سیف، ادغام بانکها یا پایان راه
رشد بانکهای خصولتی
پس از تغییر حکومت در سال ۵۷ و بعد از تغییر قوانین بانکداری و دغدغه! اسلامی! شدن قوانین بانکداری، و طرح بانکداری بدون ربا! ادغام بانک ها در لیست طرح های خلافت نوپا گنجانده شد.
با ادغام ١٢ بانک؛ بانک تجارت، ١٠ بانک؛ بانک ملت، چهار بانک؛ بانک مسکن و چهار بانک آخر هم بانک صنعت و معدن به وجود آمد. نزدیک به ۴ دهه فعالیت بانکهای ولایت فقیه، گویا هیچ نتیجهای جز شکست نداشته است. اکنون برای بار دیگر طرح ادغام بانکها مطرح شده است.
پس از تغییر حکومت در سال ۵۷ و بعد از تغییر قوانین بانکداری و دغدغه! اسلامی! شدن قوانین بانکداری، و طرح بانکداری بدون ربا! ادغام بانک ها در لیست طرح های خلافت نوپا گنجانده شد.
با ادغام ١٢ بانک؛ بانک تجارت، ١٠ بانک؛ بانک ملت، چهار بانک؛ بانک مسکن و چهار بانک آخر هم بانک صنعت و معدن به وجود آمد. نزدیک به ۴ دهه فعالیت بانکهای ولایت فقیه، گویا هیچ نتیجهای جز شکست نداشته است. اکنون برای بار دیگر طرح ادغام بانکها مطرح شده است.
ناکارآمدی نظام بانکداری ولایت فقیه مانند ناکارآمدیش در سایر پهنهها ست، در نتیجه شاهد قدم به میدان گذاشتن بانکهای خصوصی بودیم که البته فقط نام آن خصوصی بود. این بانکها توسط ارگانها و افراد دارای نفوذ در ارگانهای نظامی و امنیتی نظام ولایت فقیه به وجود آمدند. بانک هایی که به دنبال کسب در آمد بیشتر! و برداشتن سهم خود از سفره! انقلاب بودند.
در کنار این بانکداران! دوستان لاغرتر آنها نیز از غافله عقب نماندند. تعاونی ها و موسسات اعتباری! توسط افراد رده پایینتر حکومت تشکیل شد. پیشرفت این روند نتیجهای جز به هم ریختن سیستم اقتصادی و پولی کشور و در نهایت در آمدن صدای مردم نداشت. در سالهای اخیر کمتر روزی هست که فریاد مردم غارت شده توسط موسسات اعتباری! و تعاونیها شنیده نشده است. در خیلی از موارد افراد دارای نفوذ که بدون مجوز مشغول فعالیت مالی شده بودند در یک عمل غیر قانونی با موسساتی که دارای مجوز بودند ادغام شدند. نتیجه کار، غارت اموال و بر باد رفتن پولهای مردمی بود که به امید گشایشی در زندگی شان، در این موسسات سرمایه گذاری کرده بودند.
حال سیف، رئیس کل بانک مرکزی، بعد از سناریوی شکست خوردهی ادغام موسسات بدون مجوز با موسساتی که ادعا میشد دارای مجوز هستند، راهکار دیگری برای فرار ولایت فقیه از بحران بانکی ارائه میدهد.
ادغام بانکها
ولیالله سیف، رئیسکل بانک مرکزی ، ایده ادغام بانکها را مطرح کرده است. سیف با دادن وعدهی «بانکشان قدرتمندتر میشود» وعدهای به مانند هالهای در ابهام داد.
سیف دو راه پیشنهاد میدهد: اول اینکه «سهامداران، سرمایه و آورده خود را افزایش دهند و با سهام جدیدی که بانکها در بورس عرضه میکنند؛ این کفایت سرمایه را تامین نمایند و یا اینکه تصمیم بگیرند با یکدیگر ادغام شوند.»
قسمت بی پاسخ مانده در سخنان سیف این است که در شرایط وخیم کنونی کشور که ۴ دهه را در زیر حکومت ولایت فقیه سپری کرده است، چگونه میشود «سرمایه و آورده» را افزایش داد و اگر عملا چنین امکانی بود چه نیازی به چارهجویی بود؟
بنابراین تنها راه حل دوم پیش روی نظام باقی میماند؛ ادغام بانکها، کاری که نظام در ابتدای موجودیتش آن را آزمود و در ۴ دهه شکست خورد و این بار در پایان راه یک بار دیگر میخواهد آن را بیازماید.
سیف که مجبور است ادغام بانکها را مفید جلوه دهد، مزایایی! برای آن بر میشمارد: «وقتی بانکها با یکدیگر ادغام میشوند، صرفهجویی قابل توجهی برای آنها به همراه خواهد داشت... وقتی دو بانک با یکدیگر ادغام میشوند، دیگر دلیلی برای وجود دو شعبه از آن در یک خیابان وجود ندارد». سیف که میداند ادغام بانکها نیز مانند ادغام موسسات اعتباری! بر باد رفتن پول مردم را به همراه خواهد داشت، مجبور میشود قولی هم به مردم بدهد: «سپرده گذاران، سرمایه گذاران بانکها هستند و بانک مرکزی هرگز اجازه نخواهد داد که منافع سپردهگذاران دچار مشکل شود، از سوی دیگر بانکها در فضای رقابتی به هیچ عنوان اقدامی نخواهند کرد که مشتریان خود را از دست بدهند؛ از این رو جای نگرانی برای آنها وجود ندارد.»
سیف میداند که مردم دیگر حرف او را باور نخواهد کرد. شعار «کاسپین دزدی کرده، سیف حمایت کرده»، «مرگ بر سیف»، «مفسد اقتصادی اعدام باید گردد»، «مدیر بیلیاقت استعفا استعفا» در روبروی مجلس از سوی غارت شدگان کاسپین به گوش سیف رسیده است و او را مجبور میکند که این حرف را بزند.
اعتماد! و تعهد!
پرویز عقیلی کرمانی، که از او به عنوان «کارشناس ارشد حوزه بانکداری و یکی از بانکداران باسابقه» در نظام یاد میشود، خطر بر باد رفتن پولهای مردم، در صورت اجرایی شدن این طرح را خوب میداند و با اشاره تلویحی به این موضوع، پیشنهاد! میدهد که «البته در این فرآیند، سپرده های مردم باید حفظ شده و محفوظ بماند به نحوی که حتی یک ریال آن هم صدمه نبیند و اعتماد و تعهد مورد تاکید قرار گیرد.» اما فریاد مردم در خیابان چیز دیگری را متوجه مخاطب میکند.
نظام ولایت فقیه با بحران روبروست. بانکداری از ابتدا دراین نظام سخرهای بیش نبوده است. صفایی فراهانی که خود از مدیران اجرایی و اقتصادی این نظام هست، میگوید: «در مقطع اول بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷، همه بانکهای کشور در هفت بانک به صورت ضربتی و حساب نشده ادغام شدند و بعد از آن نیز بیش از ۹۰ درصد مدیرانی که پیش از انقلاب دورههای بانکداری دیده بودند و در سطوح بالای مدیریتی میتوانستند فعالیت کنند، پاکسازی شدهاند.» اقتصاد بی چشم انداز ولایت فقیه نزدیک به ۴۰۰ سال از این اقدام گذشته است، بحران به اوج خود رسیده، نظام به فکر ادغام مجدد بانکها افتاده است و امید دارد تا شاید بتواند ولایت افلیج را چند صباح دیگر سرپا نگاه دارد. اما فریاد مردم غارت شده، سخنی دیگر میگوید: پایان عمر ولایت فقیه نزدیک است.
در کنار این بانکداران! دوستان لاغرتر آنها نیز از غافله عقب نماندند. تعاونی ها و موسسات اعتباری! توسط افراد رده پایینتر حکومت تشکیل شد. پیشرفت این روند نتیجهای جز به هم ریختن سیستم اقتصادی و پولی کشور و در نهایت در آمدن صدای مردم نداشت. در سالهای اخیر کمتر روزی هست که فریاد مردم غارت شده توسط موسسات اعتباری! و تعاونیها شنیده نشده است. در خیلی از موارد افراد دارای نفوذ که بدون مجوز مشغول فعالیت مالی شده بودند در یک عمل غیر قانونی با موسساتی که دارای مجوز بودند ادغام شدند. نتیجه کار، غارت اموال و بر باد رفتن پولهای مردمی بود که به امید گشایشی در زندگی شان، در این موسسات سرمایه گذاری کرده بودند.
حال سیف، رئیس کل بانک مرکزی، بعد از سناریوی شکست خوردهی ادغام موسسات بدون مجوز با موسساتی که ادعا میشد دارای مجوز هستند، راهکار دیگری برای فرار ولایت فقیه از بحران بانکی ارائه میدهد.
ادغام بانکها
ولیالله سیف، رئیسکل بانک مرکزی ، ایده ادغام بانکها را مطرح کرده است. سیف با دادن وعدهی «بانکشان قدرتمندتر میشود» وعدهای به مانند هالهای در ابهام داد.
سیف دو راه پیشنهاد میدهد: اول اینکه «سهامداران، سرمایه و آورده خود را افزایش دهند و با سهام جدیدی که بانکها در بورس عرضه میکنند؛ این کفایت سرمایه را تامین نمایند و یا اینکه تصمیم بگیرند با یکدیگر ادغام شوند.»
قسمت بی پاسخ مانده در سخنان سیف این است که در شرایط وخیم کنونی کشور که ۴ دهه را در زیر حکومت ولایت فقیه سپری کرده است، چگونه میشود «سرمایه و آورده» را افزایش داد و اگر عملا چنین امکانی بود چه نیازی به چارهجویی بود؟
بنابراین تنها راه حل دوم پیش روی نظام باقی میماند؛ ادغام بانکها، کاری که نظام در ابتدای موجودیتش آن را آزمود و در ۴ دهه شکست خورد و این بار در پایان راه یک بار دیگر میخواهد آن را بیازماید.
سیف که مجبور است ادغام بانکها را مفید جلوه دهد، مزایایی! برای آن بر میشمارد: «وقتی بانکها با یکدیگر ادغام میشوند، صرفهجویی قابل توجهی برای آنها به همراه خواهد داشت... وقتی دو بانک با یکدیگر ادغام میشوند، دیگر دلیلی برای وجود دو شعبه از آن در یک خیابان وجود ندارد». سیف که میداند ادغام بانکها نیز مانند ادغام موسسات اعتباری! بر باد رفتن پول مردم را به همراه خواهد داشت، مجبور میشود قولی هم به مردم بدهد: «سپرده گذاران، سرمایه گذاران بانکها هستند و بانک مرکزی هرگز اجازه نخواهد داد که منافع سپردهگذاران دچار مشکل شود، از سوی دیگر بانکها در فضای رقابتی به هیچ عنوان اقدامی نخواهند کرد که مشتریان خود را از دست بدهند؛ از این رو جای نگرانی برای آنها وجود ندارد.»
سیف میداند که مردم دیگر حرف او را باور نخواهد کرد. شعار «کاسپین دزدی کرده، سیف حمایت کرده»، «مرگ بر سیف»، «مفسد اقتصادی اعدام باید گردد»، «مدیر بیلیاقت استعفا استعفا» در روبروی مجلس از سوی غارت شدگان کاسپین به گوش سیف رسیده است و او را مجبور میکند که این حرف را بزند.
اعتماد! و تعهد!
پرویز عقیلی کرمانی، که از او به عنوان «کارشناس ارشد حوزه بانکداری و یکی از بانکداران باسابقه» در نظام یاد میشود، خطر بر باد رفتن پولهای مردم، در صورت اجرایی شدن این طرح را خوب میداند و با اشاره تلویحی به این موضوع، پیشنهاد! میدهد که «البته در این فرآیند، سپرده های مردم باید حفظ شده و محفوظ بماند به نحوی که حتی یک ریال آن هم صدمه نبیند و اعتماد و تعهد مورد تاکید قرار گیرد.» اما فریاد مردم در خیابان چیز دیگری را متوجه مخاطب میکند.
نظام ولایت فقیه با بحران روبروست. بانکداری از ابتدا دراین نظام سخرهای بیش نبوده است. صفایی فراهانی که خود از مدیران اجرایی و اقتصادی این نظام هست، میگوید: «در مقطع اول بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷، همه بانکهای کشور در هفت بانک به صورت ضربتی و حساب نشده ادغام شدند و بعد از آن نیز بیش از ۹۰ درصد مدیرانی که پیش از انقلاب دورههای بانکداری دیده بودند و در سطوح بالای مدیریتی میتوانستند فعالیت کنند، پاکسازی شدهاند.» اقتصاد بی چشم انداز ولایت فقیه نزدیک به ۴۰۰ سال از این اقدام گذشته است، بحران به اوج خود رسیده، نظام به فکر ادغام مجدد بانکها افتاده است و امید دارد تا شاید بتواند ولایت افلیج را چند صباح دیگر سرپا نگاه دارد. اما فریاد مردم غارت شده، سخنی دیگر میگوید: پایان عمر ولایت فقیه نزدیک است.