فراری دادن آخوند روحانی در نمایش روز قدس توسط ایادی خامنه ای
شعار مرگ بر روحانی، معنی و پیامدهای آن
جنگ قدرت میان خامنهای و روحانی، در روز جمعه 2تیر و در جریان راهپیمایی نمایش بهاصطلاح روز قدس وارد مرحله جدیدی شد؛ چرا که جنگ بهسطح خیابان کشیده شد و با شعارهای «مرگ بر آخوند آمریکایی»، «مرگ بر دروغگو» «مرگ بر منافق» و «روحانی بنیصدر پیوندتان مبارک!» بر ضد روحانی، دفتر معادلات درون رژیم ورق خورد و در واقع زهر شقه که با نمایش انتخابات رژیم و شکست مهندسی خامنهای، بهپیکر رژیم تزریق شده بود، بهکیفیت جدیدی بالغ شد و و روندی شکل گرفت که سمت آن تشدید است؛ اما چرا؟
این که نیروها و طرفداران فرد اول نظام، در ملأعام شعار «مرگ بر...» علیه فرد دوم نظام سر بدهند و تلویزیون حکومتی هم بر اساس یک برنامهریزی حسابشده آن را مستقیماً پخش کند، بههیچ رو یک پدیدة عادی نیست و در هیچ جای دنیا جز هنگام کودتا، نظیر ندارد.
بعد از واقعه «روز قدس» هر دو باند بسیج شدهاند تا از آن بهنفع خود بهرهبرداری کنند؛ باند روحانی داد و فریاد بهراه انداختهاند و بر لزوم برخورد با «اقلیتی ماجراجو» و عناصر بهاصطلاح «خودسر» و «عوامل پشت صحنه» این جریان تأکید میکنند و رحمانی فضلی وزیر کشور دولت روحانی هم دستور پیگیری این واقعه را صادر کرده؛ در حالی که همه میدانند «عناصر خودسر» ی در کار نیست؛ همه چیز توسط بالاترین مقامها سازماندهی شده و دستور آن از بیت خامنهای آمده و اصلاً خود خامنهای پیشاپیش با دستور «آتش بهاختیار» به نیروهایش، بهاین نوع برخوردها جواز داده است و بیتردید این واقعه، یک شروع است نه پایان.
باند خامنهای هم با بیانهای مختلف، به تلویح یا تصریح، به روحانی هشدار میدهند که اگر مسیرش را «تصحیح» نکند و از حرفها و مواضع ماهها و هفتههای اخیر خود دست برندارد، باید در انتظار بدتر از اینها هم باشد. روزنامه جوان ارگان بسیج سپاه پاسداران (3تیر 96) مینویسد: «اینکه چرا با گذشت بیش از یک ماه از انتخابات هنوز هم، چنین جملاتی (از روحانی) شنیده میشود جای تأمل بسیار دارد. چگونه میتوان پذیرفت که دغدغه رئیسجمهور فاصلهگذاری با ارکان حاکمیت باشد؟ چگونه قابلقبول است که «سپاه» که امنیت کنونی را ارمغان آن میدانند، آماج حملات کلامی عالیترین مقام اجرایی کشور قرار بگیرد؟ آیا آقای رئیسجمهور نوک پیکان را اشتباه گرفته است؟».
رسانه دیگر باند ولیفقیه با صراحت تمام انگشت روی کانون جنگ قدرت گذاشته و مینویسد: «روحانی میخواهد دو مسأله را در ذهنها جا بیندازد اول اینکه بهرهبری بگوید رأی من از تو بیشتر است و تو مشروعیتت زیر سؤال است... اما مسأله مهمتر این است که ظاهراً او هم برای بعد از رهبری خوابهایی دیده.»[1]
در این میان برخی مهرههای باند خامنهای، بهطور ظاهری از این واقعه ابراز ناراحتی میکنند... مثلاً حداد عادل از مهرههای نزدیک خامنهای گفته است: «مردم حق دارند نسبت به برخی اظهارنظرات رئیسجمهور انتقاد داشته باشند اما باید نظرات خود را به دور از اهانت بیان کنند». از تعارف «دوری از اهانت» که بگذریم، حرف این است که «مردم حق دارند» بهروحانی «انتقاد داشته باشند».
سؤال پایهیی این است که چرا چنین وضعیتی بهوجود آمده و سمت و سوی آن چیست؟ روند تصاعدی و انفجاری جنگ قدرت، پس از نمایش انتخابات قابل پیشبینی بود. این از آثار عملکرد زهر شقه است؛ زهری که با شکست ولیفقیه در مهندسی انتخابات برای یکپارچه کردن نظام بهپیکر رژیم وارد شد و آنچه مشاهده میشود از تشدید بیامان جنگ لفظی تا ورود آن به مرحله لشکرکشی خیابانی و تا نزدیک شدن به استفاده از دستجات چماقدار و تهدید به عزل... همه نشانههای رسوخ زهر شقه به تمامی پیکره و اعضا و جوارح رژیم است.
این بحران، پتانسیل تشدید و تعمیق را در بطن خود دارد؛ این را از برخی موضعگیریها و اظهارات مهرهها و رسانههای باند روحانی بهوضوح میتوان دریافت: «اگر امروز به آنها چراغ سبز نشان میدهند که رئیسجمهور محبوب و 24میلیونی را وادار به ترک راهپیمایی میکنند، چه تضمینی وجود دارد که دامنه این بیادبیها و هتاکیها به ساحت رهبر معظم انقلاب نرسد؟.!»[2]