راهروی مرگ مخوفترین تصویری که بازماندگان از سال ۶۷ دارند - ۳۴ سال پیش یک قتل عام باور نکردنی در ایران رخ داد. ۳۰ هزار زندانی سیاسی در یک دوره زمانی کوتاه قتل عام شدند. این زندانیان ابتدا به یک راهروی مرگ برده میشدند.
اکنون ۳۴ سال از آن زمان گذشته است. به همت یاران و همبندان آن ۳۰ هزار در شهری با فاصله ۳۸۰۰ کیلومتری از زندان گوهردشت، راهروی مرگ و سالن مرگ در شهر کوچکی در آلبانی در نزدیکی مانز به نام «اشرف ۳» بازسازی شده است.
این درحالی است که سالن کوچک دادگاه دورس را به مدت ۷ روز به یک «نورنبرگ» کوچک تبدیل شد. حمید نوری، یک مقام سابق حکومت ایران در دادگاه جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت سوئد محاکمه میشود و شاهدان کلیدی که در نهایت او را پشت میلههای زندان میبرند، درست اینجا در آلبانی هستند، در مانز در دورس در کمپ اشرف ۳، جایی که هزاران تن از اعضای اپوزیسیون سیاسی ایران در آن جمع شدهاند تا مبارزه خود را با حکومت حاکم بر ایران ادامه دهند.
۷ نفر از ساکنان این شهر کوچک، شاهدان اصلی آن کشتار سال ۶۷ هستند و از ۱۹ آبان تا ۲۸ آبان داستان خود را ارائه میدهند. ۶ قاضی، ۲ دادستان و وکلا برای این منظور از استکهلم به دورس نقل مکان کردهاند.
استماع ساکنان شهر اشرف ۳ در مانز در دورس، تحقق یک رؤیا است. رؤیایی که بسیاری از شاهدان آن کشتار آن را باور نمیکردند که بعد از آن قتل عام سبعانه شاهد جاری شدن عدالت در حق حداقل یکی از آن جنایتکاران باشند.
راهروی مرگ در اشرف ۳ یک تراژدی دردناک بازسازی شده
داستانها در این جا همه تکان دهنده هستند. همه چیز در اینجا بر اساس یک مأموریت برای به خاطر سپردن ساخته شده است. مجاهدین خلق ایران نمیخواهند فراموش کنند، بلکه میخواهند همه چیز را به خاطر بسپارند.
حالا این بازماندگان، طبق شهادت تمام افرادی که در «راهروی مرگ» زندگی کردهاند، «کمیته مرگ» را بازسازی کردهاند. «اتاق اعدام». به نظر میرسد فیلمنامه یک فیلم ترسناک باشد اما به گفته شاهدان این مکانها در سال ۸۸ در زندان گوهردشت در غرب تهران آخرین ایستگاه زندگی هزاران و هزاران نفر بوده است.
این راهرو در زندان گوهردشت ۲۰۰ متر بود، دهها زندانی در راهروی مرگ با چشمان بسته ایستاده بودند و منتظر مرگ خود یا دوستان خود بودند.
در این کریدور صفی که انتظار میرفت مقابل این کمیته که مجاهدین به آن «کمیته مرگ» میگویند قرار بگیرند. بر اساس برخی شهادتها ابراهیم رئیسی رئیس جمهور کنونی ایران نیز یکی از اعضای این کمیته بوده است.
به گفته آنها، این افراد کمیته مرگ فقط از زندانیان سؤال میکردند که آیا شما هوادار مجاهدین هستید و اگر پاسخ مثبت بود، ایستگاه بعدی، اتاق اعدام بود که حمید نوری که توسط دادگاه سوئد متهم شده، در آن قرار داشت.
بنا به گفته «ریپورت تی وی»، احتمالا یکی از خوش شانسترین افراد دنیا که همین جا در اتاق اعدام بود گفت: که چند دقیقه قبل از اینکه نوبت به دار آویختن او برسد بیهوش شد که باعث عصبانیت نگهبانان شد و او را به سلول خود بازگرداندند. تا دوباره شکنجه شود و اتفاقات بعدی او را امروز زنده کند و در آلبانی نجات پیدا کند.
او این را پشت دوربین به ما گفت زیرا هنوز اولین شهادت خود را در دادگاه سوئد تمام نکرده و این او را مجبور میکند که بنا به صلاحدید به تصمیم قضات سوئدی احترام بگذارد.
اما محمد زند روز چهارشنبه شهادت اول را داد. او همه چیز را به «ریپورت تی وی» میگوید که چگونه متهم حمید نوری را که او، وی را متهم به لگد زدن به این نیمکتها میکند، یعنی یکی از جلادان آن رژیم، شناسایی کرده است.
محمد گفت: من ۱۲ سال زندانی سیاسی بودم، وقتی در کمیته مرگ حاضر شدم به من خبر دادند که برادر ۲۰ سالهام به تازگی کشته شده است و اگر میگفتم از هواداران مجاهدین هستم من هم اعدام میشدم. من هم شهامت گفتن «بله» را نداشتم که بگویم من از مجاهدین هستم.
اما نه تنها اعدامها، بلکه غیرانسانیترین شکنجهها تاریخ ۳۳ سال پیش را بسیار جدی میکند. از بین روشهای ترسناک فراوان، روشی که در این تصاویر میبینید، مخصوص خانمها انتخاب شده است.
تشریح قفس در موزه اشرف
در این جداسازی کوچک تنها چند سانتیمتری، که برای اشغال یک بدن کوچک انسان کافی است، این ۲ زن ۸ ماه ماندهاند. برای بسیاری از ما امروز غیرقابل تصور است. آنها با چشمانی اشکبار برای «ریپورت تی وی» میگویند: «که در کجا قدرت نه گفتن به تسلیم شدن را پیدا کردند. حتی اگر بسیاری از دوستانشان موفق نشدند. مدام از ما میخواستند با رژیم همکاری کنیم.
هر دوی ما ۸ ماه اینجا ماندیم، با یک چشمبند سیاه که در تاریکی مطلق و در سکوت مرگ چشمانمان را بسته بود. هیچکس نگذاشت صدایی در بیاوریم. ما نمیتوانستیم سرمان را بالا بیاوریم، فقط میتوانستیم در این حالت بمانیم. اگر سرمان را بالا میگرفتیم ما را میزدند.
در این روزها بسیاری از دوستان ما عقلشان را از دست دادند، موفق نشدیم، دیوانه شدیم. اما مقاومت کردیم. ما بردیم و آنها باختند».
داستان دامونای کوچک که حالا بزرگ شده است
همانطور که در این پیچ و خم بیپایان تاریخ بشر قدم میزنیم، در مورد دامونا تعاونی، زنی ۳۴ ساله که پس از چندین سال زندگی در سوئد، به مجاهدین در مانز پیوسته، آشنا میشویم. چیزی که داستان او را خاص میکند این عکس است.
این دامونا است که آخرین بوسه خود را به پدرش میدهد، قبل از اینکه پدرش به ایران برود، جایی که بعداً دستگیر و اعدام شد. «این آخرین باری بود که او را دیدم. بعداً فهمیدم که او دستگیر شده و سپس اعدام شده است. پدرم ۲بار در زندان بوده است. این آخرین بوسه با او بود و من فقط ۶ سال داشتم».
دامونا به «ریپورت تی وی» گفت: اما آنچه مرا نگران میکند قتل بسیاری پدر دیگر است که هنوز در ایران ادامه دارد.
خاوران گور دست جمعی ۶۰۰ قتل عام شده
یکی از قویترین شواهد نسل کشی و جنایات علیه بشریت در ایران به گفته مجاهدین خلق، این گور دسته جمعی است که در تهران با بیش از ۶۰۰ قربانی دفن شده است. مجاهدین در اشرف ۳ این گورستان جمعی یعنی خاوران را بازسازی کردهاند.
🌴براندازیم #تيك_تاك_سرنگوني #قیام_تنها_جوابه
🍏# مجاهدین_خلق ایران #ایران # کانونهای شورشی
🌳# MaryamRajavi # IranRegimeChange
🌻 پیوند این بلاک با توئیتر BaharIran@ 7