۱۳۹۴ اردیبهشت ۹, چهارشنبه

بيانيه به مناسبت روزجهاني كارگر- زنداني سياسي علي معزي

بيانيه به مناسبت روزجهاني كارگر- زنداني سياسي علي معزي

 با درود به كارگران شريف ميهن
اول ماه مه يازدهم ارديبهشت روزجهاني كارگر را ارج مي نهيم. در سرزمين و شرايطي به سر مي بريم كه نهادينه شدن رانت و رشوه و فساد و دزدي وتورم وغارت، جايي براي كار و ارزش واقعي كار وكارگر باقي نگذاشته است. در جدال با غول بيكاري بساكارگراني كه از ترس و مخمصه بيكاري، بدون ملاحظه حقوق ابتدايي خود به پاي قراردادهاي سفيد امضاء كار موقت تن ميدهند و لشكر بيكاران هم از روي ياس و اجبار اعتياد و جزيي فروشي مواد مخدر رو ميكنند تا بعدا سر از زندان ويا اعدام در آورند!؟
حداقل حقوق دستمزد رسمي تعيين شده براي كارگران كفاف زندگي ساده يك نفر راهم نميدهد چه رسد به مخارج يك خانواده.
در همين حال تورم و گراني كه همان دزدي دولتي است، بيداد ميكند. اين دزدي دولتي پيوسته در طول ماه و سال، از ارزش دستمزد ثابت آنها مي كاهد و توان خريدشان را همواره همچنان كاهش ميدهد و باين ترتيب كارگران و حقوق بگيران جزء كه هيچ اموال و اجناسي هم براي گران شدن ندارند بيشترين زيان را از اين دزدي دولتي مي بينند.
فرزندان كارگران از زور فقر از همان مقطع ابتدايي يا اصلا به مدرسه نمي روند و يا تحصيل را رها ميكنند بطوريكه اخيرا جمعيت افراد بيسواد ۳۰ سال به بالا به يازده ميليون نفر رسيده است و در صد قابل توجه اي از جمعيت كشور زير خط فقر مطلق صرفا براي بقاء دست و پا مي زنند در اين وانفسا گذران زندگي بازنشستگان معلمان و كارمندان جزءكه همواره خدمات و زحمات جامعه بر دوش آنهاست دست كمي از كارگران ندارند
همه اينها باهم كه كار ميكنند گرسنه اند، زيرا كار انسانها، جان انسانها و سلامت آنها بي ارزش است
بديهي است تا حاكميت غارت سركوب و فساد و مفت بري بر قرار است اوضاع همواره همان هست كه هست!
لذا بر ايرانيان آزاده است كه در رفتار و كردار روزمره خود، عملا اين نظام سراپا فساد وغارت را طرد، انكار و تحريم كنند
با اميد به اضمحلال و پايان بساط غارت و فساد و سركوب.
علي معزي
زندان مركزي كرج- ارديبهشت ۱۳۹۴

 


  

عيسي آزاده از هتل مهاجر تا بازگشت مخفيانه به ايران

عيسي آزاده از هتل مهاجر تا بازگشت مخفيانه به ايران
ولي فقيه ارتجاع علاوه براستفاده اين قبيل مزدوران در داخل كشور براي سوخت رساني به ماشين فرسوده و رسواي دروغ پراكني شبكه گشتاپوي آخوندي در اروپا، جديدترين محصول صنعت«منتقدسازي» عليه مجاهدين را آمادة عرضه به بازار سياست فريب و نيرنگ كرده است.
عيسي آزاده مستخدم جديد وزارت اطلاعات به دليل عدم توان تحمل سختيهاي مبارزه و پس از چندين بار اتمام حجت توسط سازمان، در 6دي ماه1391، خودش را تسليم نيروهاي عراقي كرده و به هتل مهاجر در بغداد(پايگاه وزارت اطلاعات و نيروي تروريستي قدس براي توطئه عليه مجاهدان اشرفي) رفت.
سند زير اتمام حجت سازمان مجاهدين خلق ايران و پاسخ وي براي تعيين تكليف در شرايط سخت مبارزه در سال91 مي باشد.

هوالحق
ابلاغيه مجدد تعيين تكليف عيسي آزاده در مرحله سرنگوني 26آبان91
تعيين تكليف نهايي و موضع اينجانب به شرح زير است.
در آستانه عاشوراي حسيني بار ديگر با رهبران عقيدتي ام تجديد عهد كرده و سوگند مي خورم تا سرنگوني رژيم پليد خميني تا آخرين نفسم و قطره خونم استوار باشم. و يكبار ديگر اعلام مي كنم كه هيهات مناالذله
عيسي آزاده 26/8/91
امضاء

با اشراف و آگاهي به تمام مواد و محتواي آنچه به من ابلاغ شد كه در اين مرحله خودم را تعيين تكليف كنم. با توجه به مرحله سرنگوني رژيم ضدبشري خميني و وظيفه اي كه در اين مرحله بر عهده ام است آمدن از اشرف به ليبرتي را فقط پلي به سوي تهران مي دانم و لاغير. بر همين اساس بر تمام سوگندها و تعهدات قبلي پاي مي فشارم و از هرگونه زالوصفتي و خيانت به خون 120هزار شهيد تبري جسته و در آستانه عاشوراي حسيني با هيهات مناالذله به هر چه ننگ و زالو صفتي، سوگند مي خورم كه تا سرنگوني اين رژيم پليد لحظه اي  درنگ نكنم. تا چشم  خلق ستمديده با ديدن مهر تابان و شير هميشه بيدار روشن شود. از خدا مي خواهم كه من را بر اين راه هرچه استوارتر و اراده ام را راسخ تر كند. خدايا تو را به اين نعمت راه يافتگي شكرگزارم و بزرگترين آرزويم مجاهد ماندن و مجاهد مردن است.
الذين قالو ربناالله ثم استقاموا و منهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلو تبديلا
والسلام
درود بر رجوي
مرگ بر اصل ولايت فقيه
عيسي آزاده 26آبان1391
امضاء

بنابر اطلاعيه كميسيون امنيت و ضدتروريسم شوراي ملي مقاومت به تاريخ4اسفند92 مزدور عيسي آزاده در چند ماهي كه در هتل اطلاعات آخوندها در بغداد(هتل مهاجر) اقامت داشت به طور كامل توسط«سجاد» و «موسوي» و «حسيني» به خدمت وزارت اطلاعات در آمد و به همكاري تمام عيار با آنها، از جمله تهديد و تطميع ساير افراد مستقر در هتل مهاجر براي تن دادن به اطلاعات آخوندها پرداخت.
مزدور عيسي آزاده همچنين با كمك دستيار افغاني مارتين كوبلر به نام دوراني به فرستادن پيغامهاي وزارت اطلاعات براي برخي از ساكنان ليبرتي مبادرت مي كرد كه با افشاگري و شديدترين اعتراض آنها مواجه شد.
پاداش اين خوش خدمتي ها، خروج آزادانه از«هتل» و رفت و آمد آزاد در شهر بغداد بود در حالي كه سايرين بدون موافقت مأموران اطلاعات و بدون كنترل و همراهي مأموران عراقي امكان خروج از هتل و رفت و آمد نداشتند. وي به مدت يك سال در سرپل وزارت در منتهاي خود فروختگي در خدمت  به مأمورين اطلاعاتي و امنيتي رژيم آخوندي و نيروهاي امنيتي عراق از چيزي فروگذار نكرد و طي ديدارهاي متعدد و مستمر با تروريستهاي سفارت رژيم در بغداد، آمادگي خود را براي همكاري تام و تمام اعلام نمود و به اين ترتيب ريل مزدوري و منتقد سازي اين خائن به جريان افتاد.
رسانه هاي رژيم در باره ريل مزدوري چنين عناصري كه در هتل مهاجر نگهداري مي شوند، از قبل نوشته بودند:
«به گزارش انجمن دفاع از قربانيان تروريسم به نقل از سايت سراج 14، بنابر اعلام يک منبع آگاه، از اسفندماه سال ‏۹۰‏ تاکنون ‏۱۴‏ نفر از اعضاي فريب خورده … منافقين از اردوگاه ليبرتي در بغداد فرار کردند‏. ‏
اين مقام که نخواست نامش فاش شود، افزود‏: ‏دو نفر از اين افراد به علت ابتلا به بيماري‌هاي تنفسي و سرطان و کم توجهي رهبران و مسوولان گروهک تروريستي منافقين پس از خروج از اردوگاه ياد شده فوت شدند و ‏۱۲‏ فراري ديگر اين گروه … براي دريافت اطلاعات از اين گروهک … در اختيار نيروهاي اطلاعاتي و امنيتي قرار دارند‏». (انجمن عدالت آخوندي اول آذر91)
بعد از آن سايتهاي زنجيره اي رژيم، ورود اين عنصر خائن به جرگة مامورين وزارت را تبريك گفتند:
«به عيسي آزاده رها شده ديگري از فرقه ترور و وحشت رجوي تبريك و تبريك مضاعف به خانواده ي ايشان مي گوييم». (نجات رژيم 19خرداد92)

پیام تبریک علی مرادی، به مناسبت رهایی آقایان کریم قصیم و روحانی
تاریخ : سه شنبه 21 خرداد 1392
با سلام و خوش آمد خدمت شما دوستان سابق و جدیدالاحق و سلام و تبریک به آقای اسماعیل وفا یغمایی و عیسی آزاده و همه آزاده های دیگر که علیه قوانین برده داری و اسارت فرقه رجوی سر به شورش برداشته اید و یکی پس از دیگری اردوی رجوی را به مقصد دنیای آزاد ترک میکنید.

«نيروهاي اطلاعاتي و امنيتي» جنايتكار، پس از خدمات يك ساله نامبرده بعنوان«پيش پرداخت» خيانت و جنايت، او را از هتل مهاجر بغداد، مخفيانه به داخل كشور منتقل كردند.
گشتاپوي آخوندي يك پاسپورت ايراني به شماره  16359085 با تاريخ 24 بهمن 1391 را براي اين مزدور صادر كرد. در قدم بعد او را براي«توجيه و آموزش» به منظور انجام مأموريتهاي محوله به ايران برد. وي اكنون در خدمت گشتاپوي آخوندي در خط تهران - كرمان - جيرفت، به كار مشغول است.
طبق گزارشهاي به دست آمده از داخل رژيم، وي به خاطر اطلاعاتش از محوطه داخل ليبرتي، در طراحي حمله موشكي به ليبرتي شركت  داشته است.
برخلاف هميشه كه بازگشت خائنانه و خفت بار خائنين به آغوش ولايت را سايتها و رسانه هاي رژيم در بوق و كرنا كرده و انعكاس مي دادند، جهت بهره برداري هر چه بيشتر از اين عنصر خودفروخته، وي را بي سر و صدا به ايران برد تا پس از چند ماه كارآموزي توسط وزارت اطلاعات، بتوانند در گام بعد و ادامه مزدوري او را به اروپا اعزام كنند، تا با گذراندن ريل پناهندگي و مخفي كردن ردپاي رژيم، حضور وي در اروپا را سفيدسازي كرده و در اولين فرصت تحت عنوان«منتقد» روانة نمايشات رسواي شبكة مأموران برون مرزي وزارت جاسوسي و كشتار نمايند.
پيش از اين نيز، وزارت بدنام اطلاعات تعدادي از مأموران خود از جمله جواد فيروزمند، محمدحسين سبحاني، بهزاد عليشاهي، بتول سلطاني و … را به شيوة و سناريوهاي مشابه و با تئوري حجاريان و الگوي شاگرد جلاد اوين، به كشورهاي مختلف اروپايي فرستاد. آنها تحت عنوان«اعضاي سابق» و با ماسك«منتقد» عليه مجاهدين و مقاومت ايران به خدمتگزاري آخوندها مشغول شدند.
لازم به ذكر است كه مأموران گشتاپوي آخوندها نه تنها عليه اپوزيسيون رژيم ملايان و مجاهدين، بلكه عليه پناهندگان و پناهجويان ايراني در ‏كشورهاي اروپايي هم عمل مي‌كنند و فاشيسم ديني در شرايط نياز آنها را مورد استفاده تروريستي نيز قرار خواهد داد.

اداره حراست آلمان در گزارشهاي ساليانهٌ خود دربارهٌ فعاليتهاي اطلاعات آخوندها در اين كشور نوشته است:
«وظيفه اصلي دستگاه سرويس اطلاعاتي رژيم ايران، زيرنظر گرفتن و مقابله متمركز با گروههاي مخالف در داخل و خارج كشور است. فعاليتهاي جاسوسي رژيم ايران كه عليه آلمان صورت ميگيرند، اغلب توسط وزارت اطلاعات انجام ميشوند. يك موضوع محوري در فعاليتهاي جاسوسي اين رژيم، شناسايي مخالفان تبعيدي در بين جامعه ايرانيان مقيم آلمان است كه جمعيت آنها به 50.000 نفر بالغ ميشود. در اين رابطه، سازمان مجاهدين خلق ايران و شوراي ملي مقاومت ايران به طور خاص در مركز فعاليت‌هاي جاسوسي رژيم ايران قرار دارند».
بخشي از سوابق:
عيسي آزاده كه در سال 1360دستگير شده و پس از توبه و قول همكاري آزاد شد. خودش نوشته بود«… در زندان عليرغم يك سال و نيم تحمل انواع فشارها در آخر از خودم ضعف نشان دادم. با ندامت از زندان آزاد شدم. اما بالاخره خرد شدم و تعهد دادم و آزادم كردند. از زندان كه آزاد شدم زن گرفتم و رفتم دنبال كار و زندگي خودم  …»
در آبان 1389 نيز دختر اين مزدور كه با يك مامور اطلاعات به نام محسن آستاني ازدواج كرده بود، جلوي درب اشرف رفته و با شركت در نمايشها و سنگ پراني هاي مزدوران به مجاهدان اشرفي خواستار بازگشت پدرش به ايران شده بود.
او در سيرك مزدوران و كنار لباس شخصي هاي رژيم هم چون محمد اكبرزاده، رضا رمضاني، ثريا عبداللهي، فنودي، و … به لجن پراكني و سنگ پراني يا زدن سنگ با تيركمان عليه ساكنان اشرف مبادرت كردند.


۱۳۹۴ اردیبهشت ۸, سه‌شنبه

آهای ای حاکمان اسلامی، چرا جوانان زندانی و اسیرِ خود را بی محاکمه و با گمانی نادرست، زدید و کشتید؟ محمد نوری زاد

....آهای ای حاکمان اسلامی، چرا جوانان زندانی و اسیرِ خود را بی محاکمه و با گمانی نادرست، زدید و کشتید؟ نه یک نفر نه ده نفر نه صد نفر. بل بیش از سی هزار "واحد انسانی" را در سه چهار ماه پی در پی.
***

هفتم اردیبهشت نود و چهار
سلام بر خاوران
در سرود جمهوری اسلامی ایران، کلمه " خاوران"، با واژه ی نرم و لطیفِ " مهر" همراه شده است: سر زد از افق مهرِ خاوران .... این سرود، با هر محتوایی که دارد، دیر یا زود، جایش را به سرودی دیگر خواهد سپرد. اما کلمه " خاوران" ش، تا هر کجای تاریخ، ما را به گورستانی در جنوب تهران اشارت می دهد.
در گورستان خاوران، جنازه سوراخ سوراخِ جمعیتی از مردان و زنان و جوانان ما را – با هر جرمی که داشته اند - با کمپرسی آورده و در گودالهایی خالی کرده اند و رویشان را با لودر پوشانده اند. در خاوران، جنازه ی کسانی را در گودال ها ریخته اند که: در زندان های کشور، " اسیر" حاکمان اسلامی بوده اند. زندانیانی از همه فرقه های سیاسی و غیر سیاسی. چه از بهاییان و چه از مجاهدین و چه از کمونیست ها و چه از سایر معترضان. زندانیانی که هرکدام دو سال و سه سال و هفت سال روزهای تلخ زندان را سپری کرده و با هر مشقت مشغول گذرانِ دوران محکومیت خویش بوده اند. چرا نگویم: زدن و کشتن دستجمعیِ این اسیران، در قاموسِ هیچ بنی بشری نمی گنجد جز داعش مسلکان؟
با اطمینان می گویم: یکی از رازهای وحشتِ حاکمان بویژه ملایانِ دست اندر قتل، هراس از رو در رو شدن با صاحبان این خون های ریخته شده و پاسخگویی به همین پرسش های خونین است. که: آهای ای حاکمان اسلامی، چرا جوانان زندانی و اسیرِ خود را بی محاکمه و با گمانی نادرست، زدید و کشتید؟ نه یک نفر نه ده نفر نه صد نفر. بل بیش از سی هزار "واحد انسانی" را در سه چهار ماه پی در پی.
من هرگاه از معبرِ خاوران گذر می کنم، دست به سینه، به اعدام شدگانِ بی دلیل سلام می گویم. این سخنِ شرمگنانه من با آنان است: سلام بر شما و بر بی کسیِ شما. سلام بر ضجه ها و سوزها و شیون های در گلو مانده ی پدران و مادران شما. ای خاورانی ها، شما با هر خطایی که مرتکب شده بودید، طبقِ رآی دادگاه های همین نظام اسلامی، سالها در زندان بودید و باید پس از تحمل دوران محکومیت تان، آزاد می شدید.


اما به ضرب سه پرسشِ نیم خطی – که ما را قبول دارید یا نه - شما را زدند و کشتند و پدر و مادر و خویشان شما را انگشت نمای خلایق کردند. تقاضای بخششِ ما از شمایان، ناجوانمردانه ترین تقاضایی است که مردمان دلمرده و بلاتکلیفی چون ما می توانند بر طَبَقِ حقِ سرگردانِ شما نهند.



به خاورانی ها می گویم: اکنون، شما رفته اید و ما مانده ایم. بله، شما را کشتند تا نباشید. و ما مانده ایم تا مثلاً زنده باشیم و زندگی کنیم. اما همین ما، تا قیام قیامت، بار سنگینِ خون شما را بر شانه های خود حمل خواهیم کرد. به تقاصِ سکوتی که پیشه کرده ایم. به تقاصِ ترسی که فرو خورده ایم. و به تقاصِ فراموش کردن انسان هایی که تا ساعتی پیش زنده بودند و ساعتی بعد از پا در آمدند بی هیچ محاکمه ای. معتقدم تا این حق، و حقوقی چون این، اعاده نشوند، ما روز به روز به اعماق فلاکت های برآمده از شقاوت فرو خواهیم شد و شاهین حق خواهیِ همان جنازه های سوراخ سوراخ، بر مغز ما نوک خواهد زد. شاهینی که فعلاً در قفس قاتلی به اسم شیخ مصطفی پورمحمدی زندانی است. شیخی که امضایش پای اعدام همین بی گناهان خفته در خاوران می درخشد. شیخ قاتلی که امروز وزیر دادگستری است و همو به ریش داد، و به ریشِ گسترشِ داد می خندد غش غش.




خروجیِ این همه کشتار و غارت، چیست امروز؟ یعنی حاکمان اسلامی با زدن و کشتن مخالفان، قرار بوده به کجا برسند؟ اگر وضعیت امروز جامعه ما همان خروجیِ بدن های خونین و اموال مصادره شده و عاطفه های نابود شده است، ای بدا بر اسلامی که در عبا و عمامه آخوندهای ما دست به دست می شود.

آخرين تكان ها به اسماعيل به يقما رفته ناصر آباداني


می خواهی بدوی نمی توانی ، پاهایت به زمین میخ شده است. دستانت هوا را چنگ می زند ، و خشم در زیر دندان هایت قروچه می کند.کلامت بوی تعفن گرفته است. بذاقت تلخی رنجی است که فرو می بری.و قلم به جز به خواری در کاغذ چرکینت نمی دود، چراهگاهت را خوکان دراز نیش فتح کرده اند ، و تو مسیرفرو رفتن در باتلاق را با حض پنهان در بافت های تنت طی می کنی، جهان ذهنیت، در « پست» توی رذالت با بزمجگان ، تخته نرد بازی می کند ، هرکلام متعفنی که از قلم خارج می کنی ، زخم درونت را کاری تر می کند، گویی نیشتر بر خود می زنی ، تا چرک درونت بیرون بریزد ، نقطه پایان، بر دفترت ، پایان هذیان ها نیست ، خونابه چرک ، در تو می جوشد ،
دوای درد تو هوای آزاد است .
ششهایت آن را می شناسد آیا؟


ناصر آبادانی

ايران: رهبر اپوزيسيون هفته آينده در برابر كنگره آمريكا شهادت مي‌دهد

ايران: رهبر اپوزيسيون هفته آينده در برابر كنگره آمريكا شهادت مي‌دهد
سايت گراند ريپورت، 25 آوريل، 2015
بنا به گزارش وبسايت كميته خارجي مجلس نمايندگان آمريكا و منابع كنگره آمريكا؛ مريم رجوي رهبر اپوزيسيون ايران، هفته آينده در برابر كميته خارجي مجلس نمايندگان آمريكا شهادت مي دهد.
كميته خارجي مجلس نمايندگان آمريكا برنامه ريزي كرده است كه خانم مريم رجوي رهبر اپوزيسيون ايران مستقر در پاريس در 29 آوريل از طريق ويديو كنفرانس در مورد “داعش، تعريف دشمن“ سخنراني كند.
اخبار اين جلسه استماع توسط جامعه ايرانيان مقيم آمريكا مورد استقبال قرار گرفته است. در چند ايالت از جمله نيويورك، كاليفرنيا و تكزاس كه در آنها جمعيت زيادي از اقليت ايراني حضور دارند كه اين حركت كنگره را بخاطر اين برنامه براي شنيدن اپوزيسيون ايران ستوده اند.
بنا به گفته اين ايرانيان، دعوت فوق منعكس كننده حمايت دو حزبي غيرمعمولي است كه از تلاشهاي آنها در ميان اعضاي مجلس نمايندگان آمريكا در حمايت از آرمان آنها صورت گرفته است.
مريم رجوي پرزيدنت شوراي ملي مقاومت ايران است كه ائتلافي از جنبشهاي اپوزيسيون ايران مي باشد. سازمان مجاهدين خلق ايران(ام.ئي.كي) عضو اصلي اين ائتلاف مي باشد.
جنبش رجوي وقتي در خبرها مطرح شد كه جهان را در اوت 2002راجع به پروژه زيرزميني اتمي ايران مطلع ساخت و طي آن سايتهاي غني سازي اورانيوم نطنز و آب سنگين اراك را افشا كرد.
طي سالهاي گذشته، اين جنبش همچنين برخي از مهمترين ابعاد برنامه تسليحات اتمي رژيم ايران را برملا ساخته كه از جمله آنها مجتمع سانتريفيوژ كالاي الكتريك، سايت لويزان شيان، سايت زيرزميني غني سازي اورانيوم فردو است، سايت تحقيق دفاع و سازمان تحقيق كه بطور كامل مسئول هماهنگي در برنامه اتمي نظامي ايران مي باشد.
ام.ئي.كي از افشاي جزئيات حدود 32هزار نفر از مزدوران حقوق بگير ايران كه در كشور همسايه ايران يعني عراق كار مي كنند در سال 2007 نيز اعتبار كسب كرده است.
ايران به دنبال حمله ائتلاف آمريكا به عراق در سال 2003 بمبهاي انفجاري تقويت شده (IED) به عراق ارسال كرده است.
فرماندهان ارشد ارتش آمريكا تأييد كرده اند كه بمبهاي آي.ئي.دي از ايران به عراق ارسال شده اند كه مسئول كشته شدن صدها پرسنل ارتش آمريكا در عراق مي باشند. ام.ئي.كي همچنين توجهات را به مقولات گسترده تري حول رژيم ايران و ايدئولوژي آن جلب نموده است.
در كتابي در 1993 تحت عنوان “بنيادگرايي اسلامي؛ تهديد جديد جهان يكي از مقامات ارشد جنبش رجوي نسبت به ظهور تهديد بنيادگرايي اسلامي و خشونتهايي كه با آن مرتبط است و نقش تهران بعنوان اولين تئوكراسي در تاريخ اخير هشدار داده بود.
بنا به گفته مخالفان ايراني، حدود 120هزار نفر از فعالان كه اكثريت چشمگيري از آنها حاميان ام.ئي.كي بوده اند كه طي 3 دهه گذشته در ايران اعدام شده اند. نمايندگان ام.ئي.كي يك كمپين جهاني را عليه نقض حقوق بشر بخصوص عليه زنان در ايران شكل داده اند.
اين گروه گردهمايي هاي عظيمي را كه شماري از ايرانيان در تبعيد در آن حضور پيدا مي كنند ترتيب داده است كه در ميان آنها ليست بلندي از حاميان بين المللي شان و شخصيتهاي آمريكايي نيز شركت داشته اند.
در اين مراسم رابرت فورد سفير سابق آمريكا در سوريه نيز به خانم رجوي مي پيوندد.


فورد سال گذشته در اعتراض به سياست ضعيف دولت اوباما در سوريه استعفا داد. علاوه بر او، دكتر وليد فاريس معاون گروه پارلماني فراقاره يي عليه تروريزم شركت مي كنند.

پازل عاطفه يا خنجر؟

پازل عاطفه يا خنجر؟ 

ظاهر شدن 2ـ3 مأمور نگون بختي كه وزارت بدنام اطلاعات, آنها را سه شنبه گذشته به مقر پليس در ليبرتي آورد و تلاش كرد به آنها عنوان «خانوادة ساكنين ليبرتي» را بچسباند، در كنار تلويزيون بي مقداريك گروه ترويستي نفرت انگيز عراقي بنام «عصائب»، قطعات يك پازل دست ساز آخوندي بود كه در چفت شدن با همديگر, پرده از دسيسه و نقشه جنايتكارانه اي برداشت كه دستگاه تبليغاتي گشتاپوي آخوندي از آن تحت عنوان «خانواده» نام مي برد و به خودي خود بيانگر «همه چيز» هست. طوريكه دسيسه هايي كه چندين ماه روي آن  طراحي شده بود و مي خواست با ايجاد يك جنگ رواني آزاردهنده براي اشرفيان, زمينه ساز كشتار بعدي آنها گردد, تبديل به يك «تف سربالا» براي خليفة ارتجاع شد.
 منفوريت جريان تروريستي «عصائب قيس خزئلي»، كه تلويزيون اسقاطي آن تنها خريدار اين متاع بي ارزش در بازار كهنه فروشان بغداد شد, بقدري است كه امروزه در عراق، جز آدمكشان و جانيان لورفتة نيروي تروريستي قدس، كس ديگري حاضر به نزديكي حتي ظاهري با آن نيست.  باندي تبهكار, متشكل از مشتي آدمكش بي رحم، كه اصلي ترين بازوي وابسته به نيروي قدس در عراق بوده و شركت مستقيم در موشك باران  بزدلانه ليبرتي و كشتار ساكنان اشرف با دهها شهيد و مجروح, بخشي از كارنامة خوشرقصي هاي چاكرانة اين قره نوكران بارگاه خليفه ارتجاع بوده است.
چفت شدن «قطعة پازل»كساني كه ظاهراً دلشان براي ديدار با بستگان تنگ شده بود! با «قطعة پازل»قاتلان همان بستگان و كساني كه به صورتي كور و بي هدف تماميت ليبرتي را و منجمله همين بستگان مورد نظر را هدف قرار داده اند، تناقصي آشكار را به نمايش مي گذارد كه انكار آن، واقعاً توهين به شعور بشري است. چنين تناقضي باعث شد تا اين پروژة گورزاد آنقدر مفتضح و شنيع بروز پيدا كندكه حتي ساير تلويزيونهاي وابسته به رژيم در عراق هم بر خلاف دفعات قبل, به اين مزدوران انعكاسي نداده و رژيم مجبور شده تنها به تلويزيون عوامل منزوي و منفورش اكتفا كند.
 البته تا آنجا كه به ولي فقيه خون آشام بر مي گشت نقشه كشيده بودكه در حسرت از دست دادن راه حلهاي نظامي و گرفتار شدن در محدوديت هاي مختلف منطقه اي و بين المللي براي نابودسازي فيزيكي «كانون شورشي» تهديد كننده اش، يك توطئه جنايتكارانه را در باندرول «عواطف»، «دلسوزي هاي دجال گرانه» و «اشك تمساح هاي آخوندي» بپوشاند تا با سوء استفاده از يك جنبة روابط انساني متعارف، تحت عنوان «برقراري ارتباط خانوادگي» آنهم براي دشمنان قسم خوردة خودش! زمينه فرو كردن «دشنه» را تا حداكثر ممكن در پهلوي آنان فراهم آورد. چرا كه در سيماي ايستادگي و فداي بيكران آنها تنها هماورد و تهديد موجوديت خود را بصورت بالفعل روزانه احساس مي كند. چنين بودكه 6 ماه قبل از عملياتي شدن اين طرح, سفير رژيم در بغداد به عنوان كارگزار و مجري چنين دسيسه چيني هاي مزورانه اي, گفته بود:
«... به تلاش ها(يش) براي برقراري ارتباط بين اعضاي گرفتار در فرقه رجوي و خانواده هايشان ادامه داده و در اين راه از تمامي ظرفيتهاي سفارت جمهوري اسلامي(!!) ايران در عراق استفاده مي نمايد...»، و حالا در پايان يك تلاش شكست خورده، مشخص مي شود كه ماكزيمم «ظرفيت هاي سفارت پدرخوانده تروريسم بين المللي» چطور تنها در هيئت كنار هم ظاهر شدنِ «چند مأمور عاطفي! و نگران!» و«يك باند آدمكش قسي القلب» بارز مي شود.
به اين ترتيب «قطعات مختلف اين پازل توطئه» كه ولي فقيه سعي داشت با تفكيك و پراكنده سازي آنها، شبح يك«عاطفه!» از آن جلوه داده و مانع بر ملا شدن تصوير واقعي و كامل آن شود, به ارائه تصويري از يك «خنجر» و چهرة ديگري از طرحهاي تروريستي نيابتي و كارگرداني پشت پردة جنگ رواني زمينه ساز آن منجر شد و نشان داد آنچه مجاهدين از روز اول در باره بازيچه بودن اين مستخدمان اطلاعات بدنام براي برآورده كردن اهداف شوم تروريستي گفته بودند, چقدر منطبق بر واقعيت هاي عيني بوده است.

پيوند پست ترين و جنايتكارترين ها

پيوند پست ترين و جنايتكارترين ها 

 مسعود خدابنده- ابراهيم خدابنده- ان سينگلتون-هادي عامري- اما نيكلسون

  يكي، «هادي عامري» (وزير راه و ترابري مالكي) به دستبوسي ولي فقيهش به تهران مي رود …
 
هادي عامري وزير راه و ترابري نوري مالكي هنگام دستبوسي خامنه اي در تهران

  اما نيكلسون و هادي عامري فرمانده نيروي 9بدر و وزير راه و ترابري مالكي در بغداد

و ديگري، «اما نيكلسون» با تغيير قيافه به زندان اوين به ديدار ابراهيم خدابنده ميرود تا او را بر روي صندلي داغ رژيم بنشاند يا براي شركت در جلسه انجمن نجاست مي شتابد…
                     اما نيكلسون و ابراهيم خدابنده                                        اما نيكلسون در انجمن نجاست

و اما رابطه مصاحبه «يونسي وزير اطلاعات وقت رژيم» با «بي بي سي» و ديدارش با «اما نيكلسون» در سال83 و ارتباط اينها «عليه مجاهدين…»

كيهان رژيم- 26اسفند83- توضيحات وزارت اطلاعات در رابطه با يونسي و BBC و اما نيكلسون
«در واقع امر اين مصاحبه حاصل استفاده خبرنگار تلويزيون بي بي سي در جريان يك گفت و شنود با خانم «اما نيكلسون» بوده است… خانم اما نيكلسون با توجه به سمت نمايندگي خود در مجلس انگلستان و اتحادية اروپايي، در سالهاي اخير، تلاش ويژه يي را صورت داده تا با جمع آوري مدارك و اسناد معتبر و غيرقابل انكار، نام گروهك تروريستي منافقين را در فهرست گروههاي تروريستي و ضدبشري جهان قرار دهد. وزارت اطلاعات از اين فرصت استفاده نموده و طي جلسه يي، نكاتي را در باره برخي مسائل با ايشان بازگو نموده است.
البته خبرنگار بي بي سي نيز همراه مشاراليها در آن مذاكره و جلسه حضور داشته و …»

 از سوي ديگر «ان سينگلتون زن انگليسيِ مسعود شيطان بنده(خدابنده) كه «مشاور نوري المالكي»! و از مأمورران وزارت اطلاعات است، در سال،2004 با «آن يكي شيطان بنده(ابراهيم خدابنده)»، در زندان اوين، ديدار كرده و راه به همكاري و خيانت كشيدن اين يكي شيطان بنده را با رژيم و وزارت اطلاعات، باز كرده تا كه اين شيطان بنده(ابراهيم) بر روي صندلي داغِ رژيم در سيماي منحوس آخوندها به ندامت و ذلت كشانده شد…
  

پست ترين و رذل ترين مأموررين وزارت بدنام را چه چيزي به هم پيوند مي دهد؟

خانوادة اجاره اي ـ آزاده عبداله پور

خانوادة اجاره اي ـ آزاده عبداله پور 

ما مجاهدان ليبرتي خانواده هاي اجاره اي بسيار زيادي داريم! تعدادي از آنها را از قبل ميشناختيم و تعدادي را جديداً كشف كرده ايم و گروهي بر اساس پيشرفت طالع بيني وزارت اطلاعات رژيم ايران در آينده خانواده ما خواهند شد!
اينجاست كه عوامل دست نشانده آخوندها در عراق و شبه نظاميان نيروي تروريستي قدس با كوتاه شدن دستشان براي حملات تروريستي عليه مجاهدين و ناكامي از بازداشت صفر ذاكري به بهانه تصادف و استرداد وي به ايران، دوباره سناريوهاي كهنه قديمي را رو كرده و شروع به توليد خانواده هاي جديدي براي مجاهدان راه آزادي كرده اند. صد البته كه پروژه توليد خانواده نه محصول امروز و ديروز, بلكه سابقة چندين ساله دارد و از سال 2010شروع به دادن محصول كرده بود.
هدف دوگانه رژيم ضدبشري آخوندي از دنبال كردن اين پروژه ضدانساني عليه مجاهدان, از يكسو تلاش براي به تسليم كشاندن آنهاست و از سوي ديگر زمينه سازي براي حمله و كشتار مي باشد. كما اينكه طي حملات وحشيانه مزدورانش در عراق تاكنون بيش از 100 مجاهد را شهيد و1000مجاهد را مجروح و يك محاصره ضدانساني همه جانبه را در ليبرتي اعمال كرده است.
رژيم و مزدورانش در عراق يا هر كجاي دنيا كه باشند بايد بدانند خانواده حقيقي مجاهدين يا در ارتش آزادي ستان هستند و يا در مزار مرواريد و خاوران ويا بهشت زهرا آرميده اند ويا در زندانهاي مخوف آخوندها در بند و زنجير ميباشند.
اين كدام پدر, مادر, خواهر و يا برادر مهرباني! است كه بعد از گذشت سي و اندي سال ياد فرزندان و بستگان خود افتاده و در همكاري و هماهنگي با جنايتكاران و قاتلاني كه دستشان تا مرفق به خون فرزندانشان آغشته است, با كج كردن سر خر ولايت, راهي عراق شده تا مانند آنچه در اشرف گذشت، شبانه روز با 360 بلندگو به فرزندش با فحش و ناسزا و تهديد بگويد: «…من تا اين قلعه را سرنگون نكنم از جا نمي شينم حالا مي خواهي بگي چقدر گرفتم؟ اينقدر گرفتم كه اين قلعه رو سرنگون كنم. اينقدر به من پول دادند كه اين قلعه رو سرنگون كنم.» ضمن اذعان به مزدوري اش اعتراف مي كند كه هدفش اين است كه روزي صد بار او را بكشد و شكنجه كند. عجب مادر وپدر با وفا! و دلنگراني! ما داشتيم و ساليان خبر نداشتيم.
حال اگر كسي و يا كساني با هر عنواني كه باشند بخواهند تحت پوش خانواده عواطفشان! را نثار مجاهدين كنند, بايستي بدانند كه عِرض خود مي برند و زحمت ما مي دارند.
بله پدر ما همان محمدعلي حاج آقايي, علي صارمي, جعفر كاظمي و محسن دگمه چي هستند كه به اتهام خانوادة مجاهدين شكنجه و اعدام شدند و برادر ما همان غلامرضا خسروي بود كه به اتهام كمك به ما اعدام شد چرا كه رابطه هاي عميق گسست نا پذير فرا انساني در اين مسير است كه خود را نشان ميدهد؛ مگر مصدق آن شورشي كبير عليه استعمار در دادگاههاي نظامي نگفت كه مسلك من، مسلك سيد الشهداست...از همه چيز خود ميگذرم، نه زن دارم، نه پسر،نه دختر و نه هيچ چيز ديگر, فقط وطنم را در جلوي چشمانم دارم
و اكنون مجاهدان آزادي ستان, فرزندان ستار, ميرزا و مصدق, آماده اند تا يك بار ديگر ايمان و اراده سترگشان براي ايستادگي در برابر جنايتكاران رژيم ايران را به نمايش بگذارند و بر ويرانه هاي باقيمانده از ستم و سركوب آخوندي, ايران را گلستان آزادي و اعتبار كنند.


آزاده عبدالله پور

ارديبهشت

۱۳۹۴ اردیبهشت ۷, دوشنبه

جمشید پیمان مــــی تـــــــوان و بـــــــایـــــــد

مريم رجوي رئيس جمهور بر گزيده مقاومت ايران 
گفتی که ؛ می توانم و باید . . .
در واژه ی امید که گل داد بر لبت ،
در غنچه ی بهار،که بشکُفت در دلت،
در آرزوی پَر زده درباغ سینه ات،
در رفعتِ نگاهِ تو خواندم که ؛ می توان .

گفتی که ؛می توانم و باید . . .
در همنوائیِ دل ما با امیدِ تو،
در شعله های سرکشِ خشم و خروش خلق
ــ آن دم که می گرفت پیکر دشمن ــ ،
در پویه های خیزش مردم،
در جوشش صدای تو خواندم که؛ می توان .

گفتی که ؛ می توانم و باید . . .
در لحظه ای که هزاران ستاره سوخت ،
در پاره های دل که فرو ریخت بر زمین ،
در استقامتی که بر آمد ز تیره خاک ،

بر صخره های عزم تو خواندم که ؛ می توان .