۱۳۹۷ اسفند ۴, شنبه

محمدرضا اسکندری کیست؟


محمدرضا اسکندری کیست؟

وزارت اطلاعات آخوندها برای بهره‌گیری از فضای جهانی که بعداز ۱۱سپتامبر ایجاد شده‌بود و سمت‌دادن آن علیه مجاهدین، فعالیت‌های خود علیه مقاومت سرفراز مردم ایران را وارد مدارجدیدی کرد. یکی از اقدامات آن، افزایش تعداد نشریات و مقالات تولیدشده علیه «سازمان مجاهدین خلق ایران» بود. به همین منظور گروهی از نویسندگان و آنالیستهای خود در مؤسسهٌ کیهان را تحت‌نظر پاسدار سرتیپ حسین شریعتمداری برای این‌کار اختصاص داد. مقالات تولیدشده توسط این گروه، متعاقباً با امضای مأمورانی نظیر کریم حقی، احمد شمس حائری، مهدی خوشحال و محمدرضا اسکندری در رسانه‌هایی که ازقبل با پول و هدایت وزارت اطلاعات تحت‌عنوان نشریات این‌گونه افراد منتشر می‌شد و یا روی سایت‌های آشکار وزارت اطلاعات، باعنوان ساختگی «اعضای سابق مجاهدین» درج می‌شد. تا رد «مختصات فعلی آنها» به‌عنوان «مأموران وزارت اطلاعات و پیش‌برندة خطوط این وزارت» پوشیده شود.
محمدرضا اسکندری یکی ازاین‌افراد به‌خدمت گرفته‌شده، است. او که به همراه همسرش طاهره خرمی در دوران درخشش عملیات پیاپی ارتش آزادیبخش، فروردین سال۶۷ به عراق آمده و به مجاهدین پیوسته‌بود. در بحبوحه بحران کویت و شرایط سخت‌تری که در عراق ایجاد شد با نقض پیمان، ابراز بریدگی کرده و خواستار ترک مبارزه شدند. بنابه درخواست محمدرضا اسکندری در فروردین۱۳۷۰، پروسة انتقال او به‌یکی از کمپ‌های سازمان ملل در عراق توسط سازمان به‌جریان افتاد. متعاقباً پس از طی مراحل قانونی در تیر۱۳۷۰ وی به‌همراه همسرش طاهره خرمی به «کمپ التاش» واقع در «رمادی» که تحت نظارت کمیساریای پناهندگی سازمان ملل‌متحد بود، منتقل شدند.
در تاریخ ۱۱خرداد۷۱ یعنی نزدیک به یک‌سال بعد از استقرار آنها در کمپ التاش کمیساریای پناهندگی سازمان ملل‌متحد، محمدرضا اسکندری از سازمان مجاهدین‌خلق درخواست نمود که:
«[سازمان] در صورت امکان ترتیب اعزام من و همسرم طاهره خرمی به‌اتفاق فرزندمان عاصفه اسکندری و حل‌وفصل مسائل مربوطه را تا ورود به ترکیه بدهد».
محمدرضا اسکندری در این نامه افزود:
«هم‌چنین تقاضا می‌کنم برای هزینه سفر و کمک هزینه اولیه در ترکیه مجموعاً ۱۲۵۰۰۰تومان به‌من کمک شود. در نخستین فرصتی که استطاعت آن‌را داشته‌باشم این مبلغ را بازپرداخت می‌نمایم. بدیهی است در صورت موافقت با تقاضای حاضر، حل‌وفصل مسائل شخصی و صنفی و تأمین هزینه زندگی پس از رفتن به ترکیه بر عهده خودم خواهم بود و سازمان هیچ‌گونه تعهد دیگری برعهده ندارد».
در همین تاریخ، وی طی یک درخواست جداگانه، با تأکید بر این‌که به‌درخواست خودش به کمپ التاش در رمادی رفته‌است، ازمجاهدین درخواست می‌کند که:
«با اقامت من و همسرم و فرزندم (طاهره، عاصفه) در مهمانسرای مجاهدین [محلی برای پذیرایی از بریدگان تا زمان حل‌وفصل مسائل‌قانونی آنها] در بغداد موافقت نمایند».
در نامه دیگری مورخ ۶شهریور۷۱ محمدرضا اسکندری و طاهره خرمی ضمن ابراز هواداری مجدد از سازمان مجاهدین و تأکید بر:
«این‌که تا بن استخوان اعتقاد به این داریم که سرنگونی رژیم خمینی فقط در توان یک سازمان سراسری با مشی قهرآمیز می‌باشد و این مبارزه در شرایط کنونی، غیراز مجاهدین هیچ‌کس توان آن‌را ندارد»
درخواست می‌کنند که ترتیب وصل آنها به انجمن هواداران مجاهدین در اروپا داده شود.
کلیه این نامه‌نگاری‌ها و درخواست، بعدازآن صورت گرفته‌بود که هر دونفر، مدت‌ها مجاهدین را ترک نموده بودند.
اما بعداز رسیدن به ساحل‌امن هلند که هزینه «بلیت هواپیمای آن»، علاوه بر «کمک‌هزینه‌های معمول زندگی آنها در اردوگاه التاش» نیز توسط مجاهدین پرداخت شده‌بود، محمدرضا اسکندری و همسرش طاهره خرمی با نمکنشناسی خائنانه، به‌خدمت گشتاپوی ملایان علیه جنبش آزادیخواهی مردم‌ایران درآمده، شروع به تکرار تبلیغات کهنه‌شده اطلاعات آخوندی علیه مجاهدین کردند؛ پس‌ازآن، این زوج تبدیل به بخشی از «عوامل دستگاه جنگ‌روانی آخوندها علیه مجاهدین» شدند.
محمدرضا اسکندری و طاهره خرمی ابتدا مدتی تلاش کردند با نقاب هواداری از شاپور بختیار ظاهرشوند،‌ پس‌از روی کار آمدن آخوند خاتمی و دست‌ بالاپیدا کردن اصلاح‌طلبان قلابی در وزارت منفور اطلاعات، طرفداری از خط‌ مشی «دوم خردادی» این‌جناح از دژخیمان رژیم را پیشه کردند و به‌دنبال ازسکه روز افتادن بازار شیادی این جماعت، لباس قومیت‌گرایی پوشیده، با ماسک طرفداری از کردها خودرا معرفی کردند؛ اما آنچه در همه این مقاطع، ثابت بود، به‌کارگیری آنها توسط باندهای مختلف مسلط بر وزارت اطلاعات آخوندهاست.
البته تحرکات این مأموران و سایرمزد بگیران وزارت اطلاعات رژیم‌آخوندی در هلند، از دید سرویس‌های آن کشور هم پنهان نماند؛ در ابتدای ماه فوریه سال۲۰۰۰میلادی، پلیس هلند به تعدادی از آنها و ازجمله محمدرضا اسکندری و طاهره خرمی مراجعه و یا شماری از آنها را احضار نمود و طی سؤالاتی مستند به مدارک همکاری‌شان با وزارت اطلاعات آخوندی، به آنها اخطار داد که دولت هلند اجازه نمی‌دهد این کشور به‌میدان فعالیت‌های وزارت اطلاعات رژیم ایران تبدیل شود. این موضوع در همان زمان در اطلاعیه کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت به‌تاریخ ۲۶بهمن۱۳۷۸ بادرج اسامی محمدرضا اسکندری و طاهره خرمی افشا شد.
اواخر سال۱۳۷۹ یک دادگاه هلند، به شکایت سرپرست قانونی یک‌کودک ۱۱ساله رسیدگی و رأی محکومت علیه کودک‌ربایی صورت‌گرفته را صادرکرد. این کودک در هماهنگی گروه یاز مأموران وزارت اطلاعات ازجمله «کریم حقی» و سفارت رژیم در هلند، دزدیده و به ایران تحت حاکمیت آخوندها منتقل شده‌ بود. شرح کامل محکومیت این کودک‌ربایی در دادگاه‌های هلند و کانادا در نشریه مجاهد شماره۵۳۲ به تاریخ ۴بهمن۷۹ و تأیید این احکام در دادگاه استیناف هلند، در نشریه مجاهد شمارة۶۰۵ به تاریخ ۲۱آبان۸۱ درج شدهاست. پشت صحنه این آدم‌ربایی، باند مأموران اطلاعات در هلند بود که شامل محمدرضا اسکندری و طاهره خرمی نیز می‌شد که با همکاری سفارت رژیم در هلند آن‌را دنبال کردهبودند.

این زوج همچنین در جریان یک صحنه‌سازی دیگر وزارت اطلاعات علیه مجاهدین در هلند که طی آن وانمود می‌شد که گویا به خانه یک مأمور وزارت اطلاعات به‌نام «کریم حقی» حمله شده وآنجا را تخریب نموده ووسایل آنرا به سرقت بردهاند! نقش مستقیم داشتند.
اوایل سال ۲۰۰۲میلادی نیز تعدادی از مأموران وزارت اطلاعات در راستای پیشبرد خطوط نیروی تروریستی قدس و وزارت اطلاعات برای برگرداندن برگ حقوق‌بشر علیه مقاومت ایران و زمینه سازی سیاسی برای کشتار مجاهدین در جریان جنگ عراق که در زدوبندهای مخفیانه پاسداران با قوای اشغالگر عراق پایه‌های آن گذاشته‌می‌شد، نامه‌ای رذیلانه به گزارشگر ویژه امور حق تعیین سرنوشت ملت‌ها نوشتند تا با ترسیم چهره‌ای شیطانی از مجاهدین در سطح بین‌المللی، وجهه مجاهدین خلق و مقاومت ایران را مخدوش کنند، کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت در ۲۵فروردین۱۳۸۱ در این رابطه فاش ساخت:
«… این افراد در نامه‌ای به ”گزارشگر ویژه امور حق تعیین سرنوشت ملت‌ها” نوشته‌اند مجاهدین با ”اتکا به حمایتهای همه‌جانبه” عراق به عملیات تروریستی، خشونتطلبانه وقتل شهروندان بیگناه وانفجار بمب وخمپاره در شهرهای ایران می‌پردازند… این سازمان با درپیش گرفتن رویه‌ای خشونت طلبانه و تروریستی به‌عنوان مانعی جدی بر سر راه گذار مسالمت‌آمیز به‌سوی جامعه‌ای باز ودمکراتیک در شرایط کنونی ایران عمل می‌کند… این نامه توسط مزدورانی به نامهای محمدرضا اسکندری، علی‌اکبر راستگو، حسن خلج، هادی شمس حائری، حبیب خرمی، طاهره خرمی، کریم حقی، مهدی خوشحال و جعفر بقال نژاد ارسال گردیده است».


پس‌از اشغال‌عراق و سرنگونی نظام سابق اینکشور، حکومت ولایت‌فقیه و به‌خصوص باند خاتمی عزم جزم کرده‌بود با سوءاستفاده از این فرصت، مجاهدین را با حمایت‌های استعماری و امدادهای غیبی غارتگران نفت مردم‌ایران، در آتش این جنگ سوزانده و نابودکند؛ به‌همین‌خاطر مأمورانی از وزارت اطلاعات، باعنوان جعلی «اعضای سابق مجاهدین» رنگ می‌شدند تا پوشش لازم برای بهکارگیری در این‌جنگ‌روانی کثیف موردنیاز، توطئه فراهم‌شود و در پناه شیطان‌سازی ایجادشده، بستر انهدام مجاهدین خلق در عراق مهیا شود. ضمن اینکه رد مستقیم نیروی جنایتکار قدس و وزارت اطلاعات آخوندی نیز مخفی بماند. تهیه یک «گزارش ساختگی» توسط به‌اصطلاح دیدبان حقوق‌بشر در سال۱۳۸۴ بخشی از این تلاش جنایتکارانه برای زمینه‌سازی انکار «حق حفاظت مجاهدین مستقر در قرارگاه اشرف» بود؛ که با ارائه مجموعه‌ای از دروغ‌های سفارشی، جهت‌دار و مغرضانه، قصد داشت بستر سیاسی انکار حقوق پایه‌ای مجاهدین، به‌عنوان مشمولین «کنوانسیون چهار ژنو» را برای وزارت‌خارجه وقت امریکا، ایجادکند، به‌همین‌خاطر در گزارشی که ظاهراً حقوق بشری می‌نمود ازفرط دستپاچگی و عجله‌کاری در سرهم‌بندی آن، برخلاف معمول گزارشاتی از این دست، این نتیجه گیری سیاسی و دم‌خروس آخوندپسند بیرون آمده‌بود که:
«دولت ایران سوابق هولناکی در زمینة حقوق‌بشر دارد… اما این اشتباه بسیار بزرگی است که از یک گروه مخالف که مسئول نقض جدی حقوق‌بشر می‌باشد، حمایت نمود»
محمدرضا اسکندری و طاهره خرمی که روزگاری به مجاهدین خلق نامه‌ها نوشته و درخواست داشتند مجاهدین خلق از آنها در میهمانسرای خود پذیرایی کنند، ازجمله عوامل حقیر این بازی خیانت‌بار علیه حقوق‌بشر بودند که در کنار ده مأمور دیگر وزارت اطلاعات، برخلاف نامه‌های قبلی‌شان، حالا موظف شده‌بودند که ده‌سال پس‌ازآن التماس و تقاضاها برای برگشت به مهمانسرا، کشف کنند «مهمانسرای مجاهدین، زندانی بیش نبوده است»!!! آنها که برای پیوستن به مجاهدین خلق از طریق مرز و به‌صورت مخفیانه از ایران بدون طی هرگونه مراحل رسمی خارج شده‌بودند، در کنار دهها دروغ آشکار دیگر، همچنین مدعی ضبط پاسپورت‌های نداشته خود توسط مجاهدین هم شدند:

«محمدرضا اسکندری و همسرش طاهره خرمی به دیدبان حقوق‌بشر گفتند که بعد از این‌که در سال۱۳۷۰ متقاضی ترک سازمان مجاهدین شدند، در میهمانسراهای مختلفی بازداشت شدند. آنها اظهار داشتند: «به‌محض ورودمان به قرارگاه، سازمان پاسپورت و مدارک هویت ما را گرفته‌بود. وقتی ما قصد خود مبنی بر رفتن را ابراز کردیم، آنها هرگز مدارک ما را برنگرداندند. ما در بازداشتگاه‌هایی در اسکان و در محل‌های دیگر نگهداری شدیم. ما به یک اردوگاه پناهندگی به اسم التاش، در خارج رمادی فرستادند. زندگی در التاش بسیار سخت بود و بیشتر به یک روند مرگ تدریجی شباهت داشت. عوامل ام.کا.او حتی در التاش به اذیت ما ادامه دادند. عاقبت در سپتامبر، هلند به ما موقعیت پناهندگی اعطا کرد و توانستیم التاش را ترک کنیم» ‌(بخشی از گزارش آخوندپسند و دروغین دیدبان کذایی).
گزارش‌هایی که بطلان آنها پس از ۷بار اسکرین تک‌تک اعضای مجاهدین خلق توسط چندین آژانس اطلاعاتی امریکا (که به‌دنبال کوچک‌ترین گزکی از مجاهدین خلق برای توجیه باقی‌نگهداشتن آنها در لیست آخوندپسند خود بودند) البته دیگر هیچ‌گونه اعتباری نداشت. طوری‌که نهایتاً مقامات مربوطه را مجبور به اذعان به این موضوع کرده‌بود که:


«یک مقام ارشد امریکایی گفت که در یک بررسی ۱۶ماهه توسط ایالات‌متحده هیچ مبنایی برای متهم کردن اعضای اینگروه اپوزیسیون ایرانی یافت نشده است». «مقامات اف.بی.آی. و وزارت خارجه امریکا [نیز] ساکنان این کمپ را تحت بررسی قرار دادند و هیچ مدرکی که هیچ‌کدام از اعضای آنها را متهم به جرمی کند،‌ نیافتند». (نیویورک‌تایمز ۲۷ژوئیه۲۰۰۴ – واشینگتن‌پست ۱۴مارس۲۰۰۷)
اما بازدید هیئت‌های مستقل بین‌المللی از اشرف و خصوصاً گزارش مستند منتشرشدة «هیئت پارلمان اروپا» در این رابطه، رسوایی دروغ‌سازی «دیدبان حقوق‌بشر» و شاهدان دروغ‌گویش، ازجمله محمدرضا اسکندری و طاهره خرمی را آن‌چنان مفتضح ساخت که برای جلوگیری از آبروریزی بیشتر، دیدبان کذایی به عقب‌نشینی و پس‌گرفتن آبرومندانه تولیدات آخوندساخته اولیه‌اش با تاکتیک «دورزدن آن» مجبور شد.
چرندیات تولیدی وزارت اطلاعات هم که به اسم «خاطرات محمدرضا اسکندری» منتشر شده است، همچنان‌که انتظار می‌رفت مخاطب و مصرف‌کننده‌ای جز جلادان وزارت منفور در شکنجه‌گاه‌های رژیم پیدا نکرد. استفاده گسترده از این نوع کتاب‌ها در زندان‌ها و سیاه‌چال‌ها و خانه‌های امن وزارت اطلاعات ازجمله مواردی است که بهره‌ برداری مستقیم آخوندها ازاین‌گونه تولیدات خودرا نشان می‌دهد. دژخیمان اطلاعات از این طریق میکوشند به‌خیال خود با استفاده از اتهامات ساخته و پرداخته خود، مقاومت ایران و مجاهدین را در ذهن عناصر مقاوم لکه‌دار کرده و از این طریق، روحیه مقاومت را در آنان بشکنند. بنابر یکگزارش از داخل کشور، یکیاز هواداران مقاومت اطلاع دادهبود که:
«درکتابخانه‌ای در یزد صدها جلد کتاب برماچه گذشت نوشته محمدرضا اسکندری هست که یک عدد آن‌هم به فروش نرفته است، وزارت اطلاعات یک نسخه را به‌من داده بود که من بخوانم»
این ترهات همچنین به وفور مورداستفاده دژخیمان و هارترین جناح‌های نظام ولایت‌فقیه برای توجیه اعدام‌ها و شکنجه‌ها و قتل‌عام مجاهدین قرار گرفته‌است تا با استناد به‌همین دروغ‌های سفارشی، جلادان مردم‌ایران و دشمنان خونریز مردم کردستان در موضع قربانی و مظلوم بنشانند. ازجمله یکی‌از باندهای وابسته به خامنه‌ای متشکل‌از هارترین جلادان نظام، موسوم‌به بنیاد هابیلیان در تاریخ ۲۷بهمن۱۳۸۶ درراستای اثبات گفته خمینی دجال که گفته بود «مجاهدین خودشان، خودشانرا شکنجه می‌کنند تا به گردن نظام بیندازند» بااستناد به دروغ‌های وزارت‌ساخته محمدرضا اسکندری در به‌اصطلاح کتابش، نوشته است که:
«[عباس] سلیمی نمین [از دژخیمان وسردمداران وزارت اطلاعات آخوندها]: اعترافاتی از خود بچه های نهضت آزادی و حتی از خود مجاهدین وجود دارد که این درگیری ها را خود مجاهدین ایجاد می کردند و بعد برای افزایش تنفر از نیروهای نظام می گفتند که این درگیری ها را نیروهایی رژیم ایجاد کرده اند. مثلاً درگیری در استادیوم شهید شیرودی را خودشات ترتیب دادند، البته در بعضی از جاها غیر خودشان را هم به درگیری می کشاندند، اصلاً صحنه آرایی می کردند که این درگیری ها به وجود آید که این شیوه های خاصی دارد که بحث در مورد آن طولانی است. یا این که در خیابان شخصی را قرار می دادند و دو- سه نفر اطرافش قرار می دادند که بحث هایی مطرح کند تا درگیری ایجاد شود و آن چند نفر هم می آمدند تا درگیری های کاذب را به وجود آورند. میلیشیا را تشکیل داده بودند که آنها را به یک جنگ مسلحانه سوق دهند. قبل از ۳۰ خرداد ۶۰ مجاهدین خلق کم و بیش کارهای مسلحانه را شروع کرده بودند. در خاطرات یکی از اعضای مجاهدین خلق هست، آقای محمد رضا اسکندری که خاطراتش را آورده از اهالی ایلام بوده، می گوید که ما در سال ۵۹ دستور گرفتیم که یکی از بچه های سازمان را جلوی خانه یک نیروی حزب الهی چاقو چاقو کنیم و بعد اعلام کنیم که این مجاهد توسط نیروهای سپاه مجروح شده و ما به حدی چاقو به او زدیم که نزدیک بود آن فرد بمیرد. این اعمال را انجام می دادند که به نوعی نیروها را نسبت به نظام بدبین کنند، حتی در جایی دیگر می گوید که در سال ۵۹ می خواستیم حمله کنیم به جایی و درگیری مسلحانه انجام بدهیم و سرقت مسلحانه کنیم. مجاهدین این اعترافات را نیز دارند، بنابراین، این که مجاهدین حرکت مسلحانه شان را بعد از سال ۶۰ آغاز کرده باشند خلاف واقع است»
مزدور محمدرضا اسکندری و طاهره خرمی همچنین در بسیاری از شوهای تشکیل‌یافته توسط وزارت اطلاعات و یا طومارنویسی‌های سفارشی این وزارت علیه مقاومت سرفراز مردم‌ایران در دهه‌های گذشته شرکت داشته‌اند؛ از آن‌جمله، در دی‌ماه۷۹، وزارت اطلاعات برای بازسازی چهره منفور مزدور اجاره‌ای آخوندها، علیرضا نوری‌زاده اقدام به جمع‌آوری امضا علیه هم‌وطنان معترضی کرد که جلسه سخنرانی او در دفاع از آخوند خاتمی و باند شیادش را به‌چالش کشیده بودند. محمدرضا اسکندری و طاهره خرمی ازجمله مزدوران فعال در این پروژه دجالانه وزارت اطلاعات بودند. اقدامی که البته مراجع قضایی، سیاسی و امنیتی آلمان به آن وقعی نگذاشتند و در جواب به‌تشبثات این هم‌ریشان علیرضا نوری زاده، تصریح کرده‌بودند: هیچ کار خلاف قانونی واقع نشده که شایان پیگیری باشد.

اول اردیبهشت۱۳۸۲، سایت وزارت اطلاعات موسوم به ایران امروز، حدود یکماه مانده به علنی‌شدن توطئه ارتجاعی – استعماری کودتای ۱۷ژوئن و در بحبوحه زدوبندهای پشت‌پردة وزارت اطلاعات و سرویس‌های پشتیبان، نوشت:
«در تاریخ ۱۸ آوریل ۲۰۰۳ [تجمعی از مأموران وزارت اطلاعات] در شهر پاریس برگزار شد… [تجمع مزدوران] با اعلام برنامه توسط خانم طاهره خرمی در ساعت ۱۰ صبح آغاز به کار نمود و … سپس خانم نیکلسون نماینده پارلمان اروپا از حزب لیبرال دمکرات بریتانیا [لابی رژیم آخوندی] پیرامون رابطه سازمان مجاهدین‌خلق و تروریسم به سخنرانی پرداخت. در ادامه این [تجمع مزدوران] … محمدرضا اسکندری، کریم حقی، حبیب خرمی، مهدی خوشحال، علی‌اکبر راستگو، محمدحسین سبحانی، هادی شمس حائری، عباس صادقی نژاد، جمشید طهماسبی، مسعود طیبی، میترا یوسفی به ایراد سخنرانی پرداختند و وضعیت کنونی و آتی سازمان مجاهدین را موردبحث و بررسی قراردادند. اهداف برگزاری این [تجمع] عبارت بود از: نقد استراتژی سازمان مجاهدین در طی دودهه گذشته…»
یکی دیگر از پهنه‌های خودفروشی محمدرضا اسکندری استفاده از فرهنگ مشترک و مشمئزکننده آخوندهاست که به‌همین‌خاطر از او جابجا درسایت‌های حکومت ولایت‌فقیه استقبال و تقدیر می‌شود. ازجمله سایت وزارت اطلاعات موسوم‌به ایران دیدبان ۳۱خرداد۱۳۸۳نوشت:
«علل جدا شدن از مجاهدین – محمد رضا اسکندری – آقای محمد رضا اسکندری از اعضای جداشده مجاهدین در مقاله ای نگاه و رویکرد خودشان را نسبت به مسائل سیاسی و فعالیت حزبی و گروهی بیان داشته اند و در ضمن آن اشاره ای به ماهیت گروه تروریستی مجاهدین و علل جدایی خود از این گروه داشته اند…»

در هفتهٌ اول مهرماه۱۳۷۸، فرستنده گروه مزدوران کرد عراقی رژیم‌آخوندی، یک‌بار دیگر به‌تکرار یاوه‌های زنگزده وزارت اطلاعات از زبان مزدور افشاشده‌ای به‌نام کریم حقی (از دست‌آموزان باند سعید امامی) و مزدور محمدرضا اسکندری که همکار حقی معرفی شده‌بود، علیه مجاهدین پرداخت. روز یکشنبه چهارم‌مهر۷۸، خبرگزاری رسمی رژیم، این گزارش را به‌نقل از رادیو گروه طالبانی مخابره کرد؛ و سپس رسانه‌های آخوندی اقدام به «بازنشخوار» این یاوه‌ها کردند تا اذهان را متوجه دشمن اصلی نظام سازند: خبرگزاری رژیم به‌نقل از رادیو «اتحادیهٌ میهنی کردستان عراق» نوشت:
«دوتن ازعناصر وابسته به گروهک نفاق به‌دخالت این گروهک در قتل‌عام کردهای عراق در جریان قیام عمومی سال۹۱میلادی اعتراف کردند».
تلویزیون‌کردی رژیم، نیز در همان روز، این گزارش را به نقل از رادیو یه کتی پخشکرد و علاوه بر داستان قتل‌عام کردها این نکته را هم اضافه کرد که:
«(مجاهدین) تابه‌حال اعتراف کرده‌اند که غیر از شمار زیادی از مردم غیرنظامی، شماری از مقامات جمهوری اسلامی را نیز ترور کرده‌اند که به‌شهادت رساندن آقای اسدالله لاجوردی، یکی از مسئولان سابق دستگاه قضایی و به‌شهادت رساندن سپهبد شهید صیادشیرازی، یکی از امرای دلیر ارتش ایران اسلامی، از نمونه ترورهایی هستند که گروه (مجاهدین) انجام داده‌اند».
شبکه کذاب جام جم، تلویزیون خارج کشوری نظام، نیز در کانال انگلیسی خود به‌آن اضافه کرد که مجاهدین قصد داشته‌اند مقام‌های رژیم را در پاریس ترور کنند! رادیو رژیم به‌زبان کردی هم براین داستان‌سرایی سوارشد و به‌طور مبسوط به جعلیات خودساختة همیشگی‌اش مربوط به قتل‌عام‌های مردم کردستان عراق توسط مجاهدین پرداخت. تهران‌تایمز، روزنامهٌ انگلیسی‌زبان رژیم، همین گزارش‌ها را پاس‌گرفت و از قول فرستندهٌ طالبانی به‌چاپ رساند. هم‌چنین یک‌دوجین از روزنامه‌های باندهای مختلف رژیم در اجرای بخشنامهٌ وزارت اطلاعات، همین استفراغات آخوندها که یک‌دور «قمری» گشته و دوباره به‌تهران رسیده بود را درج کردند. علاوه براین ازروز هفتم مهرماه۷۸ رادیو مزدوران عراقی رژیم متعلق به «لشکر ۹بدر سپاه پاسداران» خامنه‌ای، در همین زمینه به «خانوادهٌ نجیب» رژیم و مزدوران آن پیوست. در یک‌کلام، رسانه‌های آخوندی آن‌قدر چرندیات تکراری این مأموران فلک‌زده وزارت اطلاعات در رادیو گروه طالبانی را بازتکرار کردند که همگان فهمیدند چگونه این مزدوران اجیرشده ایرانی و کردعراقی رژیم برای وزارت اطلاعات آخوندی انجام‌وظیفه میکنند.
درتاریخ ۹اسفند۱۳۸۱ سایت پاسدار محسن رضایی سرکردة اسبق سپاه پاسداران خامنه‌ای نوشت:

«در دو ماه اخیر محمد حسین سبحانی، امیر جواهری یار، حسن خلج، مهدی خوشحال، شمس حائری، محمدرضا اسکندری و نادره افشاری به کشورهای آلمان، فرانسه، دانمارک پناهنده شده اند. این افراد از کشورهای اروپایی خواسته که با بستن دفاتر سازمان مجاهدین خلق، مانع فعالیت این سازمان در اروپا شوند. سه وب سایت ایران ”پارس”، ”دیدگاه نو” و ”سپیده”، پایگاه های اینترنتی هستند که توسط این افراد راه اندازی شده است…»
یقه درانی مزدور محمدرضا اسکندری برای جنایات پاسداران در سوریه و یمن و فحاشی به مجاهدین به‌خاطر مخالفتشان با دخالت‌های آخوندی در کشورهای منطقه، به‌رغم فریادهای سراسری مردم‌ایران و مردم کردستان که «سوریه را رهاکن»، نمود دیگری از خوش‌خدمتی این مزدور برای انجام مأموریت‌های ولیفقیه ارتجاع است. درتاریخ ۱۹فروردین۱۳۹۶محمدرضا اسکندری، نوشت:
«مجاهدین برای جنگ امپریالیستی هورا کشید …شورای ملی مقاومت مجاهدین برای جنگ امپریالیستی هورا کشید. این جریان انحرافی همانطور که از کشتار مردم یمن حمایت می کند امروز از جنگ در سوریه و نقض قوانین جهانی حمایت نمود. این جریان انحرافی فکر می کند آنا ن می توانند نقش چلبی را برای امریکا در ایران بازی نمایند. شرم بر کسانی باد که با نام محمد حنیف نژاد و موسی خیابانی از جنگ های امپریالیستی حمایت می کنند»
ازدیگر مأموریت‌های محمدرضا اسکندری، تخطئه ایستادگی و مقاومت در برابر آخوندها و شماتت مجاهدین به‌خاطر گردننگذاشتن به فراخوان «تسلیم» ولی‌فقیه ارتجاع است. در یک‌نمونه از تلاش دجالانه او برای انداختن جنایت حاکم سرکوبگر و قاتل به‌گردن قربانی و تحت‌ستم چنین می‌بینیم، محمدرضا اسکندری در سایتش موسوم به کردانه، ۲۷فروردین۱۳۹۶:

«[مجاهدین با ایستادگی در عراق] بر اثر این حرکت غیر انسانی خود که باید نیروهای آنها در کمپ اشرف در نزدیک خالص باقی بماند. باعث کشته شدن تعداد زیادی از نیروهای مجاهدین در طول ان سالها شد. حال با انتقال تمام نیروهای که از کشتار اشرف و کمپ آزادی جان سالم اما بیمار به تیرانا به کمک دولتهای جهانی مستقر شده اند تمام آن اعتصاب غذا و کمپین هایی که آنها در جهان برگزار نمودند از یاد برده اند که آنها همیشه مخالف خارج شدن نیروهای خود از عراق بود [؟!] و حال در کمال پر روئی این حرکت را پیروزی بزرگ برای خود می دانند.»
مأموریت دیگر وی، تخطئة عملیات کبیر فروغ جاویدان که میز توطئه ارتجاعی استعماری را با فدا و صداقت بی‌مانند مجاهدین خلق درهم ریخت و لرزة سرنگونی را برارکان نظام ولایت‌فقیه انداخت، است. چراکه ازآن‌پس کلیه فعل‌وانفعالات سیاسی داخلی و بین‌المللی رژیم آخوندی (مانند بیرون کشیدن یک‌شبه خامنه‌ای از خمره خبرگان ارتجاع به‌عنوان رهبر) چه مستقیم و چه غیرمستقیم به نحو اجتناب‌ناپذیری ریشه در این رویداد مهم دارد، به‌کارگیری فرهنگ و کلمات آخوندی و پاسداران جنایتکار علیه مجاهدین عمق پیوند محتوایی او با دژخیمان را نشان می‌دهد. مزدور محمدرضا اسکندری، ۹مرداد۱۳۹۷:
«فروغ جاویدان شکست بزرگ قدرت طلبی [مجاهدین]… به یاد یارانی که عاشقانه همچون شمع سوختن و رهبری … مجاهدین خلق ایران به جای درس از شکست استراتژییک خود و مخالفت با خروج مجاهدین از عراق پس از سقوط صدام و با دروغ بزرگ ارتش ازادیبخش باعث کشتار تعداد از باقیماندگان و جان به دربردگان عملیات فروغ در عراق شدند. آنهائی که برای خارج شدن مجاهدین از عراق در طول همه سالها تلاش نمودند مزدور نمایند. پس از ان کشتارها و پس از انتقال آنها به فقیرترین کشور اروپا آلبانی آن را پیروزی بزرگ مقاومت می دانند. من نمی دانم این مجاهدین کی یاد خواهند گرفت که شکست را پیروز نام گذاری نکند و به مردم دروغ نگویند»
از نمونه‌های دیگر سفلگی ضدانقلابی، نشاندن قربانی به‌جای جلاد در وقایع قتل‌عام زندانیان‌سیاسی۶۷ است که مستقیما توسطخمینی خون‌آشام صورت گرفت، محمدرضا اسکندری با مقصر وانمودکردن «مقاومت دربرابر دژخیم» و «رهبری مجاهدین» آن‌هم پس‌ازآنکه حتی منتظری درموضع قائم‌مقام خمینی هم جلادان ولایت‌فقیه را «بزرگ‌ترین جنایتکاران تاریخ» خوانده است و به‌اصطلاح اصلاح‌طلبان قلابی نیز دیگر نمی‌توانند «غیرقابل‌توجیه بودن این کشتار» را کتمان کنند، در کیهان لندن، ۱۶مرداد۱۳۹۷ می‌گوید:
«اعدام‌های تابستان ۶۷: فرصتی که رهبری مجاهدین برای رژیم به وجود آورد» !!!
نمونه دیگر این خوش‌خدمتی‌ها برای وزارت کثیف اطلاعات آخوندی، هم‌جبهگی آشکار و شانه‌به‌شانه قرارگرفتن با «کثیف‌ترین سایت‌ها» و «ارگان‌های تروریستی» رژیم، برای بازنشخوار سفارشات دستگاه جنگ‌روانی آنها علیه مقاومت ایران است. ازجمله سایت مزدور محمدرضا اسکندری، درتاریخ ۱۴ژانویه۲۰۱۹ دوان‌دوان خودرا به‌صف منتشرکنندگان یک مقاله سفارشی آخوندها بانام «مجاهدین خلق دوستان پرسش‌برانگیز واشینگتن» رساند تا درپیروی از «ارگان‌مادر» در کیهان خامنه‌ای، خبرگزاری تسنیم رژیم (ارگان نیروی تروریستی قدس) و سایت‌های نشان‌دار وزارت منفور اطلاعات جایگاه خود را ازدست ندهد.

پیش بسوی قیام   سراسری ، ما بر اندازیم#  کانونهای شورشی در شهرهای ایران #  
اعتصاب واعتراض و تظاهرات#  سرنگونی رژیم  #  اتحادوهمبستگی  
   مرگ_بر_دیکتاتور   #IranRegimeChange  

مطالب ما را در وبلاک خط سرخ مقاومت ودر توئیتر @bahareazady دنبال کنید