۱۳۹۸ دی ۱۲, پنجشنبه



صحبت‌های محمد حیاتی درباره بهمن بازرگانی از کتاب «بازیافت یک مردار پس از نیم قرن»

صحبت‌های محمد حیاتی درباره بهمن بازرگانی

عباس داوری:

برادر سیاوش (محمد حیاتی) حالا نوبت شماست

محمد حیاتی:

بله، فاصله گرفتن بهمن بازرگانی از سازمان و ارزشها و ایدئولوژی آن از همان زندان اوین مشخص بود. در قصر واقعاً نقش مزورانه‌ای ایفا کرد. در حالی‌که همه و به‌خصوص مسعود با او با اعتماد کامل برخورد می‌کردند اما او روراست نبود و نقش بازی می‌کرد. هیچ‌وقت هم نگفت چرا برخلاف سایر افراد مرکزیت حکم اعدام نگرفته و از اول از نظر ساواک و دادرسی ارتش حسابش با بقیه اعضای مرکزیت جدا بوده و در دادگاه حکم ابد گرفته است.
در مورد ناصر سماواتی و این‌که ما در زندان قصر می‌خواستیم سماواتی را خفه کنیم و بکشیم، مطلقاً دروغ می‌گوید. واقعیت این است که ناصر سماواتی اولین کسی بود که برای اولین بار از مجاهدین بریده و در مصاحبه تلویزیونی شرکت کرده بود که البته ننگ و خیانت بود.
حالا برخورد برادر مسعود را ببینید که برای خنثی کردن طرح و برنامه‌های بعدی ساواک، اصلاً زندگی او را از مجاهدین و کمون بزرگ جدا کرد که خیلی برای خودش هم خوب بود. قیمتش را هم سازمان با انرژی و مایه‌ای که برادرانمان گذاشتند، پرداخت.

عباس داوری:

داستان آقای احمدزاده که بهمن بازرگانی می‌گوید او را واسطه قرار داده تا مجاهدین سماواتی را نکشند، چه بود؟ هر چند که بهمن بازرگانی به‌طرز مسخره‌ای می‌گوید بعدش هیچ‌وقت از احمدزاده حتی نپرسیده که موضوع را با مجاهدین در میان گذاشت یا خیر؟! تا آنجا که من می‌دانم و می‌دیدم رابطه احمدزاده با تو خیلی خوب بود. آیا احمدزاده به تو چنین حرفی زده که بهمن بازرگانی به او درباره کشتن سماواتی چیزی گفته باشد؟

محمد حیاتی:

رابطه احمدزاده با من خیلی خوب بود. اما من مطلقاً چنین چیزی را نشنیدم. مطمئناً اگر حرف بهمن بازرگانی درست بود، احمدزاده حتماً با من در میان می‌گذاشت. چون با من خیلی صمیمی بود و مطلقاً مقوله‌ای که بهمن بازرگانی با او چنین چیزی را مطرح کرده باشد وجود نداشت.
ببینید، در موضوع بهمن بازرگانی قبل از هر چیز باید گفت چی شد که بعد از نزدیک به‌نیم قرن، یک فرد بریده به‌یاد تاریخ افتاده تا چراغ راه آینده را به‌قول خودش روشن کند؟
از فرد خودفروخته باید پرسید که هدفش روشن کردن کدام راه است و می‌خواهد چه راهی را جلو پای مردم ایران تحت حاکمیت پلیدترین استبداد قرار بدهد تا نجات پیدا کنند؟!
بنظر من ترهات برآمده از مزدوری لمیده در زیر سایه خون‌ریزترین حکومت که مصرفی جز بر ضد مجاهدین ندارد، پیشاپیش بر مزخرفات و یاوه‌گویی او خط بطلان می‌کشد.
اما مستقل از لجن‌پراکنی‌ها و گندگاو چاله‌دهانی علیه حنیف کبیر و مسعود، یک چیزی را برای تاریخ باید تأکید کنم. باور کنید که اگر مسعود و صبر و متانتش در برخورد با پیآمدهای ضربه سنگینی که سازمان خورده بود، نبود، چیزی از سازمان باقی نمی‌ماند. مسعود واقعاً با مسئولیت‌پذیری بی‌نظیر، با صبر و ظرفیت یک انقلابی تراز مکتب، تک‌تک آثار ناشی از این ضربه را از بین می‌برد و می‌زدود و تمام تلاشش هم این بود که این تشکیلات را پا برجا بکند. این باید در تاریخچه سازمان بماند که البته مانده است.

برای مشاهده ادامه کتاب «بازیافت یک مردار پس از نیم قرن» در اینجا کلیک کنید!


در توئیتر با نام Bahar iran@ ما را  دنبال کنید 
پیش بسوی قیام   سراسری ، ما بر اندازیم#  کانونهای شورشی در شهرهای ایران #  
اعتصاب واعتراض و تظاهرات#  سرنگونی رژیم  #  اتحادوهمبستگی  

مرگ_بر_دیکتاتور  ge#IranRegimeCha