک آینده روشن را به خاطر آزادی مردم ایران از ستم آخوندهای دیوصفت ترک کرده و به صفوف سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران پیوسته بودم، من که مثل همه مجاهدین در همه سرفصلها و فراز و نشیبها توسط رهبری سازمان در معرض انتخاب مجددِ راه و مسیر مبارزه قرارگرفته بودم ولی شرف مبارزه در کنار مجاهدین را با تمام جاذبههای زندگی و راحتی و آسایش یک زندگی مرفه در هیچ کجای جهان عوض نمیکنم؛ من که پس از آمدن به آلبانی یکبار دیگر درخواست پذیرش عضویت در سازمان بیهمتا و پاکباز مجاهدین را داده بودم و حضور و وجود در صفوف منزه و برخوردار از عالیترین ارزشهای انسانی و توحیدی مجاهدین را بالاترین شرف و افتخار خودم میدانم؛ بله بسیار طبیعی و روشن است که نهتنها هرگز و هرگز به خواست آخوندها و وزارت کثیف و پلید اطلاعات آن تن نخواهم داد بلکه سرنگونی تام و تمام آن با تمام دستگاهها و دم و دنبالچههای آن برای استقرار حاکمیت مردمی و فراهم کردن سعادت و خوشبختی مردم ایران را وجهه همت و مبارزهام قرار دادهام. بنابراین طبیعی بود که این ارتباطات آلوده با این فرد (سیفالله زیبا) که تماماً به نجاست و کثافت وزارت پلید اطلاعات آغشته شده را برای همیشه قطع کنم. ارتباطاتی که از هر نوع آن به وزارت اطلاعات وصل است و حرفها و صحبتهای خانوادگی من که در منتهای علایق و عواطف خانوادگی زده بودم سر از سایتهای کثیف و لجن وزارت اطلاعات درمیآورد و خط و خطوط آن را مأموران وزارت اطلاعات از آنطرف میدهند تا طعمه خود را ابتدا در دامِ تارعنکبوتی وزارت سرکوب و کشتار گیر انداخته و سپس به تسلیم واداشته و شکار کنند. صدالبته که گامهای بعدی آنهم کاملاً مشخص است و افشاگریهای اخیر در رابطه با نقش سفارت رژیم در آلبانی و گندابی که برای تسلیمشدگان تهیه دیده پرده از روی بسیاری توطئههای آخوندها و دستگاههای اطلاعاتی و سرکوبگر آن علیه مجاهدین در آلبانی برداشته و نیازی به توضیح ندارد که رژیم و جاسوس خانه این رژیم تروریستی در آلبانی چگونه طعمه خود را به عمق لجنزار آخوندها فرومیبرد و هرگونه ارتباط خانوادگی و حق حیات را مشروط به انجام فعالیت علیه مجاهدین و جاسوسی علیه سازمان در آلبانی کرده است تا بهاینترتیب علیه مجاهدین شیطان سازی و توطئهچینی کند.
در کودنی و افکار پوسیده وزارت بدنام و مأموران پیشانی سیاه آنکه میخواهند با سوارشدن روی جهل و ناآگاهی افراد مطامع آخوندها را برآورده کرده و انجاموظیفه کنند، همین بس که دریکی دیگر از همین نمایشهای وزارت اطلاعات که فرد مذکور (سیفالله زیبا) هم بوده درباره علل پیوستن من به مجاهدین گفتهشده بود: «انجمن نجات بابیان مختصری توضیح دادند [مجاهدین] در بین ایرانیان خارج کشور اقدام به جذب نیرو کرد که متأسفانه اقشار تحصیلکرده به دلیل داشتن افکار روشنفکرانه در این رابطه بیشتر آسیبپذیرتر بودند آنها را به عراق گسیل داد» (نجات رژیم – ۱۸ اردیبهشت ۹۵)
واقعیت این است که رژیم آخوندی با همین ترفند خانواده و دلسوزی برای عواطف خانوادگی مجاهدین طی دو سال از بهمن ۸۸ تا دی ۹۰، بساط شکنجهروانی ۲۴ ساعته را با ۳۲۰ بلندگو و با عربدهکشی و تهدید به قتل و کشتار اشرفیان و ننگینترین لجنپراکنی توسط مزدوران ارتجاع در اطراف اشرف دایر کرد. هدف این جنگ روانی با بلندگوها، زمینهسازی برای قتلعام در اشرف با بیش از ۱۰۰ شهید و ۱۰۰۰ مجروح و یک محاصره ضد انسانی همهجانبه بود. در آن ایام من نیز یکی از سوژههای این جنگ کثیف بودم. همان زمان یعنی اردیبهشت ۸۹ طی مصاحبهای که از سیمای آزادی پخش شد اعلام کردم:
«دوسهماهه در جلوی ورودی شهر اشرف عوامل و مزدوران رژیم توسط ولیفقیه طلسم شکسته ارتجاع اجیر شدند و با کمک عوامل و مزدورانش در دولت عراق یعنی همان کمیته سرکوب اشرف یک خیمهشببازی جلوی درب اشرف راه انداختهاند منجمله برادر خود من را اجیر کردند و به اینجا فرستادند. من علیرضا زیبا هستم و ساکن شهر اشرف میخواستم اینجا از این فرصت که به وجود آمده استفاده بکنم و این نکته را خاطرنشان کنم که هدف رژیم از این خیمهشببازی و از این توطئه کثیف و رذیلانه چیست؟ هدف رژیم این است که درواقع چون شهر اشرف و مجاهدان ساکنش عامل انگیزش و نقطه محرکه قیام داخل مردم ایران و جوانان مجاهد و بپا خاسته ایران هستند میخواهد به این وسیله با این توطئه کثیف و رذیلانه، مثل آن چیزی که پارسال در شش و هفت مرداد ۸۸ انجام داد یعنی با ۱۱ شهید از مجاهدین و ۳۶ گروگان و بیش از ۱۰۰۰ مجروح (منجمله دست خود من در آن شش و هفت مرداد آسیب دید و تا مدتی هم از کارهای روزانه و جاریم درواقع محروم بودم) میخواستم این نکته را خاطرنشان کنم که من که ۲۲ سال پیش از کشور هلند آمدم اینجا و در آنجا دانشجوی رشته الکترونیک بودم با انبوهی امکاناتی که آنجا داشتم برای ادامه تحصیل و ادامه زندگیام برای آزادی مردم ایران به اینجا آمدم چه چیزی میتواند در عزم و اراده من تأثیر بگذارد؟! آیا این چیزها میتواند؟! آیا این توطئه کثیف و رذیلانه میتواند مرا دچار تزلزل کند؟! هرگز! میخواستم به ولیفقیه ارتجاع خاطرنشان کنم اگر تو از شش و هفت مرداد ۸۸ و از ۲۷ فروردین و حمله مزدوران و ایادی عراقیات در شهر اشرف توانستی نتیجهای بگیری بازهم بیشتر، بازهم هر چه میتوانی از این توطئهها بر سر ما ببار ما با تمامی توان و با تمامی نفسمان هیهات میگیم بیا بیا میگیم و مطمئن هستیم که پوزه تو را در تهران به خاک میمالیم».
چند روز قبل از مصاحبه فوق نیز طی یک نامه جمعی به مقامات ملل متحد ازجمله مسئول حقوق بشر و مدیر فنی یونامی در عراق در برابر خیمهشببازی و شانتاژ مزدوران رژیم آخوندی در ورودی اشرف و در برابر پخش اطلاعات دروغین نوشتم:
«ما ساکنان اشرف اکنون تحت شدیدترین محاصره و جنگ کثیف روانی و تهدیداتی بسر میبریم که فقط در جنگ جهانی دوم از طرف فاشیسم هیتلری و در تبلیغات گوبلز دیدهشده است. در شرایطی که ۱۶ ماه است حتی به یک نفر از اعضا خانوادههای اشرفیان جدا از تورهای اطلاعات آخوندی اجازه داده نشده است از هیچ کجای جهان به ملاقات ما بیاید، در شرایطی که از دیدار وکلای خود و خبرنگاران و پارلمانترها برخلاف تمامی قوانین بینالمللی محروم هستیم و در شرایطی که اعضای خانوادههای ما که بهدوراز تورهای اطلاعات آخوندی در سالهای گذشته به اشرف آمدهاند در ایران شکنجه و دستگیر و به حبسهای طولانی محکوم میشوند، اکنون ولیفقیه ارتجاع و عوامل عراقی او برای ملاقات ما با اجیرشدگان خودشان تحت پوش خانوادگی اصرار میورزند. آنهم مشروط بر اینکه ما به خارج از اشرف و به داخل فوج نظامی عراقی برویم و ملاقات تحتالسلاح انجام بدهیم! این یعنی شانتاژ و اختناق برای توبه و ندامت در برابر جلادان حاکم بر ایران که هیچگاه بر ما پسندیده نیست. بار دیگر تأکید میکنیم که ما با هیچ مزدور وزارت اطلاعات و نیروی تروریستی قدس در هر وجه و صورتی اعم از خانواده و غیر آن ملاقات نکرده و نخواهیم کرد»
امروز ۷ سال پسازآن مصاحبه و موضعگیری میخواهم بار دیگر بهعنوان یک مجاهد تأکید کنم که هزاران بار بیشتر از همیشه به راه و آرمانی که برای آزادی مردم انتخاب کردهام افتخار میکنم و آن را سند شرف و رستگاری خودم میدانم و به آن میبالم. وزارت اطلاعاتِ دشمن ضد بشری که یکبار دیگر طرحهای جنایتکارانه و توطئه گسترده خود را درهمشکسته و نقش بر آب میبیند، در این ایام بیهوده تلاش میکند تا با فریبکاری، باسیلی صورت خود را سرخ نگه دارد.
امروز در شرایطی که همه توطئههای آخوندهای ضد ایرانی علیه ما مجاهدین درهمشکسته و مناسبات مجاهدین با انسجام صدچندان توأم با اثبات صحت استراتژی و خطوط سازمان میدرخشد، ما مجاهدین بر زمینهای از خشم و نارضایتی عموم مردم ایران و عطش آنها برای تغییر رژیم ملایان آماده و مترصد شرایط گوناگون در داخل کشور هستیم تا اوضاع به هر سمت که بچرخد دمار از روزگار آخوندهای بیوطن و دینفروش دربیاوریم.
واقعیت این است که در ۴ دهه گذشته، آخوندها از هیچ جنایتی، برای انهدام این جنبش کوتاهی نکردهاند. از قتلعام سی هزار زندانی سیاسی مجاهد و مبارز تا هزاران اتهام و توطئه و شیطان سازی بهویژه علیه رهبر مقاومت و شلیک هزار موشک در سال ۸۰، به پایگاههای ارتش آزادیبخش تا قتلعام ۱۰ شهریور ۹۲ در اشرف و تا شلیک ۸۰ موشک تقویتشده در ۷ آبان ۹۴٫ ولی الآن آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. دوران تغییر کرده است و این واقعیتی است که سرتاپای رژیم به آن اعتراف میکنند. همین ماه گذشته بود که خبرگزاری اطلاعات آخوندی نوشت: «در شرایط کنونی اگر لحظهای از ترفندهای دشمن [که منظورش مجاهدین است] غافل شوند، عملیات مرصاد [فروغ جاویدان] تکرار خواهد شد» (خبرگزاری مهر – ۱۳ اردیبهشت ۹۶)
یک شعبه دیگر وزارت اطلاعات هم با ابراز ترس و وحشت از قیام و سرنگونی نوشته بود: «در آستانه انتخابات [مجاهدین] از لاک سیاسی خود خارج شدند. ارتش آزادیبخش ملی ایران با صدور بیانیهای در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، ضمن دفاع از [مجاهدین] اعدامشده در سال ۱۳۶۷، خواستار ایجاد آشوب، مشابه حوادث فتنه سال ۱۳۸۸ شد… مجاهدین همچنان یک گروه … خطرناک است» (هابیلیان – ۱۲ اردیبهشت ۹۶)
رژیم علناً از گرایش و استقبال مردم و بخصوص جوانان از مجاهدین به وحشت افتاده است و هرروز مینالد که «در روزهای اخیر موضوعی پیش آمد که باعث تعجب و نگرانی شد. نصب عکسهایی از مریم رجوی در برخی معابر و همچنین برخی شعارنویسیها نشان داد مجاهدیندرصدد هستند تا از سفره انتخابات ۹۶ بینصیب نباشند و خودی نشان دهند». (سایت سهند پرس – ۲۶ اردیبهشت ۹۶)
حالا این سردمداران رژیم هستند که اعتراف میکنند که رژیم در ۳۸ سال گذشته جز کشتار و زندان ارمغانی نداشته است و فقط ۴ درصد از آخوندها آنهم به خاطر اختلاس و دزدی و چپاول با رژیم هستند. حرف اصلی را هم روزنامه ارگان بسیج ضد خلقی آخوندها زد و سرنوشت آنها را پیشبینی کرده و گفت: «شما روی بشکه باروت نشستهاید که مدتی است روشنشده… شمارا از لشکرهای مملو از خشم و عقده در پشت دروازههای شهرهایتان… پشت کاخهایتان؛ همسایه دیواربهدیوار تجارتخانههایتان میترسانم… از میلیونها پیر و جوان و کودک ورشکسته و آسیبدیده که در پی جرقهای برای سوزاندن تر و خشک لحظهشماری میکنند، میترسانم. بترسید و بدانید زمانی که طوفان آید فرصت فرار ندارید. همه راهها بسته خواهد بود… حتی مانند شاه به پلکان هواپیما هم نمیرسید.» (روزنامه – جوان ۱۹ اردیبهشت ۹۶)
واقعیت این است که ما مجاهدین برای آزادی خلق اسیرمان از چنگال آخوندهای دینفروش، قسم خوردیم تا بند از بند این رژیم جنایتکار جدا کنیم و قیمت آن را هر چه که باشد تابهحال داده و بعدازاین هم خواهیم داد.
حرف آخر خطاب به مأموران بدنام وزارت اطلاعات
میخواهم بر اساس تجارب سه دهه گذشته خودم و آنچه از نزدیک شاهد بودهام و تجارب خودم از سایر جنبشها و مقاومت کشورهای دیگر، گواهی بدهم که مجاهدین به یمن ظرفیت تاریخی و سیاسی خود در هر سرفصل که مبارزه سخت و پیچیده شده است همه اعضا خود در هر سطح و سطوحی را در معرض انتخاب مجدد برای ادامه مبارزه و تعیین نقشه مسیر آینده خود قرار دادهاند و هر آنکس را که به عهد و پیمان خود باخدا و خلق برای آزادی مردمشان پشت کردند نهتنها مخیر برای رفتن پی زندگی مطلوب خود نمودند بلکه از هرگونه کمک مالی نیز در حد وسع و توان خود دریغ نکردهاند؛ اما بودند کسانی که انسانیت خود را به آخوندها فروختند. رفتار متفاوت مجاهدین در مورد این مزدوران نسبت به سایر جنبشها بیانگر ظرفیت تاریخی بینظیر مجاهدین در این موارد بوده و نمونه درخشانی در تاریخ مقاومت خلقها خواهد ماند. بنابراین در اینجا فقط تجربه مقاومت فرانسه را به همه مأموران و مزدوران وزارت اطلاعات که در خون مجاهدین دست دارند و همدست آخوندها میباشند یادآوری میکنم:
همه میدانند که یکی از اشکال مقاومت در دوران اشغال فرانسه توسط نازیها در جنگ جهانی دوم، توزیع و نصب تراکتهای متعدد برای فراخواندن به مقاومت بود. در میان این تراکتها، تراکتی پُرمعنا بسیار قابلتوجه و هماکنون جزء اسناد افتخار آن مقاومت است. این تراکت جایگاه «تسلیم» در مقاومت فرانسه را مشخص میکند. در دوران مقاومت فرانسه علیه نازیها، خائنین و تسلیمشدگان معمولاً برای امرارمعاش وزندگی امن (زندگی خفیف و خائنانه) اقدام به فروختن افراد مقاوم، فروختن اطلاعات مقاومت و لو دادن آنها میکردند. این اعمال خائنانه و پست به دستگیری، شکنجه و مرگ صدها تن از نیروهای مقاومت انجامید.
مقاومان فرانسه با توزیع و نصب گسترده تراکتی که در اینجا میبینید، مرزبندی خود با این تسلیمشدگان و خائنین را مشخص میکردند. روی این تراکت، این جمله نقش بسته است: «هر جا که باشند، هر کاری که بکنند، خائنین تنبیه خواهند شد».
مرگ بر اصل ولایتفقیه – زندهباد ارتش آزادیبخش ملی ایران – درود بر مسعود و مریم رجوی
مجاهد خلق علیرضا زیبا